بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 3

پیش از این به تاریخ یمن تا زمان حمله نیروهای عثمانی پرداختیم و گفته شد که زیدیان یمن به مقابله با آنها پرداختند.

یمن با اینکه از پایتخت عثمانی بسیار دور بود و برای رسیدن به آن ترکان مجبور به عبور از شبه جزیره عربی بودند برای اسلامبول اهمیتی ویژه داشت. اول آنکه حاکمیت بر شهرهای مکه و مدینه که قلب جهان اسلام محسوب می شدند و لازمه مشروعیت خلافت عثمانی بودند از طریق یمن امکان پذیر بود و دوم اینکه یمن مشرف بود بر شاهراه اقتصادی دریای سرخ و بنادر آن اصلی ترین بنادر آن تجارت شرق و غرب با هند محسوب می شده و هردو با حضور پرتغالی ها در دریای سرخ تهدید شده بودند. فلذا سلطان عثمانی به خادم سلیمان پاشا که اصلیتی مجار داشت و استاندار مصر بود فرمان داد تا یمن را به نام سلطان فتح کند. سلیمتان پاشا نیز ناوگانی متشکل از نود کشتی از دریای سرخ به یمن فرستاد. و این همزمان بود با آشوبی فراگیر و هرج و مرجی عمومی در یمن که طی آن هریک از امیران قبائل بومی برای خود حاکمیتی تشکیل داده بود که سلیمان پاشا آن را اینچنین توصیف کرده بودک "سرزمینی بردون مالک و استانی خالی که به آسانی فتح می شود و باید فتح بشود. یمن ارباب شهر های هند خواهد بود که هر سال ثروت عظیمی را به اسلامبول خواهد فرستاد. "

همزمان امام متوکلی یحیی شرف الدین بر صنعا و بلندی های شمال یمن حکومت میکرد و عدن در دست ابن داوود امیر طاهریان بود. خادم سلیمان پاشا در سال 944 هجری قمری مطابق با 1538 میلادی عدن را فتح نمود و امیر طاهری را اعدام کرد. سال بعد زبید را فتح کرد و بدین ترتیب تهامه را به مستملکات عثمانی ضمیمه کرد. سلیمان پاشا زبید را مرکز ایالت یمن قرار داد. با این حال ترکان عثمانی هیچگاه بر ارتفاعات یمن چیره نشدند و به حکومت بر یمن جنوبی و مناطق ساحلی غربی و مخا و عدن اکتفا کردند. در طول هشت سال بیش از هشتاد هزار سرباز عثمانی از مصر به یمن فرستاده شد که تنها یک دهم آنها زنده ماندند تا جاییکه یکی از فرماندهان ترک گفته بود یمن مثل قالب ریخته گری است که قشون ما را در خود ذوب کرد مانند نمکی که در آب حل می شود. با این حال در سال 954 نیروی تازه نفس دیگری برای حمله به زیدیان از مصر به زبید فرستاده شد.

همزمان امام متوکلی بر اراضی زیدیان حاکمیتی مستقل داشت. امام یحیی شرف الدین فرزند خود علی بن یحیی را بعنوان جانشین انتخاب کرد که این امر به مخالفت المطهر فرزند دیگر او ختم شد چرا که امام یحیی المطهر را که از ناحیه پا مشکل داشت برای امامت مناسب ندیده بود. المطهر با ترکان همپیمان شد و از اویس پاشا فرماندار عثمانی زبید خواست تا به امام متوکلی حمله کند. بدین ترتیب نیروهای عثمانی با همراهی قبائلی که از امامت المطهر حمایت میکردند به تعز تاختند و تا صنعا پیشرفتند. بدین ترتیب المطهر بعنوان امام زیدیه و همزمان فرماندار عثمانی بر عمران شد. با این حال المطهر فرماندار عثمانی صنعا را به قتل رساند و صنعا را ضمیمه حاکمیت خود کرد. لکن ترکان عثمانی به فرماندهی اوزدیمیر پاشا او را عقب راندند و المطهر مجبور به عقب نشینی به قلعه ثلا شد . پس از آن و در سال 959 اوزدیمیر پاشا تقریبا بر تمام یمن غالب بود و شهر های اصلی را به پادگان تبدیل کرد. قلعه های بسیار ساخت و راههای مواصلاتی را امنیت بخشید. اوزدیمیر پاشا در سال 968 هجری قمری در صنعا درگذشت و محمد پاشا جانشین او در یمن شد. محمد پاشا را مورخان عثمانی امیری بی مبالات و فاسد معرفی کرده اند. او از قدرت خود سو استفاده می کرد و به همین شیوه قلعه های بسیاری را بنام خود کرد که تعدادی از آنان مایملک پادشاهان آل رسول بودند. او یکی از علمای اهل سنت شهر اب را کشت. بی توجهی محمد پاشا به تعادل شکننده قدرت در یمن و اقدامات ناشیانه اش باعث شد تا قبائل یمنی اختلافات و رقابت های خود را کنار گذاشته و علیه ترکان اشغالگر متحد شوند. در سال 971، سلطان عثمانی رضوان پاشا را به استانداری ولایت یمن منصور کرد و او را کنار زد. سال بعد یمن به دو ایابت جداگانه تقسیم شد و حکومت ارتفاعات شمالی به رضوان پاشا و تهامه به مراد پاشا محول گردید. همزمان امام المطهر زیدی علم جهاد علیه ترکان را بلند کرد و در سال 974 به کمک قبائل دیگر صنعا را از رضوان پاشا بازپس گرفت و قبائل شمالی نیروهای مراد پاشا را که برای جبران شکست رضوان پاشا فرستاده بود عقب زدند. در این بین بیش از هشتاد جنگ صورت گرفت که آخرین برخورد دو طرف در سال 975 و در ذمار رخ داد که طی آن مراد پاشا گردن زده شد و سر او را برای المطهر به صنعا فرستادند. تا سال بعد یمن از ترکان خالی شده بود و تنها زبید در دست عثمانیان باقی ماند.

پاز آنجا که قوای عثمانی در مصر از ورود به یمن امتناع می کردند؛ سلطان سلیم دوم، مصطفی پاشا حاکم شامات را مامور سرکوب مردم یمن کرد. مصطفی پاشا نیز نامه ای را بوسیله دو تن از افسران خود برای المطهر فرستاد تا او را متقاعد کند که قائله را با پوزش از سلطان و پذیرفتن حاکمیت ترکان ختم کند. لکن امام زیدی که بر یمن اکم بود پیشنهاد پاشای ترک را نپذیرفت. پس از آن مصطفی پاشا قشونی را به فرماندهی عثمان پاشا به یمن فرستاد لکن نیروهای عثمانی با تلفاتی سنگین از زیدیان شکست خوردند. سلطان سلیم از خودداری مصطفی پاشا برای اینکه خود به یمن برود خشمگین شد و بسیاری از فرمانداران عثمانی در مصر را که نیروهایشان از رفتن به یمن خودداری کرده بودند اعدام نمود و سینان پاشای آلبانیایی تبار را به فرماندهی نیروهای عثمانی در مصر گماشت و او را مامور فتح دوباره یمن کرد. سینان پاشا که فرماندهی برجسته بین افسران عثمانی بود؛ اب، عدن و تعز را فتح کرد و شبام کوکبان را در سال 977 محاصره کرد تا اینکه پس از هفت ماه محاصره آن با پیمان آتش بس پایان یافت. امام المطهر عقب نشست اما سینان پاشا از غلبه کامل بر او بازماند. دو سال بعد المطهر درگذشت و پس از آن زیدیان بر هیچ امامی متفق نشدند. ترکان عثمانی از این فرصت استفاده کردند و صنعا، سعده و نجران را در سال 991 هجری فتح نمودند. امام حسن النصیر نیز دو سال بعد دستگیر و به استامبول تبعید شد و بدین ترتیب یمن مجددا منضم به امپراطوری عثمانی گردید.

زیادیان ساکن در کوهستان های شمالی یمن و علی الخصوص بنی حاشد و آل بکیل نیرویی آزاردهنده برای حکومت ترکان در یمن محسوب می شدند و کشمکش های آن ها و بیم شورش مجددشان، باعث شد تا سلطان عثمانی که خود را خلیفه مسلمین میدانست شیعیان زیدی را بعنوان کفار عنوان نماید. با این حال در زمان حسن پاشا که بعنوان استاندار یمن منصوب شده بود دوره ای آرام بر کشور حاکم شد که دوازده سال از 993 هجری آغاز شد و تا 5 سال اول هزاره دوم هجری قمری بطول انجامید. در همین زمان بود که مریدان و اطرافیان قاسم المنصور که نسل چهاردهم امام یوسف الداعی بود را تشویق کردند که امامت را برعهده بگیرد و علیه نیروهای عثمانی اعلام جهاد کند. او که در ابتدا در مسجد داوودی در صنعا به تدریس علوم دینی مشغول بود در وهله اول این را نپذیرفت اما با گسترش تبلیغات عثمانی برآشفت و در سال 1005 هجری قمری ادعای امامت نمود و زیدیان با او بیعت کردند و بنی احنوم نیز به او پیوستند. با این حال پاسخ ترکان سنگین بود و ایشان را عقب زد تا اینکه امیر منطقه حجه به او پیوست و این امر باعث تثبیت نیرو های زیدیه شد تا اینکه در سال 1015 هجری قمری معاهده ای بین فرماندار عثمانی سنان با قاسم بسته شد و بموجب آن اختیار مناطقی که زیدیه در شمال به تصرف در آورده بود به قاسم المنصور سپرده شد و حاکمیت وی بر آنها رسمیت یافت. پس از آن و بواسطه درگیری های داخلی بین ترکان، شمال به حال خود رها شد و همین امر باعث تحکیم قدرت امامت زیدی شد و موجب شد تا در سال 1026 سعده سقوط کند. ضعف و تفرقه ترکان عثمانی در یمن و دوری آن از مرکز امپراطوری باعث شد تا دو سال بعد پیمان آتش بسی بین زیدیان بنی رسی و ترکان بسته شود و حاکمیت قاسم المنصور بر سعده تا صنعا به رسمیت شناخته شود. امام منصور القاسم در سال 1029 هجری درگذشت و فرزندش محمد الموید جانشین او شد و صلح را باعثمانیان ادامه داد. با این حال ترکان در سال 1036 عدن و لحج را از دست دادند و ابدین پاشا که مامور سرکوب زیدیان بود شکست خورد و به بندر مخا در جنوب غربی یمن عقب نشست. سال بعد الموید ترکان را از صنعا اخراج کرد و تنها مخا و زبید در دست ترکان باقی ماند. الموید زبید را در سال 1043 فتح نمود و به ترکان اجازه داد تا مخا را مسالمت آمیز ترک کنند. امام الموید مکه را نیز فتح کرد اما سلطان ترک سقوط مکه را بعد از از دست دادن یمن برنتابید و سپاهی را از مصر به سوی مکه فرستاد تا آن را بزپس بگیرد. نیروهای زیدیان که در مقایسه با قشون عثمانی به لحاظ تعداد و تجهیزات در ضعف قرار داشتند مکه را تخلیه کردند و به بلندی های اطراف آن عقب نشستند. نیرو های عثمانی نیز بر چاه های آب که منبع شرب زیدیان بود مسلط شدند و تشنگی زیدیان را متحمل تلفات سنگین نمود. پس از آن نیروهای یمنی تسلیم شدند و به یمن بازگشتند.

در سال 1054 امام الموید درگذشت و برادرش اسماعیل المتوکل بر جای او نشست.در زمان او و جانشینش مهدی الاحمد حکومت قامسان به بزرگترین حاکمیت زیدیان یمن در طول تاریخ تبدیل شد که با قدرت بر تمامیت یمن حکومت میکردند. در این دوران یمن تنها تولید کننده قهوه در جهان محسوب می شد و سود حاصل از آن رونقی قابل توجه به آن بخشید. قاسمیان روابط خود را با پادشاهان صفوی در ایران، حاکم عثمانی حجاز و گورکانیان هند گسترش دادند. فاسیلیداس امپراطور اتیوپی نیز بارها سفرای خود را به یمن فرستاد تا اتحادی نظامی با زیدیان ایجاد کند اما این تلاش ها هیچ گاه به نتیجه که منظور فاسیلیداس بود منجر نشد.

دی نیمه اول قرن هجده میلادی اروپایی ها انحصار تولید قهوه در یمن را شکستند و بذر آن را در مستعمرات خود در هند شرقی، شرق افریفا و امریکای جنوبی و کاشتند و بدین واسطه از قیمت قهوه و به تبع آن از سود حاصل که مجب شکوفایی اقتصاد یمن شده بود کاسته شد. درگیری های خانوادگی و نافرمانی قبائل محلی و نزاع بر سر جانشینی قاسمیان را به انحطاط کشید و قدرت فائقه آنها در قرن هجدهم رو به زوال نهاد. در فاصله سالهای 1140 تا 1143 والی منصوب قاسمیان در لحج اعلام استقلال نمود و خود را سلطان خواند و به قاسمیان اعلام جنگ داد. پس از آن عدن را فتح کرد و پادشاهی لحج را بنیان گذاشت که سلطنت ابدالیان لحج تا ورود انگلیسیها به منطقه ادامه داشت و از قاسمیان مستقل ماند. در سال 1218 افزایش قدرت وهابیان در شبه جزیره عربی باعث شد تا زیدیان حاکمیتشان را بر سواحل غربی نیز از دست بدهند. با این حال در سال 1233 امام زیدی مجددا حاکمیت را بدست گرفت و تا سال 1248 آن را حفظ نمود اگرچه جنوب و شرق یمن همچنان در دست سلطان ابدالی بود. در سال 1248 مداخله و هجمه سپاه عثمانی که از مصر ارسال شده بود سواحل یمن را از زیدیان بازگرفت. از دو سال بعد امامت بارها دست به دست شد و بعضی از آنها نیز بدست دیگران ترور شدند و از سال 1265 هجری قمری حاکمیت زیدیان به آشوب گرایید که تا چند دهه ادامه یافت تا اینکه ورود انگلیسیها به آن پایان داد.

  • ۹۴/۰۱/۲۵
  • محمد صادق حاج صمدی

تاریخ یمن

وطن امروز

یمن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی