بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

پیش از این گفته شد که ملک سعود بن عبدالعزیز با کودتای برادرش فیصل مجبور به کناره گیری از سلطنت گردید و فیصل بن عبدالعزیز در سال 1964 به سلطنت رسید. وی سومین فرزند ذکور عبدالعزیز و ثمره ازدواج عبدالعزیز با طرفه بنت عبد الله بن عبد اللطیف آل الشیخ بود. نکته ای حائز اهمیت که خاندان آل سعود را با آل الشیخ که معنویت عربستان وهابی را در دست دارند پیوند می دهد و این امر کمک شایانی به فیصل در رسیدن به قدرت و حفظ آن نمود. فیصل عملا توسط عبد الله بن عبد اللطیف بزرگ شده بود که معلم عبدالعزیز نیز بود و در نتیجه فیصل فردی مذهبی بارآمد.

آل سعود که علاوه بر تکیه بر سیستم امنیتی و نیروی نظامی و استفاده از قدرت سخت در داخل عربستان، عمده اقتدار خود را بوسیله خاندان آل الشیخ بدست آورده اند حکومتشان را به همان وسیله تداوم بخشیده اند. آل الشیخ فرزندان محمد بن عبدالوهاب اند و منظور از شیخ همان محمد عبدالوهاب است. نوادگان عبدالوهاب بزرگترین خانواده متحد آل سعود در عربستان هستند که ریاست مذهب وهابیت را برعهده دارند و در حال حاضر عبدالعزیز بن عبدالله مفتی اعظم عربستان و امام جمعه حرم مکی شریف است. بزرگ خاندان آل شیخ محمد بن ابراهیم مفتی کشور عربستان بود که فیصل با استفاده از نفوذ وی توانست سعود راعزل کند. لکن فیصل در سنین جوانی با دایی اش محمد بن ابراهیم در زمینه روابط با انگلستان اختلاف پیدا کرد. چرا که برخلاف فیصل شیخ محمد موافق رابطه با غرب نبود. این اختلاف تا بدانجا پیشرفت که باعث شد فیصل دایی اش را در خانه اش در حجاز که زمانی حکومت آنرا بر عهده داشت تحت مراقبت قرار دهد و به تدریج به آل الشیخ بدبین شود. اولین گامی که فیصل برای کم کردن نفوذ خانواده آل شیخ برداشت، لغو کردن موروثی بودن مقام مفتی کشور بود که بطور سنتی یکی از آل الشیخ آنرا برعهده می گرفت. از این رو برای تعیین مقام مفتی کشور اداره ای را وابسته به شورای وزیران ایجاد کرد تا مفتی اعظم را برگزیند.

علاوه بر آن نیز دانشگاهی مخصوص مطالعات دینی در مدینه و دانشکده ای تحت عنوان دانشکده شریعت در مکه تاسیس کرد و بودجه قابل توجهی به آن اختصاص داد و به دانشجویانش حقوق ماهیانه پرداخت نمود. سپس همین دانشجویان در دوایر، دولتی مانند دستگاه قضایی، مساجد و آموزش و پرورش و ... بکار گرفته شدند  و اینچنین قسمت اعظمی از نفوذ آل الشیخ در دستگاه مذهبی و دولتی از دست رفت. سرانجام اقدامات فیصل باعث وابستگی علماء بزرگ و مقام مفتی این کشور به حکومت پادشاهی گردید ، در حالیکه قبلا چنین چیزی برای مقام روحانیت در عربستان وجود نداشت و همانند اروپای قرون وسطی، علمای عربستان از استقلال نسبت به دولت برخوردار بودند .


فیصل در سن 14 سالگی و در سال 1919 به جای پدرش عبدالعزیز به دعوت انگلستان به لندن رفت و 5 ماه در آنجا ماند و طی آن به فرانسه نیز مسافرت کرد و اولین نفر از آل سعود بود که به انگلستان و فرانسه سفر کرد. عبدالعزیز همچنین در سال 1922 فیصل را با شش هزار نفر به عسیر فرستاد و او عسیر را با قساوت تمام فتح نمود. سه سال بعد پدرش او را به سمت نائب السلطنه حجاز برگزید و او را مسئول اخوان نمود. اخوان شبه نظامیانی بدوی از قبائل وهابی یودند که نقش عمده ای را در به قدرت رسیدن آل سعود بازی کردند و سلفی گری و افراطشان به اختلاف مذهبی با آل سعود ختم شد و بر عبدالعزیز شوریدند و در 1930 شورش آن ها طی درگیری های مسلحانه با شکس مواجه شد اما آنچه از ایشان باقی مانده بودند به اردوی عبدالعزیز بازگشتند و نیرویی وفادار را تشکیل دادند که بعده ها به گارد ملی موسوم شد. با این حال میتوان گفت فیصل در زمان رهبری اخوان فرماندهی بزرگترین و مهمترین نیروی نظامی آل سعود را بر عهده داشت که از ائ در مقایسه با برادرش سعود فردی لایق تر ساخت.

فیصل با مرگ پدر و روی کار آمدن سعود به مقام ولیعهدی رسید. با این حال بدلایلی که پیش از این ذکر شد آل الشیخ و آل سعود به ملک سعود فشار آوردند تا فیصل را به مقام نخست وزیری انتخاب کند که در این صورت اختیارات فیصل به شد افزایش میافت. فیصل دست به اصلاحات اقتصادی زد و این اقدامات موجب شد تا اختلافات او و ملک سعود بالا بگیرد و فیصل در سال 1960 استعفا دهد. پس از آن سعود نخست وزیری را زیرمجموعه ی مقام شاهی قرار داد. لکن حمایت های آل الشیخ و دیگر برادران باعث شد تا فیصل مجددا به سمت نخست وزیر برگردد.

فیصل در حالیکه هنوز به سلطنت نرسیده بود از خود چهره ای لایق و طرفدار اصلاحات نشان داده بود و در حالیکه آزادی های نسبی برای زنان قائل می شد و  منع آموزش را برای آنان برداشت محافظه کاران مذهبی وهابی را نیز راضی نگه می داشت. در سال 1961 فیصل دانشگاه مدینه را بنا نمود و دو سال بعد یعنی در 1963 اولین شبکه تلویزیونی عربستان را ایجاد کرد. لکن با مخالفت علمای وهابی مواجه شد اما آنها را با وعده اینکه حجم زیادی از برنامه های تلویزیونی به برنامه های مذهبی تخصیص داده شود ساکت نمود. با این حال هر روز فاصله بین بنیادگرایان وهابی و او بیشتر می شد تا جاییکه در دورات سلطنت وی این اختلافات با آل الشیخ به طرز فاحشی بروز یافت.

فیصل در سال 1963 از غیاب سعود که به منظور درمان خارج از عربستان به سر می برد استفاده کرد و برادرش عبدالله را به ریاست گارد ملی برگزید و دیگر وفاداران به سعود را نیز از مناسب کلیدی خلع نمود. او همچنین بواسطه ازدواجش با سلطانه بنت احمد السدیری از حمایت آل سدیر و هفت برادر سدیری نیز برخوردار بود و در نتیجه در سال 1964 به امر فیصل گارد ملی کاخ سعود را محاصره نمود و او بدینوسیله و با فتوای آل الشیخ از سلطنت خلع گردید. سعود پس از کودتا علیه برادر و غصب قدرت طی یک سخنرانی احساسی خود را خادم(!) خواند و حکومت و سلطنت را از آن خدا نوان نمود. در سال 1967 مقام نخست وزیری دوم را ایجاد کرد و برادرش فهد را برای آن منصوب نمود.

فیصل تولید نفت را افزایش داد و از درامدی که به این واسطه بدست آورده بود اصلاحات اقتصادی خود را پی گرفت و در این راستا به خاندان سعود حکم کرد که فرزندانشان را برای تحصیل به خارج از عربستان نفرستند و از این راه درامد قابل توجهی نصیب دولت نمود. پس از کودتای غذافی در لیبی فیصل نیرویی از پلیس مخفی در عربستان ایجاد نمود و در سال 1969 بسیاری از افسران نیروی هوایی را به جرم اقدام برای کودتا دستگیر نمود. نکته جالب توجه این است که فیصل همیشه از مذهب در اداره امور بهره می برد و با استفاده از نطق های مذهبی به مشروع جلوه دادن سیاست های خود می پرداخت.

فیصل در عرصه مذهب فردی سخت گیر و تند خو بود. او همچنین کشور ره به قسمت های مذهبی تقسیم نمود و نظامی بر پایه تبعیض قبیله ای و مذهبی بنا نهاد که تا امروز ادامه دارد. شیعیان در شرق، اسماعیلیان در جنوب، اهل سنت غیر وهابی و وهابی که ها که طبعا عمده امتیازات را به وهابی ها اختصاص میداد لکن ار قدرت افراطیون وهابی(!) کاست.

فیصل در عرصه خارجی همچون پدرش به امریکا و غرب بسیار نزدیک شد و از هرگونه رابطه ای با کشورهای بلوک شرق و شوروی خودداری نمود و در عوض روابط عربستان را با کشورهای غربی گسترش داد. در سال 1967 مجددا به انگلستان رفت و گردنبندی از الماس به ملکه انگلیس هدیه داد. فیصل با جمال عبدالناصر نزاعی آشکار داشت و در جهان عرب از تمامی کشور های پادشاهی در مقابل موج سوسیالیسم و ملی گرایی عربی حمایت میکرد. همچنین به ترویج وهابیت در مقابل کمونیسم در کشورهای اسلامی پرداخت تا وهابیت را به آلترناتیوی در مقابل ناصریسم و پان عربیسم تبدیل کند. رقابت او با فیصل در جنگ داخلی یمن به اوج خود رسید. همچنین که آمریکا و شوروی نیز در یمن منافع خود را دنبال میکردند. یمن از سال 1962 تا 1970 عرصه جنگ های خونین داخلی بود که بین دو گروه جمهوری خواه و سلطنت طلبان درگرفت. در این بین اردن و عربستان با کمک انگلستان به حمایت از سلطنت طلبان خاندان متولکی پرداختند در حالیکه شوروی و مصر از جمهوری خواهان حمایت می کردند. از سوی دیگر فیصل در جریان جنگ شش روزه تحرک لازم را نداشت. با این حال فیصل تحت تاثیر فشار افکار عمومی عربستان و دیگر مردم جهان اسلام و خصوصا اعراب منطقه ناگزیر به عملی دهان پر کن نسبت به مساله فلسطین شد و در حالیکه کشورهای عربی دیگر در جبهه مقاومت خود را برای جنگ با اسرائیل آماده می کردند او در 1969 کنفرانسی در رباط مراکش برگزار نمود که در آن با تکیه بر اسلام گرایی وهابی مساله قدس را پیگیری نماید. گرچه این کنفرانس زمینه ساز ایجاد سازمان همکاری اسلامی گردید اما عربستان هیچگاه تا زمان جنگ اکتبر 1973 دست به اقدامی در خور در مقابل اسرائیل نزد. شاید بتوان گفت که فیصل از شکست ناصر که توازن قوا را در جهان عرب به نفع آل سعود تغییر میداد نیز خرسند بود چرا که رقیب دیگری برای رهبری این مجموعه ی از هم پاشیده که پس از فروپاشی عثمانی همچنان با بحران هویت مواجه بود نداشت. بعلاوه تضعیف دولت های جمهوری عربستان را از امواج سوسیالیسم و جمهوری خواهی مصون میداشت. لکن پس از مرگ ناصر و روی کار آمدن انورسادات در مصر سیاست خارجی عربستان تغییر یافت. انور سادات که خود آماده غلتیدن به سمت بلوک غرب بود روابط حسنه ای با فیصل ایجاد نمود و همکاری های دو کشور در جریان جنگ رمضان 1973 به اوج خود طی چند دهه پیش از آن رسید.

در 9ام رمضان سال 1393 هجری قمری (1973 میلادی) آخرین جنگ بین اعراب و اسرائیل روی داد که در بین مسلمانان به حرب رمضان یا عملیات بدر و در بین یهودیان بعنوان یوم کیپور از آن یاد می شود چرا که آغاز آن روز عید کیپور یا آمرزش یهودیان بود و اعراب روز تعطیل اسرائیل را برای غافلگیری دشمن انتخاب کرده بودند. در اصل شکست جنگ 6 روزه اعراب در ژوئن 1967 که منجر به ۲۱۰۰۰ کشته و ۴۵۰۰۰ زخمی ۶۰۰۰ اسیر و آوارگی یک میلیون مسلمان و از دست رفتن تمام فلسطین بلندیهای جولان و مزارع صبرا . نوار غزه، صحرای سینا و کرانه باختری رود اردن شده بود حاکمان عرب را که ناسیونالیسم عربی را شکست خورده دیده بودند به بازگرداندن شرافت اسلامیشان واداشت و بهمین دلیل بسیاری عامل پیروزی های اولیه را انگیزه های مذهبی می دانند. حافظ اسد و انور سادات که با مرگ جمال عبدالناصر در مصر روی کار آمده بود فیصل پادشاه عربستان و سلطان عراق ملک حسین شاه اردن، معمر قذافى، یاسر عرفات و شاه حسن پادشاه مراکش را در جریان جنگ قررار دادند و بدین ترتیب با مساعدت و پیشتیبانی جهان عرب حمله به اسرائیل صورت گرفت. فیصل در اعتراض به حمایت غرب از اسرائیل نفت عربستان را از بازار جهانی بیرون کشید و این باعث گرانی قیمت نفت گردید. عملی که وجهه آل سعود را که تا آن روز از هر اقدام جدی علیه اسرائیل خودداری کرده بودند بهبود بخشید و برای فیصل اعتباری قابل توجه در میان جهان عرب بوجود آورد. افزایش قیمت نفت موجب شد تا فیصل سخاوتمندانه به جبهه آزادی بخش فلسطین، سوریه و مصر کمک کند. رفتار فیصل در مواجهه با اسرائیل او را از چشم غرب انداخت و بسیاری علت ترور وی را نیز همین مسئله میدانند.

فیصل همچنین به ترویج وهابیت در جهان اسلام پرداخت و مخصوصا در پاکستان بیشترین فعالیت را انجام داد و روابط نزدیکی با ذوالفقار علی بوتو داشت که میتواند ناشی از فشار و یا علائق خاندان مادری اش بوده باشد که زعامت وهابیت را برعهده دارند. خصوصا که افزایش قیمت نفت در زمان او دست وی را برای این کار باز گذاشته بود. روابط پاکستان و عربستان به حدی در عصر وی گسترش یافت که سومین شهر بزرگ پاکستان پس از ترور او به فیصل اباد تغییر نام یافت و همچنین مسجد معظمی در اسلام آباد و یکی از دو پایگاه مهم نیروی هوایی پاکستان و چند خیابان در کراچی به نام فیصل نامگذاری شده اند.
فیصل چهار بار ازدواج کرد که حمایت آل جلوی، آل ثنایان و سدیری ها و آل کبیر را برای او به ارمغان آورد. همسر اول او سلطانه بنت احمد السدیری است که خاله ی هفت سدیری نیز هست. بعبارت دیگر هفت سدیری برادران و پسر خاله های فیصل محسوب می شدند. همسر دوم وی ملکه عفت از آل ثنیان از همه مشهور تر است و از تاثیرگذارترین زنان آل سعود است که چند مدرسه در عربستان برای دختران تاسیس نمود. همسر سوم او جوهره بنت سعود بن عبدالعزیز از آل کبیر و همسر چهارم او حیا بنت ترکی از آل جلوی و مادر امیر خالد است.
بین فرزندان فیصل
خالد بزرگترین است و مدتی فرماندار مکه و نیز فرماندار عسیر از 1971 تا 2007 بود. وی همچنین بخاطر علایقش به هنر شهرت دارد و بارها از غرب بخاطر تولیدات رسانه ایی علیه اعراب انتقاد کرده و فرزندش بندر مدیر روزنامه اصلاح طلب الوطن است. سعود از 1975 وزیز خارجه عربستان است و طولانی ترین دوران وزارت خارجه را در جهان دارد. از نزدیکان ملک عبدالله بود و در جریان جنگ 33 روزه به آمریکا نسبت به آتش بس هشدار داده بود و نهایت تلاش خود را برای ادامه جنگ و به زعم خود نابودی حزب الله انجام داد. وی همچنین مدام نسبت به گسترش قدرت ایران در عراق و لبنان اظهار نگرانی می کند و آمریکا را برای اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران تشویق می نماید و میتوان او را در بین شاهزادگان دشمن ایران در عربستان قرار داد. محمد معاون پیشین وزارت علوم و بنیانگذار و مدیر دارالمال اسلامی و رییس بانک اسلامی فیصل است و بزرگترین فرزند فیصل از ملکه عفت است. ترکی از 1977 تا 2001 رییس سازمان اطلاعات عربستان بوده و سفیر پیشین عربستان در آمریکا از 2005 تا 2006 است و نیز گرینه بعدی برای وزارت خارجه به نظر می رسد. در میان دیپلمات های انگلیسی چهره ای موجه است و از 2003 به مدت دو سال سفیر سعودی در انگلستان بود. اگرچه در قبال لبنان و برنامه هسته ای ایران موضعی مشابه دیگر برادران و عموهایش دارد درباره حمله به ایران گفته بود که عربستان به اسراییل اجازه نخواهد داد از حریم هوایی اش برای حمله به ایران استفاده کنند.

فیصل در سال 1975 به ضرب گلوله فرزند برادر ناتنی اش فیصل بن مساعد زخمی و در بیمارستان جان سپرد. ضارب به حکم دادگاه در ملائ عام در ریاض گردن زده شد...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی