بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

در نوشتار قبل نگاهی اجمالی به عربستان و روابط آن با ایران و نقش آن در جنگ تحمیلی در دوران ملک خالد بن عبدالعزیز پرداختیم. پادشاهی که دوران حکومتش را با بیماری قلبی سپری نمود و به جنگ علیه انقلاب نوپای مردم ایران پرداخت و در این راه از هیچ عملی فروگذار نکرد. خالد در سن 84 سالگی درگذشت و جای خود را به برادر ناتنی اش فهد داد. فهد که در دوران خالد و با توجه به بیماری همیشگی وی عملا حکومت را در دست داشت هشتمین فرزند عبدالعزیز بود که در سال 1921 از حصه بنت احمد السدیری متولد شد. بزرگترین از هفت سدیری تحصیلات خود را در مدرسه سلطنتی ریاض که توسط عبدالعزیز برای تحصیل شاهزادگان آل سعود ساخته شده بود گذراند و سپس برای تحصیلات مذهبی به مدرسه ای دینی در مکه رفت. فهد در جوانی و با فشار مادرش به یکی از اعضای هیئت مشاوران پادشاه تبدیل شد. در سال 1945 و در زمان وزارت خارجه امیر فیصل در اولین سفر رسمی خود ریاض را به مقصد سانفرانسیسکو ترک کرد تا منشور سازمان ملل متحد را از طرف عربستان سعودی امضا کند. در سال 1953 به نمایندگی از خاندان سعود به انگلستان رفت تا در تاجگذاری ملکه الیزابت دوم شرکت نماید و در همان سال بعنوان اولین وزیر آموزش عربستان انتخاب شد. در سال 1959 نماینده عربستان در اتحادیه عرب بود که آغاز برجستگی وی در میان خانواده سعود بود. فهد در سال 1962 با عنوان وزیر به وزارت کشور فرستاده شد که یکی از دو وزارت خانه مهم در عربستان است و در سال 1965 به نمایندگی از عربستان در اجلاس سران کشور های عرب در مصر حضور یافت. دو سال بعد در 1967 بعنوان معاون دوم نخست وزیر برگزیده شد. مقامی که برای اولین بار و بدست ملک فیصل ایجاد شده بود و عموما نصیب ولیعهد بعدی در عربستان می شود. چرا که در ساختار حکومتی عربستان شاه و نخست وزیر یکی است و پس از آن معاون اول نخست وزیر یا مقام ولیعهدی قرار میگیرد و بعد از آن معاون دوم نخست وزیر نشان دهنده در نمایی از مراتب رسیدن به مقام سلطنت است.

پس از مرگ فیصل در سال 1975 فهد فرزند حصه بنت احمد السدیری بعنوان ولیعهد و معاون اول نخست وزیر انتخاب شد. این در حالی بود که فهد دو برادر بزرگتر به نام های سعد و ناصر داشت که طبق قانون باید به مقام ولیعهدی می رسیدند اما از طرف شورای خانواده نا مناسب شناخته شدند. امیر ناصر بن عبدالعزیز که به فساد اخلاق مشهور بود از مادری مغربی متولد شده و در نتیجه خاندانی از طرف مادر برای حمایت از او برای ریسدن به سلطنت در ساختار سنتی و خانوادگی عربستان وجود نداشت. ناصر در عهد پدر و در سال 1938 فرماندار ریاض بود اما حادثه ای در سال 1951 منجر به خلع وی گردید. داستان از این قرار بود که طی مراسمی رسمی در ریاض برادر او امیر منصور که وزیر دفاع وقت عربستان بود به همراه تعداد زیادی از میهمانان من جمله تعدادی از نمایندگان کشور های خارجی بدلیل مسموم بودن مشروبات الکلی جان سپردند. پس از آن عبدالعزیز او را از مقامش خلع نمود و وی روانه زندان شد. در نتیجه آل سعود او را به دلایلی همچون فساد اخلاق، سابقه بی کفایتی و ... او را نامناسب تشخیص داد و او بازی قدرت را به برادران سدیری باخت. امیر سعد نیز که در سال 1993 در گذشت مدتی فرماندار عسیر بود رییس شورای خانوادگی آل سعود بود (شورایی غیر سیاسی و خانوادگی که هم اکنون ملک سلمان ریاست آن را برعهده دارد.) سعد اگرچه مادری از آل سدیر داشت اما بدلایل نامعلومی از سوی آل سعود تحت عنوان بی کفایتی از رسیدن به سلطنت منع گردید.

اولین از هفت سدیری در مقایسه با خالد ولیعهدی به مراتب متنفذ تر و قدرتمند تر محسوب می شد و در شاید بتوان رفتار سیاسی عربستان را در عصر خالد که پادشاهی بیمار بود به وی نسبت بداد. بطوری که کارشناسان دوران ولایت عهدی او را فعال تر از دوره حکومتش میدانند.
قهد در 1982 به سلطنت رسید و دو سال بعد خود را خادم حرمین شریفین نامید. فهد از خود شخصیتی بین المللی نشان داد و از حامیان سازمان ملل شناخته شد. اتحاد عربستان با آمریکا و روابط فهد با آمریکا تا حدی پیش رفت که یکبار گفته بود بعد از خدا میتوانیم به آمریکا تکیه کنیم. فهد 5و نیم درصد درامد های نفتی عربستان را به کمک های بین المللی اختصاص داد و در جریان انقلاب نیکاراگوئه از ضد انقلاب آن حمایت های مادی گسترده ای نمود. فهد روابط عربستان را با مصر حسنی مبارک گسترش داد و  همچنین رهبری جهان عرب را در جنگ خلیج اول علیه عراق بر عهده گرفت.

در سال 1990 حکومت‌ عراق‌ بی‌آنکه‌ به‌ اهداف‌ راهبردی‌ خود در تجاوز به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ دست‌ یابد، در شرایطی‌ جنگ‌ هشت‌ ساله‌ با این‌ کشور را پایان‌ داد که‌ درگیر اوضاع‌ وخیم‌ اقتصادی‌ و بدهیهای سنگینِ خارجی‌ ناشی‌ از جنگ‌ بود. این‌ جنگ‌ حکومت‌ عراق‌ را به‌ حکومتی‌ کاملاً نظامی‌ تبدیل‌ کرد که‌ از جنگ‌ با ایران‌، به‌ عنوان‌ اهرمی‌ در جلبِ افزون‌تر کمکهای‌ نظامی‌ کشورهای‌ اروپایی و علی الخصوص امریکا، برای‌ بازسازی‌ و گسترش‌ ماشین‌ جنگی‌ خود، بهره‌ گرفت‌ تا حدی‌ که‌ پس‌ از پایان‌ جنگ‌، قوی‌ترین‌ ارتشِ جهان‌ عرب‌، مجهز به‌ سلاحهای‌ متعارف‌ با قدرت‌ تخریب‌ وسیع‌ و امکان‌ دستیابی‌ به‌ تسلیحات‌ هسته‌ای‌، شده‌ بود. چنین‌ وضعی‌ برای‌ منافع‌ امریکا و متحدان‌ آن‌، که‌ خود به‌ تسلیح‌ و تجهیز این‌ حکومت‌، پرداخته‌ بودند، خطرآفرین‌ بود. به‌گمان‌ دولتمردان‌ عراق‌، وجود ارتش‌ یک‌ میلیون‌ نفری‌ و صنایع‌ نظامی گسترده‌، بی‌آنکه‌ راهی‌ برای‌ ادغام‌ آن‌ در اقتصاد متزلزل‌ کشور وجود داشته‌ باشد، منبع‌ تهدیدآفرینی‌ برای‌ حاکمیت‌ رژیم‌ بعثی‌ صدام‌حسین‌ به‌شمار می‌رفت‌ چونان که به فروپاشی درونی امپراطوری عثمانی منجر شده بود. ازاین‌رو ماجراجویی‌ نظامی‌ می‌توانست‌ گزینه‌ مطلوبی‌ برای‌ خارج‌ شدن‌ از این‌ بحران‌ احتمالی‌ باشد. با این‌ وصف‌، حکومت‌ عراق‌ و در رأس‌ آن‌ صدام‌حسین‌، پس‌ از اتمام‌ جنگ‌ با ایران‌ برای‌ مقابله‌ با اوضاع‌ بد اقتصادی‌ دو راه‌ داشت‌: افزایش‌ بهای‌ نفت‌ و استقراض‌؛ اما، حجم‌ عظیم‌ بدهیهای‌ هشتاد تا صد میلیاردی‌ عراق‌، استقراض‌ مجدد را ناممکن‌ می‌نمود. بنابراین‌، تنها راه‌، کوشش‌ برای‌ افزایش‌ قیمت‌ نفت‌ و لغو بدهیها بود.
مقارن‌ با اعلام‌ آتش‌بس‌ در جنگ‌ عراق‌ با ایران‌ و صدور قطعنامه‌ 619 شورای‌ امنیت‌ در خصوص‌ استقرار ناظران‌ نظامی‌ در این‌ منطقه‌، دولت‌ کویت‌ با نقض‌ موافقتنامه‌ اوپک‌ در تعیین‌ سهمیه‌ استخراج‌ نفت‌ کشورهای‌ عضو، میزان‌ تولید نفت‌ خود را از چاههای‌ نفت‌ رُمیله‌ (واقع‌ در منطقه‌ مرزی‌ مورد مناقشه‌ عراق‌ با کویت‌) افزایش‌ داد. این‌ اقدام‌، علاوه‌ بر مسئله‌ بدهیها و بازپرداخت‌ آنها، بر اختلافات‌ دیرینه‌ ارضی‌، مرزی‌ و ژئوپلتیک‌ میان‌ دو کشور دامن‌ زد. صدام‌ حسین‌ اقدامِ کویت‌ را موجب‌ کاهش‌ درخور توجه‌ بهای‌ نفت‌ و افت‌ درآمد ارزی‌ عراق‌، و آن‌ را نوعی‌ تحریک‌ و خیانت‌ علیه‌ خود دانست‌. قیمت‌ نفت‌ از  ژانویه‌ تا ژوئن‌ 1990، از بیست‌ دلار به‌ چهارده‌ دلار کاهش‌ یافت‌ و اقتصاد عراق‌ از این‌ بابت‌ سخت‌ در تنگنا و رکود قرار گرفت‌. تلاشهای‌ سیاسی‌ این‌ کشور نیز موفقیت‌ آمیز نبود و بنابراین‌، موضع‌ عراق‌ آشکارا خصلت‌ خصمانه‌ یافت‌. صدام ‌حسین‌ کویت‌ را، به‌ سبب‌ مشارکت‌ در آنچه‌ توطئه‌ علیه‌ ملت‌ عرب‌ می‌نامید، محکوم‌ کرد و در 17 ژوئیه‌ از جنگ‌ اقتصادی‌ علیه‌ عراق سخن‌ گفت‌. در  17 ژوئیه‌، نخستین‌ دسته‌ از نیروهای‌ نظامی‌ عراق‌ به‌ مرز کویت‌ رفتند و تا 30 تیر/ 21 ژوئیه‌، 000 ، 35 نظامی عراقی‌ در حوالی‌ مرز استقرار یافتند.
هیئت ‌حاکمه ‌کویت‌، که ‌در چارچوب‌ منافع ‌ملی ‌خود با افزایش‌ قیمت‌ نفت ‌و تأمین‌ هزینه‌ های بازسازی‌ عراق‌ و مطالبات ‌دیگر صدام‌ مخالفت‌ می‌کردند، این‌ استدلال‌ صدام‌ را نمی پذیرفتند که ‌عراق‌ برای ‌دفاع ‌از کشورهای‌ عربی ‌در مقابل ‌تهدید ایران‌، متحمل‌ خسارات ‌ناشی ‌از هشت ‌سال‌ جنگ‌ شده ‌و چون ‌حافظ ‌جان ‌و مال ‌کشورهای‌عربی‌خلیج‌ فارس‌بوده‌، نیازمند وفاداری‌ و حمایت ‌اقتصادی جامعه ‌عربی‌ است‌. از دیگر سو، این ‌امیرنشین ‌در قبال‌ تهدیدات ‌نظامی ‌احتمالی‌عراق‌، متکی‌ به ‌حمایت‌ امریکا بود. هیئت ‌حاکمه ‌کویت ‌می‌پنداشتند تهدیدهای ‌مستمر عراق‌، به‌ ویژه ‌تهدید نظامی ‌اخیر آن‌، در صورت‌ وقوع‌، محدود به ‌مناطق ‌مرزی ‌مورد مناقشه ‌ریتکا و قصر خواهد بود و هجوم‌ گسترده‌ نظامی ‌عراق ‌را غیرمحتمل ‌می‌انگاشتند. لکن در اوت ‌1990 ارتش‌عراق‌، با 140 هزار نیرو و 1800 تانک ‌به ‌کویت ‌حمله ‌و در چند ساعت‌، سراسر خاک ‌کویت‌ را اشغال ‌کرد. فهد به گرمی از آل صباح استقبال نمود و آنها را در پناه گرفت.
ایالات ‌متحده‌ امریکا و بریتانیا نخستین‌ کشورهای‌ غربی‌ بودند که ‌بی ‌درنگ‌ واکنش ‌اعتراض‌آمیز نشان ‌دادند و به ‌صورتی‌ همه‌ جانبه ‌برای ‌به ‌دست‌ گرفتن‌ رهبری‌ سیاسی‌، نظامی‌ و بین‌المللی ‌علیه ‌عراق‌، به ‌فعالیت‌ پرداخت‌ و عربستان نیز همین نقش را در جهان عرب بر عهده گرفت. آمریکا با عربستان‌ سعودی‌ موافقت نامه ای ‌دفاعی‌ منعقد کرد که‌ در 6 اوت‌ علنی ‌شد و مطابق ‌این ‌توافق‌، نیروهای ‌زمینی‌ و هوایی‌ امریکایی ‌اجازه‌ یافتند در خاک ‌عربستان‌ به ‌عملیات‌ دفاعی سپرصحرا بپردازند. طی جنگ نیروی نظامی عراق از بین رفت و کویت آزاد شد و با توافق فهد به آمریکا پایگاهی دائمی در این کشور داده شد. لکن این عمل فهد که پایگاهی در خاک عربستان به آمریکا داده بود با اعتراض مردم و حتی برادران سدیری اش مواجه شد. آل لادن نیز که اسامه بن لادن معروفترین آنهاست و در دستگاه قدرت عربستان جایگاه ویژه ای دارند از مخالفان عمده این کار بودند اما اعتراضات به جایی ختم نشد. فهد زیر بار نرفت و آمریکا امتیاز خود را در عربستان حفظ نمود.  جنگ خلیج اول موجب  وابستگی هرچه بیشتر حکومت کویت به عربستان که بیش از 50 هزار نیروی نظامی روانه میدان کرده بود و نزدیک به 36 میلیون دلار هزینه گردید تا جایی که دست کویت را برای هر گونه اقدام مستقل از عربستان به بهانه اینکه آل صباح حکومت خود را مدیون آل سعودند بست.
هراس از گسترش تشیع و انقلاب ایران همانقدر که پیش از فهد خالد را به تحرک واداشته بود فهد را نیز به تکاپو انداخت و علاوه بر حمایت های بی دریغ فهد از عراق در طول جنگ، عده ای ازکارشناسان بر این باورند که  تغییر عنوان پادشاه به خادم حرمین شریفین و تلاش های فهد برای گسترش مذهب وهابیت در مقابل تشیع در جهان اسلام و نیز حمایت از گروه های مذهبی در داخل و خارج از عربستان با محوریت مقابله با گسترش انقلاب صورت گرفته است. اقدامات فهد در گسترش وهابیت به حدی بود که امام خمینی در بخشی از وصیت نامه خود در باره او چنین میگویند: "...و می‌بینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بی‌پایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی می‌کند و وهابیت، این مذهب سراپا بی اساس و خرافاتی را ترویج می‌کند؛ و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها می‌دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و قرآن بهره‌برداری می‌کند..."

کشتار حاجیان مکه نیز در عهد فهد روی داد که طبق آن بیش از 250 تن از حاجیان ایرانی به شهادت رسیدند. مراسم برائت از مشرکین هرساله برگزار میشد تا اینکه در حج سال 1366 مقارن روز جمعه 9 مرداد،8 روز پس از تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل، آل سعود دست به اقدامی از قبل طراحی شده و با پشتیبانی و هدایت امریکا زد و با حمله مسلحانه به وسیله پلیس این کشور به زائرین شرکت کننده در مراسم برائت از مشرکین که به صورت راهپیمایی برگزار میشد باعث به شهادت رسیدن بیش از 400 زائر بیت الله الحرام و زخمی شدن بیش از 600 زائر شد.نیمی از این شهدا را زنان تشکیل میدادند.از این شهدا 275 نفر ایرانی و بقیه از حجاج سایر کشورهای اسلامی مانند لبنان،پاکستان بودند. این مسأله باعث خشم مردم و مقامات جمهوری اسلامی ایران خصوصا حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) گشت و موجب قطع کامل روابط ایران و عربستان شد.این اقدام سعودیها در کشتار حجاج معروف به حج خونین یاجمعه خونین شد. امام از این واقعه به نام مسأله حجاز نام میبردند.این در زمانی بود که ایران از نظر موقعیت نظامی در جبهه های جنگ با عراق در اوج قدرت قرار داشت و عراق در موضع ضعف قرار داشت. صدام حسین و برخی سران عرب از جمله ملک حسن پادشاه مراکش و ملک حسین پادشاه اردن و حسنى مبارک، رئیس رژیم حاکم بر مصر از کنار این فاجعه بزرگ انسانى بى‏تفاوت گذشتند و به تأیید و ارسال پیام تبریک براى ملک فهد[۸] پادشاه وقت عربستان پرداختند.این حادثه به حدی برای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران  سخت بود که ایشان در این­باره فرمودند:«اگر مى‏خواستیم پرده از چهره کریه دست نشاندگان آمریکا برداریم و ثابت کنیم که فرقى بین محمدرضاخان و صدام امریکایى و سران حکومت مرتجع عربستان در اسلام زدایى و مخالفتشان با قرآن نیست و همه نوکر امریکا هستند و مأمور خراب کردن مسجد و محراب و مسئول خاموش نمودن شعله فریاد حق طلبانه ملتها، باز به این زیبایى میسر نمى‏گردید، و همچنین اگر مى‏خواستیم به جهان اسلام ثابت کنیم که کلیدداران کنونى کعبه لیاقت میزبانى سربازان و میهمانان خدا را ندارند و جز تأمین امریکا و اسرائیل و تقدیم منافع کشورشان به آنان کارى از دستشان برنمی­آید، بدین خوبى نمى‏توانستیم بیان کنیم و اگر مى‏خواستیم به دنیا ثابت کنیم که حکومت آل سعود، این وهابیهاى پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته‏اند، به این اندازه که کارگزاران ناشى و بى‏اراده حاکمیت سعودى در این قساوت و بى رحمى عمل کرده‏اند، موفق نمى‏شدیم و حقا که این وارثان ابى سفیان و ابى لهب و این رهروان راه یزید روى آنان و اسلاف خویش را سفید کرده‏اند ... صدام و حسین اردنى و حسن مراکشى به حمایت از جنایت آل سعود اعلام همبستگى نمایند، گویى عربستان سنگر بزرگى را فتح کرده است و در کشتن صدها زن و مرد بى ‏دفاع مسلمان و به رگبار مسلسل بستن آنان و عبور از روى اجساد مطهر آنان به پیروزى نظامى بزرگى نایل آمده است که به یکدیگر تبریک مى‏گویند و حال آنکه جهان در این ماتم نشسته و دل پیامبر خاتم شکسته است‏.(صحیفه امام، ج‏20،ص 3-351، 12 مرداد 1366) همچنین ایشان در جمع اعضاى هیأت دولت گفتند:" گر ما از مسئله قدس بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگر ما از همه کسانى که به ما بدى کردند بگذریم، نمى‏توانیم از مسئله حجاز بگذریم.(صحیفه امام، ج‏20،ص 369، 1 شهریور 1366) اعزام حج توسط جمهوری اسلامی ایران تا سال 1370 انجام نشد تا اینکه با مذاکرات دولت وقت اعزام زائر از سرگرفته شد و در مورد مراسم برائت از مشرکین توافق بر انجام این مراسم، بدون راهپیمایی و در زیر چادرها و شد.


فهد همچنین یکی از بزرگترین حامیان طالبان افغانستان بود. در خلال جنگ های شوروی و مجاهدان افغان گروهی وهابی که خزانه عربستان آن ها را تغذیه میکرد تحت عنوان طالبان شکل گرفت که با پایان جنگ و در سال 1996 افغانستان را اشغال نمود و جمهوری افغانستان را به امارت افغانستان تغییر داد. امارت افغانستان تنها از سوی سه کشور امارات، عرستان و پاکستان به رسمیت شناخته شد که در این مسئله فهد نقش اساسی را بازی کرد. اسامه بن لادن نیز که خانواده اش شرکای تجاری آل سعود و خاندان بوش بودند نیز به افغانستان رفت و به طالبان پیوست. با این حال در سال 2001 فهد از جمله حامیان حمله به افغانستان شد و روابط خود با طالبان را پایان داد که بررسی روابط آل سعود و طالبان و دیگر گروه های تروریستی در منطقه نیازمند پرداختی مفصل است.

فهد بن عبدالعزیز به ولخرجی معروف بود ویک بویینگ 747 صد و پنجاه میلیون دلاری و  کشتی شاهزاده عبدالعزیز را به ارزش صد میلیون دلار خرید که امکانات آن در عصر خود منحصر به فرد بود و همچنان نیز یکی از گران ترین کشتی های تفریحی شخصی محسوب می شود. فهد یکی از معروفترین قماربازان خارجی بود که میلیون ها دلار در انگلستان باخته بودند. با این حال در سال 1992 معترضان به مخارج خانواده سلطنتی را به شدت سرکوب نمود و عده ای را به زندان و بسیاری را از مشاغلشان برکنار کرد. با این حال هزینه های ولخرجی خاندان سعودی در زمان وی به بیشترین حد خود از آغاز سلطنت عبدالعزیز رسید. فهد همچنین بزرگترین قرارداد خرید تسلیحاتی قرن را به ارزش 90 میلیارد دلار با انگلستان امضا نمود که بزرگترین معامله صادرات انگلستان محسوب می شود. بواسطه این قرار داد که ارزش آن بیش از 600 هزار بشکه نفت بود عربستان را در خلال سالهای 1986 تا 1999 با رکودی سنگین در توسعه زیرساخت ها مواجه کرد.

ملک فهد در سال 1992 فرمانی را صادر کرد که طبق آن پادشاه میتوانست ولیعهد انتخب شده توسط شورای بیعت را عزل کند و یا خود آن را انتخاب نماید و اساس انتخاب پادشاه بعدی را نه بر سن که با تراز صلاحیت تعیین نمود. در نتیجه طبق آن امکان انتخاب شدن نوه های عبدالعزیز نیز در نظر گرفته شد که شاید بتوان این اقدام را یکی از مهم ترین اقدامات وی در اداره داخلی عربستان دانست.
او همچنین در سال 1994 شورای عالی امور اسلامی را با هدف نظارت دینی بر امور کشور ایجاد کرد و اعضای عالی آل سعود را به عضویت آن برگزید. اقدامی که از دید بسیاری برای کاهش قدرت رو به افزایش شورای علما تلقی شد.
فهد که از آرتروز و دیابت رنج می برد در سال 1995 سکته مغزی فلج کننده ای کرد که منجر به ناتوانی او از اداره امور کشور شد و این امر باعث شد تا حکومت را عملا به عبدالله واگذار نماید. فهد در سال 2005 در بیمارستان درگذشت و حکومت را رسما به عبدالله سپرد. با مرگ فهد بسیاری از کشورهای عربی اعلام عزای عمومی کردند که از جمله آنان میتوان الجزیره، مصر، کویت، قطر و مراکش را نام برد. در اردن سه روز، در امارات عربی هفت روز و در پاکستان نیز سه روز عزای عمومی اعلام شد. دیک چنی، ژاک شیراک، پادشاه اسپانیا، ولیعهد انگلستان، پرویز مشرف و عبدالله دوم پادشاه اردن شرکت کردند.
عبدالله دوازده بار ازدواج کرد که از هشت تن از هسرانش جدا شد و از این ازدواج ها شش پسر و چهار دختر داشت.

نظرات (۱)

  • سیدمهدی حاجی آبادی
  • در نوع خودشون این خاندان واقعا جذابند برای تاکسیدرمی کردن!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی