بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۱
  • ۰

دیالوگ با "خودت چند چندی" از آن دیالوگهای ماندگاری است که شاید گویش متین و ظاهر فخیمی نداشته باشد اما عمق معنایش را انگار هیچ چیزی بیشتر از همین عبارت به خوبی روشن نمی کند چرا که هم شمولش وسیع است و هم طنزی نهفته دارد و هم به راحتی بین مردم رواج پیدا کرده است. حالا باید این سوال را از مسئولین دولت یازدهم پرسید که آقایان، با خودتان چند چندید؟! یا شاید هم با مردم چند چندید؟!

رییس جمهور همیشه با عناوینی مثل فهیم، هوشیار، مراقب، محرم و امثال آن از مردم یاد می کند. و تکیه اش بر فهم بالای مردم که الحق بجا و بحق است بسیار به چشم می آید اما یک پله که پایین می آییم مردم می شوند کسانی که از مسائل مملکت چیزی نمی فهمند و نامحرم جزئیات مذاکرات محسوب می شوند. البته شاید فقط لبو فروش و راننده تاکسیشان منظور آقای معاون بوده باشد بگذریم از اینکه برتراند راسل می گوید بهترین تحلیل گران جامعه رانندگان تاکسی ها هستند!

صرف نظر از کم سابقه بودن چنین توهینی در طول تاریخ جمهوری اسلامی نسبت به مردم و اینکه عاقبت کسانی که گویش و دید مشابهی نسبت به مردم داشته اند چه بوده و سر از کجا درآورده اند؛ کلام اقای سریع القلم را می توان از دو جنبه بررسی کرد: اول آن است که این از چه نوع نگرشی نسبت به مردم نشات می گیرد و دوم آنکه چه تاثیری بر شیوه مدیریت کشور و تعامل مردم با مسئولین خواهد داشت.

با تعریف مردم شروع می کنیم چرا که علی الظاهر تعریف مردم برای برخی پیش و پش از انتخابات متفاوت است. برخی آقایان که پیش از انتخابات مدام دم از "سالار" بودن مردم می زنند و از هر راهی برای کسب کرسی "خدمتگذاری" استفاده میکنند؛ پس از انتخابات مردمشان می شود دو دسته ای که شامل پیشه ورانی نظیر رانندگان تاکسی و لبو فروشان می شود که مردم هستند و برخی دیگر که مردم تراند! مسئله ای که آدم را به یاد دوران اصلاحات می اندازد که در آن همه با هم برابر بودند اما برخی برابرتر!

تعریف مردم یعنی مجموعه ای از آدم ها که در کنار هم یک ملت را تشکیل می دهند. حالا این مردم را آقای رییس جمهور فهیم و ... می داند و معاون همان رییس جمهور بینشان تبعیضی قائل می شود که نه مبنای جامعه شناختی دارد و نه مثال تاریخی. اتفاقا در طول تاریخ پس از انقلاب قشر فهیم جامعه عمدتا شامل همین رانندگان تاکسی و مشاغل به ظاهر کهتر می شده اند. اساسا انقلاب تولد و بقایش را مدیون همین لبو فروشان و مردم پایین شهر و مستضعفین و به تعبیر امام پابرهنه ها بوده است. اتفاقا اکثریت این اقشار تحصیلکرده و روشنفکر و ... یا موافق طاغوت بودند و یا موافق مبارزه به سبک نهضت آزادی و آنقدر درصد کمی را از ملت تشکیل می دادند که همه با هم نقش تاثیرگذاری نداشته اند. در طول جنگ تحمیلی نیز تعداد شهدای پابرهنه ها که به نظر آقای سریع القلم چیزی از مسائل مملکت نمی فهمند قابل مقایسه با روشنفکران و به اصطلاح نخبگان نیست و پس از آن نیز کم نیست وزیر و وکیل و روزنامه نگار و روشنفکر خائن و پناهنده، که امروز نظایرشان را در بی بی سی و صدای آمریکا می بینیم!

احمدی روشنی که همچون موسادی برای کشتنش نقشه می کشید؛ همان لبو فروش هم نبود و دوران دانشجویی اش بارهای مسافران ترمینال را جابجا می کرد اما دانشمند هسته ای بود. شاید تعداد نخبگان به ظاهر لبو فروش کم باشد اما نخبگان و فرهیختگانی که شغل شریف تاکسیرانی را کمک کار امرار معاش خود کرده اند کم نیستند. اصلا اگر پیشه وران را از مردم جدا کنیم چه چیزی باقی میماند که بشود مردمی که رییس جمهور آنها را فهیم و شجاع و ... می داند؟ خوب به یاد دارم که مقام معظم رهبری در تعریف انسان بصیر و نخبه قریب به این مضمون فرمودند که یک راننده تاکسی ممکن است بصیرتی داشته باشد که خواص از آن بی بهره باشند. و این بصیرت همان است که آقای سریع القلم مردم را از آن بی بهره می داند!

این البته نگاه جدیدی نیست! قبلا هم آنهایی که نظرشان به نظر آقایان نزدیک تر بود از تریبون خانه ملت ملت ایران را مردمی می دانستند که حاضرند برای مرگ موش مجانی هم صف بکشند. همین دوگانگی که در گفتار و رفتار برخی از مسئولین مشاهده می شود است که آدم نمی داند با مردم چند چند اند! اگر مردم به نماینده مورد نظر آنها رای بدهند زمان شناس و فهیم اند اما مثلا اگر به احمدی نژادی رای بدهند که همرای آنها نیست دنبال سیب زمینی هستند! دوره احمدی نژاد یارانه دادن به مردم گداپروری بود و امروز بسته های کالا در کنار همان یارانه ها که آدم را به یاد دولت شوروی می اندازد گدا پروری نیست! چندصد هزار نفر از مردم شمال شهر تهران که به نتیجه انتخابات آنهم بدلیل فریبکاری دیگران اعتراض دارند می شوند مردم اما چند برابر آنها وقتی نه دی در خیابان می آیند مشتی مزدور و خشونت طلب و ... اند!

کمترین خدمتی که دولت های نهم و دهم نسبت به انقلاب انجام دادند این بود که گفتمان خدمتگزاری مسئولین را به جامعه بازگرداند. ملت در این هشت سالی که قطار انقلاب به مسیر آن بازگردانده شده بود عادت به وزیرانی کرده اند که کیفهایشان را خودشان به دست بگیرید نه اینکه در سفر استانی که میروند برایشان فرش قرمز پهن کنند و گروه استقبال رسمی ردیف کنند ومارش نظامی بزنند. همین هم باعث شده که امروز کسی بر نتابد که خادمش او را نفهم بخواند! این لحن ارباب و رعیتی را امام سی سال پیش تغییر داد! امروز حرف خادم و مخدوم است! من از پرداختن به اظهارات آقای سریع القلم در جمهوری اسلامی شرم دارم اما زشتی یک جریان را در مدیریت جامعه جز با نشان دادن عمق آن نمی توان اصلاح نمود! آقای معاون بواسطه رایی که رییس جمهور بدست آورده بر این مسند تکیه زده اند. اگر رانندگان تاکسی و لبو فروشان فهم درستی از مسائل مملکت ندارند پس مشروعیت رای دادن را هم ندارند و بهتر است اعلام کنند که آن قسم رانندگانی که رای به آقای روحانی داده اند که آقای معاون را منسوب کند؛ بیایند تا آرایشان را از تعداد رای آقای روحانی کم کنیم بعد معلوم بشود که چه تعداد از آرای آقای روحانی باقی میماند.

امروز آقای روحانی باید از رای دهندگان خود دفاع کند! آن رییس جمهوری که خود و دولتش را نوکر مردم می دانست و همین آقایان گفتار او را نقد می کردند پایانی نه چندان ایده آل داشت چه رسد به دولتی که مردم را فاقد فهم درست می داند...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی