بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۲
  • ۰

در دولت دهم

"  آورده اند که آهنگر زاده سمنانی چون بر هاشمیان ِ رفسنجان ظفر یافت بر هیئت دولت وارد شد و چنین گفت که در خدمت خلق آن کنم که هاشمی در خواب بدید و خاتمی در حسرتش بسوخت.

 

گفتند: چه باشد؟

 

فرمود: هدفمندی یارانه ها.

 

گفتند: فرو نه که اهل فتنه تو را بدنام همی کنند و چنین خدمت به چشم مردمت ضایع گردد.

 

گفت: زنهار که من نعمت آیندگان و مسرت مستضعفان و مصلحت ثروتمندان رها نکنم به خبث طینت مشتی خس و خاشاک و زحمت پسران ندارم به راحت پدران که آسودگی حال آفت مُلک است و ثمرتش حسرت آتیه گردد...  " 

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

هان ای مردم ! خداوند پیامبری را نفرستاده جز اینکه قوم خود را از دجال بیم داده است و خداوند او را برای زمان شما ذخیره کرده است. اگر کارهای او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود که او کور است و پروردگارتان کور نیست. او برفراز مرکبی می آید که بین دو گوشش یک میل است. خروج می کند درحالی که بهشت و جهنم را با خود یدک می کشد و کوهی از نان و رودخانه ای از آب همراه خود حمل می کند. بیشتر پیروانش از یهودیان، زنان و بادیه نشینان اند، به همه اقطار و اکناف جهان وارد می شود جز مکه و حوالی مکه و مدینه و حوالی مدینه که هر دو بر وی حرام است. نبی اکرم (ص) (روزگار رهائی, ج2، ص1148 ,ح 1818 : المهدی , ص192 ؛ الزام الناصب ص74 و صحیح بخاری , ج9 , ص60 ، منتخب الأثر ، ص572 : سنن ابن ماجه , ج2) 

على(ع) فرمو:  به خاطر بسپار که آن نشانه‏ها (نشانه های ظهور دجال) چنین است: دجّال وقتى مى‏آید که]مردم نماز را بمیرانند، و امانت را ضایع کنند، و دروغ گفتن را حلال شمارند. و رباخوارى نمایند و رشوه بگیرند، و ساختمان‏ها را محکم بسازند، و دین را به دنیا بفروشند، و نادانان را به کار گیرند و با زنان مشورت کنند و پیوند خویشان را قطع نمایند و هواپرستى پیشه سازند و خون یکدیگر را بى‏ارزش دانند. صبر و بردبارى در میان آن‏ها نشانه‏ى ضعف و ناتوانى باشد، و ظلم و ستم باعث فخر گردد، اُمراء فاجر، وزراء ظالم، و سردمداران دانا خائن و قاریان قرآن فاسق باشند، آشکارا شهادت باطل دهند، و اعمال زشت و گفتار بُهتان‏آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنى گردد، قرآن‏ها زینت شود، و مساجد نقاشى و رنگ‏آمیزى شوند و مناره‏ها بلند گردد، و اشرار مورد عنایت قرار گیرند، و صَف‏هادر هم بسته شود. خواهش‏ها مختلف باشد و پیمان‏ها نقض گردد، و وعده‏اى که داده شد نزدیک شود. زن‏ها به واسطه‏ى میل شایانى که به امور دنیا دارند در امر تجارت با شوهران خود شریک شوند، صداهاى فاسقان بلند گردد و از آن‏ها شنیده شود. بزرگ قوم، رذل‏ترین آن‏هاست، از شخص فاجر به ملاحظه شرّش تقیه شود، دروغگو تصدیق و خائن امین گردد، زنانِ نوازنده، آلات طرب و موسیقى به دست گرفته نوازندگى کنند! و مردم پیشینیان خود را لعنت نمایند.زن‏ها بر زین‏ها سوار شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا کنند. شاهد در محکمه بدون اینکه از وى درخواست شود شهادت مى‏دهد، و دیگرى به خاطر دوست خود برخلاف حق گواهى دهد، احکام دین را براى غیر دین بیاموزند، و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند، پوست میش را بر دل‏هاى گرگان بپوشند، در حالى که دل‏هاى آن‏ها از مردار متعفن‏تر و از صبر تلخ‏تر است. در آن موقع شتاب و تعجیل کنید. بهترین جاها در آن روز بیت‏المقدس است. روزى خواهد آمد که هر کسى آرزو کند که از ساکنان آن جا باشد.  

در این وقت اصبغ‏بن نباته برخاست و عرضه داشت: اى امیر مؤمنان دجّال کیست؟ فرمود: بدان که دجال صائد بن صائد است. شقى، کسى است که ادعاى او را تصدیق کند و سعادتمند کسى است که او را تکذیب نماید؛ از شهرى که آن را اصفهان مى‏گویند و قریه‏اى که معروف به «یهودیه» است خروج مى‏کند. چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانى اوست، و مانند ستاره‏ى صبح مى‏درخشد. چیزى در چشم اوست که گویى آمیخته به خون است، در پیشانى وى نوشته شده  «این کافر است»، هر شخص باسواد و بى‏سواد آن را مى‏خواند. داخل دریاها مى‏شود و آفتاب با او مى‏گردد، در جلو رویش کوهى از دود است، و پشت سر او کوه سفیدى است که مردم آن را طعام  (گندم)  مى‏بینند. وى در یک قحطى سخت مى‏آید، و بر اُلاغ سفیدى سوار است، یک گامِ اُلاغش یک میل راه است! زمین در زیر پاى او نَوَردیده مى‏شود. از هیچ آبى نمى‏گذرد  مگر اینکه تا روز قیامت خشکیده شود. با صداى بلند خودچنان ندا مى‏دهد که از مشرق تا مغرب جن و انس و شیاطین صداى او را مى‏شنوند، مى‏گوید: «اى دوستان من بیائید به سوى من، منم آن کسى که بشر را آفریدم و اندام آن‏ها را معتدل و متناسب نمودم و روزى هر کسى را تقدیر نموده و همه را به یافتن آن راهنمایى مى‏کنم. من آن خُداى بزرگ شما هستم». دجّال، دشمن خدا، دروغ مى‏گوید، او یک چشم دارد،غذا مى‏خورد و در بازارها راه مى‏رود. در صورتى که خداوند شما نه یک چشمى است و نه غذا مى‏خورد و نه در بازارها راه مى‏رود و فناپذیر نیست. غالب پیروان او در آن روز اولاد زنا هستند و چیز سبزى بر سر و دوش دارند، خداوند او را در شام در تلّى معروف به «تلّ افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده به دست کسى که عیسى‏بن مریم پشت سر او نماز مى‏گزارد، مى‏کُشد. بدانید که بعد از آن حادثه‏ى بزرگى روى مى‏دهد   کمال ‏الدین شیخ صدوق، ج 2، ص 525 تا 528

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

از آنجایی که خارج از مرزهای ما هیچ چیزی خود به خود اتفاق نمی افتد و مخصوصا در عرصه سینما برعکس این خانم میلانی کسی برای دل خودش فیلم نمی سازد؛  اصولا فیلم فقط فیلم نیست بلکه علاوه بر اینکه یک تجارت سود آور است مسئولیت ایجاد پذیرش و نهادینه کردن سیاست ها را نیز برعهده دارد که چه بسا به همین دلیل هم به یک صنعت پیشرفته تبدیل شده. با توجه به این نکته و با فرض اینکه ما با ناظمان نظم نوین سکولار _ که بدون هیچ تصادفی مالکان هالیوود هم هستند_ مشکلات اساسی و تعرض اصولی داریم و رابطه بین ما برد و باخت است و در یک کلمه عملا در جنگ به سر می بریم؛ پرداختن هالیوود به تمدن ایران باستان آن هم در حالیکه از شاخص های منفور کلیشه شده نظیر فیلم 300 خبری نباشد و بالعکس مواردی چون بهداشت، معماری متعالی و علی الخصوص قانون در آن لحاظ شده باشد؛ بوی توطئه می دهد! و مثل آن است که ما مثلا برویم راجع به تاریخ انگلیس سریال و فیلم بسازیم و در آن یک چهره فاخر و متمدن و بشر دوست (!) از آنها به نمایش بگذاریم! چرا که طبیعت دشمنی در فیلم 300 متبلور است نه جز آن و دشمن از دشمن چهره ی مثبت نشان نمی دهد مگر آنکه  کاسه ای زیر نیم کاسه باشد.

نکته اولی که زنگ هشدار ر به صدا در می آورد تعارض نوع برخورد سینمای سلطه با ایران است. هالیوود برای مدت بسیار طولانی نسبت به تمدن ایران باستان سکوت می کند و درصد فیلم هایی که به هر نحو به تاریخ ایران مربوط می شود نزدیک به صفر است. از چند سال پیش تولید فیلم هایی مثل اسکند،سنگسار ثریا و 300 در دستور کار قرار می گیرد تا طی آن ظاهری ترسناک و مشمئز کننده از ایران و ایرانی چه در قرن بیست میلادی و چه ده قرن پیش از میلاد به نمایش بگذارد.

مع الوصف ناگهان همه چیز تغییر می کند. فیلم شاهزاده ایران در بحبوحه کشمکش های سیاسی ایران و غرب اکران عمومی می شود که هرچه در آن به دنبال شرارت هالیوود نظیر آنچه در دوران جنگ سرد نسبت به بلوک شرق انجام می شد یا توصیف هایی که مثلا در فیلم 300 برای ایرانیان یا لورنس برای کاراکتر عرب تصویر می شد می گردیم بی نتیجه است . به ظاهر همه چیز آن بی طرف ساخته شده اما دشمن نه تنها به نفع شما هزینه نمی کند  بلکه بیطرف هم قضاوت نمیکند. تحریفی که  توجه بیننده را به خود جلب می کند تم عربی ایرانیان آن است! موسیقی متن، نوع لباس، معماری و حتی زبان زمینه فیلم عربی است. بعلاوه از ارتش منظمی که ایرانیان بنیانش را گذاشته بودند هم خبری نیست. بلکه لشگری است بدوی نظیر ارتش اورک ها در ارباب حلقه ها که فقط از حیث تعداد قدرتمند بود.

موارد مشابه در فیلم یک شب با شاه بیشتر به چشم می آید.فیلمی که در آن حتی بیشتر از مثال قبلی همه چیز کامل و بی نقص به نفع ایرانیان است. حتی تعریف سنتی حرمسرا که تصویری زنباره از شاهان شرقی نشان می دهد و حساسیت تماشاگر غربی را بر می انگیزد تغییر می کند و محلی میشود برای یگانه همسر سلطان و خادمان اش و نه چندین و چند همسر و کنیزی که پیش فرض مخاطب برای چنین مواردی است.

جدا از داستان اصلی فیلم که به تحریف اساسی تاریخ به نفع یهود پرداخته که به آن می پردازیم و صرف نظر از استفاده از نام اسرائیل برای سرزمین مقدس و علامت سپر داوود که هردو قرنها بعد ابداع و استفاده شدند؛ زمان وقوع داستان هم جلب توجه می کند. زمان حمله خشایارشا به یونان آن هم به دلیل از بین بردن دموکراسی(!) در حالیست که آزادی مستعمرات ایران در داشتن حکومت خودمختار بومی به شیوه ساکنان محلی از نکات برجسته تاریخ هخامنشیان بوده و عملا غیر قابل انکار است. پاسخ این که چرا از میان این همه اتفاق کوچک و بزرگ که در تاریخ ایران افتاده موضوع محبوب هالیوود حمله پارسیان به یونانی است که تمدن غرب خودرا فرزند آن می داند را هم خودتان حدث بزنید...

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

حادثه  11 سپتامبر نه تنها یک بهانه برای جنگ یا سناریوی داخلی یا حمله تروریستی بلکه بزرگترین مناسک آیینی تاریخ بود! برای تولید انر‍‍‍‍‍‍‍‍ژی ، فراخواندن موجودات شریر و برای قربانی کردن برای خدایی غیر از آنچه ما می پرستیم!

در تمدنی که پایه هایش بر نفی هرچیز غیر تجربی بنا شده این حرف عجیبی است اما واقعیت دارد. قوانینی که در جهان پیرامون وجود دارد بیشتر از فوانین فیزیک نیوتونی است که در دانشگاه می خوانید. علم اعداد، انرژی های ابعاد دیگر و موجودات هوشمند غیر بشری که در همین زمان و مکان شما زندگی می کنند. شما می توانید به جادو و اوراد و اذکار اعتقاد داشته باشید یا آنها را انکار کنید اما اعتقاد شما حقیقت را تغییر نمی دهد.

همانند همه مراسم دینی که نیاز به مکانی با جزئیات و ادوات خاص دارد. هر چیزی که در طول تاریخ در مراسم یکسان مورد استفاده قرار می گرفته در یازده سپتامبر هم وجود داشت!‌

دو برج. همان دو ستون "یوز" و "جاشین" همانها که در ورودی های اهرام مصر نیز وجود داشته چرا که همه اینها برای یک منظور خاص بنا شده اند: ارتباط میان ابعاد. همان دو برج ورودی معبد سلیمان که حکومتش شامل هر دو بعد می شده است.

شاید دو ستون بالذات ویژگی خاصی نداشته باشند اما وقتی از آنها در یک پروسه خاص استفاده شود تبدیل به دروازه هایی بین نژاد های مختلف خلقت می شوند. بهمین دلیل شما می توانید این دو ستون را در تمام لژ های ماسونی پیدا کنید. چرا که در حقیقت هیچ تفاوتی ما بین ماسونها یا مصریان و یا کاهنان یهودی که از کابالا استفاده می کنند وجود ندارد و همه آنها یک چیز را می پرستند.

در میان دو برج مجسمه زن کروی که بشکل یک کره ساخته شده و هر 24 ساعت یکبار به دور خودش میچرخد. به نشانه چرخشی که در هرم گیزا در مصر انجام می شده و به گفته  طراح آن نمادی از کعبه. جالب اینکه این کره در باواریا (شهری که فراماسونری به شکل جدید در آن بنیان نهاده شد) ساخته می شود و در میان دو برج جای می گیرد.

11 سپتامبر = 9/11 = 911 = 101

در درخت زندگی یا سیستم اعداد در علم عددی، که در کابالا (جادوی مصریان باستان که توسط یهودیان حفظ شد) مورد استفاده قرار می گیرد 9 عدد انسان. 11 عدد جادوگران و 10 عدد کامل و عدد خداست. اگر در شمارش اعداد بعد از 9، 11 را بشمارید و ده را حذف کنید خدا را نادیده گرفته اید یا اینکه خدا را به مبارزه طلبیده اید. 11 یک پله بالاتر از خداست ودر معنی شناسی اعداد تحدی معنی می شود.

از طرف دیگر وضعیت اجرام آسمانی در زمان های خاص است که تاثیری متفاوت بر اتفاقات زمین می گذارد. هر چرخش خورشید 11 سال طول می کشد و آخرین حد اکثر خورشیدی در سال 2001-2000 رخ داد. سال حادثه! یازده سال بعد سال 2012 است که آنها برای برنامه های خود پیش بینی کرده اند! اما 11 سال قبل از سال 2001 سخنرانی بوش پدر در مورد نظم توین جهانی ایراد و 11 سال بعد به آن جامه عمل پوشانده شد. به یاد دارید که بوش پسر با تقلب در امریکا روی کار آمد. شاید بدلیل اینکه این قبیل مناسک را هر کسی نباید انجام می داد.

 جالب اینکه بوش پسر نوه همان الستر کراولی است که "کتاب قانون" را نوشته بود. کتابی که به بنیان شیطان پرستی نوین معروف شد. نکته اینکه وی ادعا کرده بود کتاب را در حالیکه در هرم گیزا تسخیر شده بود از گفته های موجودی بنام "آیواز" نوشته است. وی در کتاب بارها از نمادستاره هفت پر استفاده کرده که در عبری به 77 ودر یونان به خدای مزرعه "پن" اطلاق می شود.

همانند همه مراسم دینی این یکی هم احتیاج به اوراد و اذکار داشت: کتاب "بز اهلی"! کتابی که بدلیل داشتن معانی آیینی و مناسکی برای اهدا به موجود شیطانی  "بز شاخدار" یا همان "خدای پن" ممنوع اعلام شد. همان کتابی بود که همزمان با وقوع حادثه در کلاس درسی که جرج بوش برای بازدید از آن رفته بود همسرایی می شد!‌ آن کتاب خاص و نه هیچ کتاب درسی در یک کلاس درس!

احتمالا می دانید که شیطان پرست ها از نماد های معکوس استفاده می کنند مثل ستاره و صلیب وارونه. به فیلم ها و تصاویری که از بوش در لحظه اصابت هواپیماها به برجها گرفته شده دقت کنید. کتاب در دست نوه الستر کراولی وارونه است! هیچ چیز تصادفی وجود ندارد.

در فیلم جادوگر شهر اوز هم که در سال ۱۹۷۸ تولید شد وقتی دروازه شهر باز می شود اول تصویر سه هرم است. پشت آن کره ای که مردم شهر با حالتی مناسک گونه به دور آن  همانند کعبه می چرخند. و در دو سوی آن برجهای تجارت جهانی را می بینیم. و در میان برج ها نام oz، نماد "پن" و "آیواز"...

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

یاد ایام

جناب استاد؛ از تو می‌نویسم که عبرت شدی برای آنهایی که مثل خودت امر برشان مشتبه شد یا شاید بعدا بشود که کسی هستند و لقلقه زبانشان بشود «من» که امام فرمود شیطان است و برای باقی که فراموش نکنند در مقابل مردم قطره‌اند و بدون مردم عدم.

جناب شجریان! شجره‌ات را خشکاندی و به ریشه‌ات تیشه زدی و مردی پیش از آنکه بمیری و به نیستی پیوستی اگرچه هستی و خودت را به زباله‌دان تاریخ انداختی. به خیال خودت اهلت را گذاشتی و بیگانه را برداشتی. بی‌خبر! اهلت رهایت کرده بود که بیگانه اینچنین‌ات ربود.

شما همان 20 سال پیش برای این مردم مردی. آن زمانی که ایران یکپارچه عزادار رحلت امامش بود و داشتی در فرنگ کنسرت برای دیگران اجرا می‌کردی، آن موقعی که گفتند نور چشم مردم، نمایشت را لغو کن و نکردی از چشم‌مان افتادی.

جناب آقا ! از همان زمانی که به خیال خودت با رسانه ملت قهر کردی که چرا صدای تو را برای هفته دفاع مقدس پخش می‌کند، ملت تو را به فراموشخانه سپرده بود. اصلا این مردم شاکی‌اند از صدا و سیما که چرا با صدای چون تویی برای همچون حماسه‌ای کلیپ یاد ایام را ساخته بود. یاد شهید زینت صدای توست، نه تو آرایه آن. لیاقت می‌خواهد هر چیزی، لیاقت می‌خواهد که یک نفر در کنار اساطیرش جاودانه شود والا ما که «ایام»‌مان بدون تو هم برجاست و در «یاد»هامان زنده.

سال پیش هم در آن فتنه ابتر مردود شدی و دوباره برای‌مان مردی. آقای هنرمند. انصافا هم هنر است اینکه کسی بتواند چندین بار بمیرد و هر بار هم بدتر از قبل.

مرحوم شدی جناب شجریان!‌گمان کردی این جماعت خودفروخته از خود بیگانه سرانجامشان چه می‌شود که دل به هوایشان سپردی؟ پل‌های پشت سرت را خراب کردی و پناهنده دشمن شدی. بی‌وطن شدی آقا حواست نیست. از همان اول هم شایسته‌ات صدای آمریکا بود نه جمهوری اسلامی.

حالا که رفتی همانجا بمان و برای خودت شناسنامه غیرفارسی بگیر. البته اگر خواستی هم برگرد. اینجا هنوز هم هستند کسانی که برای صدایت و نه خودت به استقبالت بیایند همانطور که هر کس دیگری هم صدایش بیارزد به استقبالش می‌روند اما برای‌شان فرقی نمی‌کند که ایرانی باشی یا نه. یا آنهایی که به افتخار هنر بلیت کنسرت‌هایت را بخرند. برای اینها هم مهم نیست تو چه کسی باشی! اگر دیگری را پیدا کنند که صدایش از تو بهتر باشد تو را هم فراموش می‌کنند. مثل همه دیگرانی که سکه‌شان از رونق افتاد. تو حتی از یاد اهل هنر هم یک روزی می‌روی.

راستی! این ملت ربنای ریایت را که مثلا هدیه کرده بودی هم برایت پس فرستاد. واقعا فکر می‌کردی می‌توانی هر جا که می‌خواهی بروی و هر چه که می‌خواهی بگویی بعد هم هر شب ماه رمضان صدایت را از تلویزیون ما بشنوی! شما برو همان «بس‌کنید» را برای خوشامد اجنبی بخوان. اصلا خدا هم نخواست نامت را همراه ماهش.

می‌بینی ما بدون تو هم برای شهیدان‌مان کلیپ یاد ایام می‌سازیم. هم ماه رمضان افطار می‌کنیم و هم به صداهای از تو بهتر گوش می‌کنیم اما تو بدون ما چه می‌شوی جناب شجریان؟

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

برای آنان که ...

برای همه آنهایی که با پیغمبر در بدر بودند و در احد هم. برای آنهایی که از انصار بودند و از سران قریش. برای آنها که تعداد قبرهای قبیله‌شان از تعداد زنده‌های ما بیشتر است. برای همه آنها که اسمشان را روی سنگ بگذاری آب می‌شود. برای آنها که کلیدهای صندوق‌های سوابق‌شان را لشکر مورچگان می‌کشد. برای آنها که پدرانشان خون دل خوردند با خمینی و خودشان خون شدند به دل خامنه‌ای. برای تمام یادگاری‌های انقلاب. برای همه یادگاری‌هایی که ای‌کاش از همان اول قابشان می‌کردیم و می‌گذاشتیم روی طاقچه که هم جلوی چشم‌مان بودند و هم حواسمان بهشان بود و گردشان را می‌گرفتیم که پشت قابشان خانه عنکبوت نشود. یا اینکه در صندوق‌ها و صندوق‌خانه‌ها نگه‌شان می‌داشتیم که نه دست اجنبی به آنها برسد و نه دست آنها به اجنبی. و برای استوانه‌های نظام که هرچه می‌گذرد فرسوده و فرتوت بر سر نظام خراب می‌شوند اما این کاخ بلند همچنان نیابد گزند! و برای آنها که پدرانشان هم فاضل بودند و هم نوح. و برای آنها که هم همسران پیامبر بودند و هم دختران خلیفه. و برای آنها که نمی‌دانند شجره فامیلشان به دور نظام پیچیده یا درخت نظام به دور آنها! برای آنها که اسم خودشان را نمی‌دانیم اما پدرانشان را می‌شناسیم و برای آنها که می‌فهمند چون پدرانشان می‌فهمیدند. نسبت است دیگر! خوی پدر گیرد پسر!

یا دین شما با ما یکی است یا شما را آیین دیگری است. اگر یکی است پس ما به حج می‌رویم و شما هم. شما که به حج می‌روید به کدام نشان سنگ می‌زنید؟ به چه کسی سنگ می‌زنید؟ نمی‌ترسید که 30 هزار سال عبادت خدا کرده است؟ یک سجده‌اش از قدمت دین شما بیشتر است چه برسد به سابقه مبارزات‌تان. همه عمرتان را زندان هم بوده باشید، اصلا شما که هیچ همه پدرانتان هم همه عمرشان را برای انقلاب داده باشند باز هم کمتر است از یک رکعت نمازی که ابلیس خوانده!حج نرفته‌اید، قرآن که خوانده‌اید. در قرآن ما که اگر یک بار از پسر ابراهیم گفته باشد چندین بار از پسر نوح می‌گوید. اگر از دختر عمران می‌گوید از همسر لوط هم می‌گوید. یکی پدرش پیغمبر است، آن یکی همسرش. آنکه پدرش نه‌تنها فاضل بود بلکه نوح هم بود، سیل را دید و سوار کشتی نشد. فتنه است! توفان که نیست! چه کسی ضمانت کرده پسر فلان شهید از کشتی انقلاب پیاده نشود؟!

شاید قرآن شما فرق می‌کند با نسخه ما، قبول. محرم که عزاداری می‌کنید یک بار هم پای هر منبری که نشسته باشید شنیده‌اید داستان پسر ذی‌الجوشن را و پسر سعد را و قاضی کوفه را!اولی در آن وانفسای صفین فریب پسر نابغه را نخورده بود و اگر شما با خمینی جنگیده بودید او در رکاب علی شمشیر زده بود که سر از تن امام زمانش جدا کرد. دومی فقیه بود که اولین تیر را در کربلا رها کرد و سومی قاضی علی بود در کوفه که فتوا داد خون پسران علی حلال است.

به فرض محرم هم اینها را نشنیده باشید. داستان امامت امام زمانتان را که می‌دانید. اگر این یکی پسر شهید است جناب جعفر پسر امام بود. اگر فلان آقا برادر شهید است، جناب جعفر برادر امام بود. چگونه است که عموی امام، نوه امام، پسر امام و برادر امام و شاگرد مستقیم امام معصوم اشتباه کردند اما این آقایان که در بهترین حالت پدرانشان یا شهیدند یا مبارز بوده‌اند یا حتی پاره تن امام غیر معصوم اشتباه نمی‌کنند؟! پناه بر خدا! البته که اشتباه نمی‌کنند.

آن جماعتی که بزرگان و بزرگزادگان و از قضا امامزادگان بودند و امام معصوم را می‌دیدند، عقل‌شان را تعطیل نکردند و آن شد که شد. چه انتظار غریبی است که از شما بخواهند به امر ولی فقیه که نه امام است و نه معصوم، گردن بگذارید! شما چه چیزتان کمتر است از جناب زبیر و شریح؟ معاذالله!

یا دین شما با ما یکی است یا شما را آیین دیگری است. یکی باشد، اینها را همه، شما می‌دانید. مثال است که در قرآن آمده باشد که هدایت کند. بازگردید به اسلام و هر آینه پرهیز کنید از آن روز که پدران واموال و فرزندان و برادرانتان سود نبخشد. و اگر به آیین دیگرید «الدین عندالله الاسلام» اسلام بیاورید تا رستگار شوید.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

شاید برای بعضی هنوز فهم این نکته غامض باشد که آنچه موجب عدم سازش انقلاب اسلامی با غرب می‌شود چیست و چرا مقابله با غربزدگی طی 32 سال انقلاب به تبع مفاهیم اسلامی همچنان به‌عنوان سرفصل از سوی نظام دنبال می‌شود و چرا جریان اصلاحات که با شعار آزادی و با محتوای نسبتا مخفی لیبرالیسم، در سال 76 قوه مجریه کشور را به دست گرفت به مرور اقبال خود را نزد بدنه مردم از دست داد.

***

«میدونی خدا چرا منو از بهشت اخراج کرد؟ چون من دوستش داشتم و عاشقش بودم. اون منو به‌خاطر همین مجازات کرد و به جهنم فرستاد...» 

جمله بالا دیالوگی در یکی از تاثیرگذارترین سکانس‌های سریال supernatural است که از شبکه cw آمریکا وابسته به کمپانی صهیونیستی برادران وارنر پخش می‌شود و متاسفانه می‌توانید با یک جست‌وجوی ساده در اینترنت به زبان فارسی و با یک تلفن مجموعه آن را در منزل تحویل بگیرید! سریال «ماوراءالطبیعه»، با پردازشی ظریف و ظاهری لفیف در ژانر وحشت و حادثه‌ای، با هدف ترویج شیطان‌پرستی تولید شده و پرداخت آن به قدری دقیق است که حتی می‌تواند در بدنه تحصیلکرده یک کشور مسلمان هم تاثیر غیر‌قابل جبرانی بگذارد، طوری که ضرر انحرافات علنی مجموعه در مقابل تاثیرات ضمنی آن بر ناخودآگاه مخاطب، ناچیز است.داستان سریال، قصه زندگی 2 برادر به نام‌های «سم» و «دین وینچستر» است که در کودکی مادرشان به دست شیطان کشته می‌شود و به همراه پدر تصمیم به نجات مردم و گرفتن انتقام از شیاطین و نبرد با اساطیر و خدایان منفی می‌گیرند! پدر در ابتدا ناپدید و در طی داستان می‌میرد. پس از آن داستان از حالت شخصی بیرون آمده و همان قصه همیشگی خیر و شر و نجات دنیا را دنبال می‌کند! در 2 فصل آغازین شما قواعد بازی را می‌آموزید و تقریبا از فصل سوم داستان اصلی شروع می‌شود. دنیایی را تصور کنید که خدا در آن در بهترین حالت مرده و این لوسیفر یا همان شیطان است که حتی مردگان را از آخرت باز می‌گرداند و قدرت برتر روی زمین به حساب می‌آید! فرشتگان که همگی فرزندان خدا هستند و رتق و فتق امور دنیا را بر عهده دارند از این کار خسته شده‌اند و تصمیم به برپایی قیامت می‌گیرند اما شیطان با ظاهری نه چندان منفور آنها را شکست می‌دهد و فرشتگان دنیا را ترک می‌کنند. هیچ نیروی خیر برتری وجود ندارد و این شیطان است که حتی بر آخرت حکومت می‌کند!  

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

آفت نخبگانی

 "و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون*الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون"و اذا قیل لهم امنوا کما امن الناس قالوا انومن کما امن السفها الا انهم هم السفها ولکن لا یعلمون" 

"و چون آنان را گویند که در زمین فساد نکنید پاسخ دهند که تنها ما کار به صلاح میکنیمآگاه باشید که ایشان سخت مفسدند ولی خود نمیدانند"و چون به آنها گویند که ایمان آورید چنانکه مردم ایمان آوردندپاسخ دهند که چگونه ما ایمان آوریم بمانند بی خردان آگاه باشید که ایشان خود سخت بیخردند ولی نمیدانند" بقره12-13  

حضرات نخبگان بروند کمی قرآن و تاریخ اسلام بخوانند! بروند بخوانند که یادشان بیاید فتنه ها و انحرافات را اصولا نخبگان به وجود می آورند نه مردم عادی! جمل را ام المومنین و سیف الاسلام ها علم کردند! صفین را آقا زاده ها به راه انداختند و حکمیت را اشعث ها دامن زدند! سرها را سرداران اسلام بر نیزه کردند و جام انار را عمو زاده ها تعارف کردند!

بعضی دچار آفت نخبگانی شده اند! دچار موروثی شدن نخبگی! دچار اینکه ما چون خواصیم می فهمیم نه اینکه اگر بفهمیم می شویم خواص! دچار جهل مرکب و ولایت پذیری به شیوه ی خاص! دچار حواشی و تعداد تسبیحات نماز! دچار اینکه ولایت به معنای تعطیلی عقل نیست! 

همینجاست که جای عوام و خواص و نخبگان و مردم عوض می شود! همین است که یک آدم ساده بصیرت دارد اما یک نماینده مجلس بصیرت ندارد! چون آن آدم ساده برای عقل خودش شان خاص و قطعیت قائل نیست پس می گردد و از نظر تقوا و بصیرت و اشراف و آگاهی و اجتهاد آن اعلم را بر می گزیند. بعد که آن نفر را پیدا کرد نگاه می کند، می بیند که هر چیزی که امامش می گوید با عقل او همگون است و... اما این عالیجنابان اول با عقل خودشان می سنجند بعد که می بینند تفاوت دارد با آن چیزی که امام گفته به خودشان رجوع نمی کنند،امام را زیر سوال می برند که چگونه آن چیزی که ما می فهمیم با آن چه که امام گفته مغایرت دارد؟! پس حتما ولایت اشتباه می کند نه ما! چون به هر حال مردم عوام هم با نظر ولی موافقند ولی ما خواصیم! و چون ما خواصیم پس بیشتر می فهمیم پس بر ماست که مردم و رهبری را با تمام توانمان از این گمراهی نجات بدهییم! 

اینطور می شود که نسل سوم مشکلات برای جامعه اسلامی رو به رشد پیش می آید! آنجایی که خواص اصل ولایت را قبول می کنند اما به شیوه خاص! اینکه ولایت تا جایی درست می فهمد که منظور ایشان درش نهفته باشد و آن چه که در نظرشان درست می آید را بیان کند! گویی نخبه بودن است که اصالت دارد نه فهم مسائل! خواصی زاده می شوند که سخنانشان پر است از "طبق فرمایشات مقام معظم رهبری" اما عملشان هیچ سنخیتی با رهنمود های ایشان ندارد و بعضا واهمه هم ندارند از اینکه بگویند در فتنه رهبری اشتباه می کند! هنوز یادمان نرفته که اصحاب صفین گفتند علی اشتیاه کرده و باید توبه کند! 

از شما نخبگان بعنوان یک دانشجوی ساده یک سوال می پرسم: لطفا برای ما تبیین کنید که اگر قرار باشد نظر ولی فقیه و به طریق اولی اصل ولایت مطلقه فقیه را در فتنه ها و مسائلی که حق و حقیقت اش روشن نیست فروگزاریم و نظر خودمان را برداریم پس اصولا ولایت فقیه و در امتداد آن اصل امامت به چه درد اسلام و مسلمین می تواند بخورد؟! در باب نجاسات و مطهرات که شکر خدا دامان اسلام پر است از فقها و علما و در باره حکم جهاد در دفاع از کشور هم  مردم خودشان وظیفشان را می دانند. پس خلیفه دوم بیراه نگفت که حسبنا کتاب الله! 

یک سوال دیگر هم دارم: چرا در باب نجاسات و مطهرات به رساله عملیه مراجعه می کنید و آن را مو به مو انجام می دهید و خودتان اجنهاد نمی کنید اما در مسائل اجتماعی که بار ها مهم تر و ظریف تر است و درک دقائقش دقیق تر، مرجع سیاسی جامعه را رها می کنید و به عقل خودتان رجوع می کنید؟!

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از این آقای شهردار می پرسیدم شما که در نوزده سالگی فرمانده لشکر بودی این هفت ماه چیزی پیدا نکردی که از آن دفاع کنی؟ 

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از این آقا که با رای ما رفت شد رییس مجلس می پرسیدم چرا فردای انتخابات که آمدی تلویزیون یک کلمه نخواستی بگویی انتخابات صحیح بوده؟!  

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از آن یکی آقا که مقاله نوشت که چرا به زندانیان امنیتی بعضا ظلم شده می پرسیدم چرا برای آن مسئله فریاد وا امامایتان را ز رسانه های دشمن شنیدیم اما برای یکبار هم که شده بزرگترین ظلم ها را که به نظام شد محکوم نکردید؟! می پرسیدم چگونه می شود دم از ولایت فقیه زد اما وقتی آن جناب فریاد می کند آنچه را می دانید برای مردم بگویید هرچه گشتیم پیدایتان نکردیم؟! می پرسیدم چگونه چون آن کسی که به ظلم در زندان کشته شد در قیامت مدعی خواهدیود نظام را نقد کردید اما برای آن بسیجی که برای نگهداری از مهمات مظلوم کشته شد فقط سکوت کردید؟! می پرسیدم چرا برای زندانیان مظلوم! داستان خلخال زن یهودی را برایمان بازگو نمودید اما برای آن روحانی که روز عاشورا آنطور به او تعرض شد از شما هیچ برائت و یا حتی فریادی از سر درد نشنیدیم!؟ می پرسیدم آیا چون بقیه برائت جستند تکلیف اش از شما ساقط بود؟

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم شود والا از رییس جمهور می‌پرسیدم این همه رای این همه حمایت به این چند نفر دور و برت نمی‌ارزیدند؟

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از تمام کسانی که صدقه سر ولایت آبرو دارند و اگر این ولایت فقیه نبود کسی جواب سلامشان را هم نمیداد می پرسیدم چرا در این برهه که همه چیزی علیه ولایت می شنویم هیچ پاسخی از جانب شما به گوش هیچ کس نمی رسد؟! 

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از این رییس صدا و سیما می پرسیدم چرا هیچ کدام از فیلمهای اغتشاشات که از رسانه ملی دیدیم را دوربین های صداوسیما ضبط نکرده بود؟ 

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا می پرسیدم چرا برای بعضی ها اینکه مردم فرض کنند آنها طرفدار دشمن باشند آنقدر گران نیامد که  مردم گمان کنند آنها طرف رییس جمهور را گرفتند؟! 

حیف که الآن وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از تمام شما می پرسیدم چگونه بعد از آنکه شنیدید آن بسیجی را در روز عاشورا برهنه کردند شبها خوابتان می برد؟! چگونه همه چیز برایتان مثل سابق است وقتی دیگر هیچ چیزی برای فرزند سه ساله آن روحانی که جلوی چشمش به پدرش تعرض کردند مثل سابق نمی شود؟! 

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا چقدر سول از تمام شما خودی ها داشتم که بپرسم .... 

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

اقای علی مطهری  و آقایان علی مطهری ها 

اصولا بسیاری موارد حد وسط ندارند، نمی شود ضدین را همزمان جمع کرد!  نمی شود میانجی گری کرد بین معاویه و علی(ع). نمی شود واسطه شد بین یزید و حسین (ع). نمی شود میزبان مسلم بود و طرفدار ابن زیاد! نمی شود همزمان هم طرف حق بود هم باطل! نمی شود چون حق و باطل میانه ندارند! خلط می شوند اما یکی نمی شوند...

جناب مطهری شما در پیشنهادات خود مطالبی را مطرح نکردید که تقوا درش نهفته باشد و بخاطر تقوایش میانه روی محسوب شود! شما همزمان حق را قبول دارید و باطل را!  

چگونه به زعم شما کسانی که در روز عاشورا هتک حرمت دستگاه امامت را نموده اند و یا در حوادث اخیر به اموال عمومی یا خصوصی آسیب رساندند مجرم هستند و مستوجب مجازات اما کسانی که حرمت رای اکثریت غالب را نگه نداشتند مجرم نیستند؟! کسانیکه نوک پیکانشان ستون خیمه اسلام را نشانه رفته مجرم نیستند؟! آنها که سلب آسایش و امنیت مردم را مرتکب می شوند بی گناه اند؟! چرا هتک حرمت عاشورا جرم است اما هتک حرمت مردم نه؟ آشوب روز عاشورا جرم هست اما آشوب روزهای پس از انتخابات و قدس و 13 آبان و... جرم نیست؟! چگونه است که خسارت به اموال عمومی را جرم می دانید اما خسارت زدن به اعتماد، اتحاد و امنیت مردم را جرم نمی دانید؟!؟! 

وقتی اینها را جرم ندانید معلوم است که میگویید اغتشاشگران به دلایل واهی تحویل دستگاه قضا شده اند! و یا برخورد قضایی با مطبوعاتی که به قصد تشویش اذهان عمومی نشر اکاذیب می کنند را سلب آزادی می دانید! 

جناب مطهری، کدام خشونت در مقابل کدام مردم اعمال شد؟! آیا اصلا خشونت در مواجهه با مردم بود؟ این رفتاری که شما از آن با عنوان خشونت یاد می کنید عمل بود یا عکس العمل؟! آیا این عکس العمل نسبت به مردم به قول شما معترض انجام شد یا در قبال مشتی اشرار  متعرض؟ جناب مطهری فرق است بین مردم معترض و متعرض مردم! این به قول شما خشونت در قبال کدام یک اعمال شد؟

واقعه کهریزک یک فاجعه بود اما شما طبق کدام اجتهاد کسی را که دستور انتقال عوامل آشوب به کهریزک را بخاطر عدم ظرفیت بازداشتگاه مربوطه اوین صادر کرده است متهم پرونده کهریزک می دانید؟!؟ 

چگونه است که وجود این همه اتفاق مشترک و مشابه که نشان از یک سناریوی واحد دارند در چک اسلواکی، گرجستان، اکراین و... انقلاب مخملی است اما در ایران یک ادعای واهی؟

 رهبران جنبش سبز راه خود را از دشمن جدا کنند؟! کدام "راهشان" را؟! کدام "شعارشان"؟ انها از همان ابتدا قدم در بیراهه دشمن گذاشتند! و مگر اینها غیر از  شعار های دشمن بود که از حلقوم آقایان شنیده می شد؟!  

جناب مطهری تنها راه متصور برای بازگشت این جماعت توبه بود اما شما بهتر می دانید که توبه کردن تنها تا قبل از آشکار شدن نشانه های مرگ امکان پذیر است نه وقتی که فرد ملک الموت را بالای سر خود دید! دیگر برای توبه کردن هم کار از کار گذشته است! خونهایی که ریخته شد، اعتمادی که سلب شد و اتحادی که به یغما رفت، با توبه کردن بازنمی گردد! پرده هایی که پاره شد را نمی شود با توبه کردن به حالت اول بازگرداند! این ها حق خدا نیست که آقایان بتوانند توبه کنند که بخشوده شوند! حق مردم است و مردم فرصت توبه را تمام شده می دانند. 

  • محمد صادق حاج صمدی