بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۲
  • ۰

به بهانه ی سالمرگ تئودر هرتسل
آنچه که امروز از آن به‌عنوان صهیونیسم جهانی یاد می‌شود حاصل بذری است که یک نفر یهودی بیش از یکصد سال پیش کاشت و همان است که تصویرش در همه ساختمان‌های اداری و دولتی اسرائیل و در همه خانه‌های مردمان سرزمین‌های اشغالی مشاهده می‌شود.

بنیامین زیب بن ژاکوب هرتسل که به اختصار او را تئودور هرتزل می‌خوانند، مطابق دوم مه 1860 در شهر بوداپست به‌دنیا آمد. وی دومین فرزند خانواده‌‌ای یهودی بود که اصالتا اهل صربستان بودند و از اتباع آلمانی‌زبان امپراتوری اتریش مجارستان محسوب می‌شدند. مادر وی بیشتر طرفدار امانیسم آلمانی بود تا شریعت یهود و همین مساله باعث شده بود هرتزل تا جوانی علاقه‌‌ای به آیین یهود نداشته باشد و در نتیجه به عنوان یک آلمانی سکولار و مخالف سنت یهود و به گفته‌‌ آموس الون به‌عنوان یک آتئیست در سال 1878 همراه خانواده‌اش به وین مهاجرت کرد و برای تحصیل در رشته حقوق وارد دانشگاه شد و به عضویت حزب بورشن شافت که انگیزه‌های ناسیونال- لیبرالی داشت درآمد و پس از مدتی روزنامه‌نگاری در وین و سالتسبرگ به نمایشنامه‌نویسی در پاریس روی آورد.

روال بی‌تفاوتی وی نسبت به یهودیت همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال 1894 واقعه دریفوس رخ داد. ماجرا چنین بود که در آن سال یک افسر یهودی فرانسوی به اشتباه به جرم جاسوسی برای آلمان‌ها دستگیر و در دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم می‌شود و پس از این واقعه موجی از احساسات ضدیهودی اروپا را فرامی‌گیرد. (اینکه این مساله و فراگیر شدن احساسات ضدیهودی در اروپا به همین دلیل بوده باشد از دید محققان محل اشکال است چرا که اولا جاسوسی یک یهودی فرانسوی برای آلمان‌ها نمی‌باید همان عکس‌العمل را در جبهه آلمانی به‌وجود آورده باشد و ثانیا جاسوسی یک یهودی به نفع کشوری که اتباع بسیاری را در اروپای آن روز شامل می‌شده دلیل کافی برای ایجاد احساسات نژادی و دینی در کل اروپا محسوب نمی‌شود بویژه که بررسی جامعه‌شناختی آن روز اروپا این حقیقت را آشکار می‌کند که پس از رنسانس و بعد‌ها با به‌وجود آمدن احساسات ملی‌گرایانه در کشور‌های اروپایی، هویت بر پایه مذهب در نظر گرفته نمی‌شده و این ملیت بوده که معرف شخصیت محسوب می‌شده است، چنان‌که به‌عنوان مثال امپراتوری اتریش مجارستان شامل اتباع یهودی، اسلاو، صرب، فرانسوی، ژرمن و ایتالیایی بوده است. ثالثا تاریخ اروپا سرشار از امواج ضدیهودی به‌دلیل فاش شدن برخی جنایات یهودیان مانند برخی مناسک تلمود و... در کنار مساله رباست که شاهدمثال آن مواردی مانند اخراج یهودیان در قرن سیزدهم و شانزدهم از انگلستان و در قرن پانزدهم از اسپانیا و پرتغال و در قرن هجدهم از فرانسه و در 2 قرن 19 و 20 از روسیه و آلمان است. در نتیجه جاسوسی یک یهودی نمی‌توانسته عامل ایجاد احساسات ضدیهودی باشد و این مساله در واقعی‌ترین حالت تنها بر نفرت مردم اروپا از یهودیان افزوده است.) به هر حال طبق تواریخ رایج، با به‌وجود آمدن این مساله به‌رغم آنکه هرتزل به گفته ژاک کورنبرگ، دریفوس را گناهکار می‌دانست وی را به این صرافت انداخت که یهودیان باید از اروپا خارج شوند و سرزمین دیگری را برای سکونت برگزیند. سال بعد او کتاب دولت یهود را منتشر کرد و در آن به تدوین دلایل و ترغیب یهودیان اروپا نسبت به سرزمین دیگری نظیر آرژانتین پرداخت و این در حالی بود که مساله یهودیان و قضیه دریفوس همچنان در مطبوعات اروپا پیگیری می‌شد و همین باعث انتشار کتاب در شمارگان بسیار شد. اگرچه بعدها هرتزل در گفت‌وگو با ولفستون از شخصیت‌های برجسته صهیونیست، گفته بود: «چنانچه من از کتاب «خودمختار» پینسکر (کتاب مشابهی که رهبر جنبش عشاق صهیون چند سال قبل نوشته بود) اطلاعی داشتم، هیچ‌وقت اظهار عقیده‌ای نمی‌کردم...». با انتشار گسترده کتاب، هرتزل به شخصیتی قابل توجه در اروپا تبدیل شد؛ بویژه که بحران حاصل از واقعه دریفوس حاکمان اروپایی را برای یافتن راه‌حلی همیشگی برای موارد مشابه تحریک کرده بود و هرتسل نیز مناطقی را برای اسکان یهودیان پیشنهاد می‌کرد که منافع استعماری حداقل یک دولت اروپایی را تضمین کند و از این طریق از حمایت آن برخوردار شود.

رقابت و بعضا نزاع میان امپراتوری‌های اروپای مرکزی و انگلستان ویلیام هسلر، وزیر مختار انگلیس در فرانسه را بر آن داشت تا به‌عنوان نخستین مسؤول دولتی با هرتزل دیدار کند. هرتزل درباره دیدار خود با وی چنین می‌گوید: «به او گفتم باید با یکی از افراد عالیرتبه‌ مثل یک شاهزاده یا وزیر دیدار کنم تا برای من وجهه‌‌ای بین یهویان به‌وجود بیاید تا از من پیروی کنند و قیصر آلمان بهترین گزینه در این زمینه است...». هسلر می‌پذیرد و ملاقاتی را با فردریک اول دوک اعظم بادِن ترتیب می‌دهد که عموی قیصر آلمان بود و بعدها موجبات ملاقات قیصر ویلهلم دوم را با هرتزل مهیا کرد که خود نقطه عطفی در هویت‌بخشی به جنبش صهیونیسم محسوب شد. هرتزل که ارتباط گسترده‌‌ای را با نخبگان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یهودی آغاز کرده بود، یافتن سرزمین را محدود به الطاف حاکمان اروپا نکرد و همزمان به استانبول رفت تا سلطان عثمانی را برای واگذاری سرزمین فلسطین به یهودیان ترغیب کند. اگرچه او موفق به دیدار عبدالحمید دوم نشد اما توانست وزیر اعظم را به‌عنوان یک خبرنگار فرانسوی ملاقات کند و پیشنهادات خود را برای برون‌رفت امپراتوری عثمانی از بن‌بست‌های اقتصادی و نظامی در ازای فلسطین ارائه کند. 

اولین پیشنهاد هرتزل به سلطان که از سوی وزیر اعظم ابلاغ شده بود خرید فلسطین در ازای 20 میلیون لیره عثمانی بود که سلطان عثمانی در جواب وی چنین گفته بود: «اگر هرتزل به همان اندازه که تو دوست من هستی، دوست تو باشد، به او نصحیت کن که در این راه، گام پیش ننهد. من نمی‏توانم یک وجب از سرزمینم را بفروشم، چون این کشور تنها متعلق به من نیست، بلکه به ملت من تعلق دارد. افراد ملتم این امپراتوری را با نثار خون خود به دست آوردند و آن را با خون خود آبیاری کردند و پیش از آنکه کسی به آن دست‏‌اندازی کند، آن را با خون خود رنگین خواهیم کرد. بهتر است یهودیان میلیون‏ها ثروت خود را نزد خودشان نگه دارند. اگر امپراتوری سقوط کرد، شاید یهودیان بدون پرداخت هیچگونه وجهی، فلسطین را به دست آورند، لیکن این سرزمین تقسیم نخواهد شد؛ مگر بر پیکر مرده ما و هرگز اجازه نخواهیم داد کالبد ما را بشکافند».

هرتزل پس از بازگشت از استانبول پیشنهاد برگزاری کنگره‌‌ای را به همین منظور مطرح کرد؛ کنگره‌‌ای که یک سال بعد در شهر بال سوییس برگزار و تحت عنوان اولین کنگره جهانی صهیونیسم به کنگره بال معروف شد. نکته جالب توجه در این زمینه این است که وی به‌دلیل آموزه‌ها و گرایشات دوران کودکی و جوانی خود هیچگاه تعریفی دینی از صهیونیسم ارائه نداد و تفسیر وی در این زمینه نگرشی سکولار داشت که همین امر باعث شد برخی گروه‌های ارتدکس یهودی از حمایت از وی در آن دوران خودداری کنند. کنگره اول با حضور بیش از 200 نفر از نخبگان کشور‌های مختلف اروپایی برگزار شد و ایجاد مقدمات تاسیس یک کشور یهودی در آن در دستور‌کار قرار گرفت. هرتزل در این‌باره می‌گوید: «اگر بخواهم ‌کنگره بال‌ را در یک کلمه جمع کنم، باید بگویم که در بال، من کشور یهود را بنیان گذاشتم. این را علنی نخواهم گفت، چون اگر امروز چنین بگویم، جهان به من خواهد خندید اما در عرض 5 سال و مسلما 50 سال آینده، همگان کشور یهود را خواهند دید».

پس از آن کنگره هر سال برگزار می‌شد و هرتزل نیز به رایزنی با پادشاهان اروپا و حتی سلطان عثمانی ادامه داد. وی در سال 1901 دوباره به عثمانی رفت و این بار با خود سلطان ملاقات کرد و طی آن پیشنهادات بیشتری را برای واگذاری فلسطین به یهودیان مطرح کرد که در میان آنها پرداخت مبلغ 5 میلیون لیره طلای انگلیس، تامین ناوگان دریایی عثمانی در مقابل دولت‌های اروپایی، تاسیس دانشگاه عثمانی در بیت‏المقدس، بازپرداخت همه بدهی‏های دولت عثمانی به امپراتوری‌های اروپایی، کمک‏های مالی جهت اجرای طرح‏های عمرانی و پرداخت مالیات سالانه برای کمک به دولت جهت سر و سامان بخشیدن به اوضاع اقتصادی بیشترین اهمیت را داشتند. مواردی که پذیرش آنها عثمانی را که به مرد مریض در اروپا معروف شده بود نجات می‌داد اما عبدالحمید دوم آنها را نپذیرفت و همین مساله باعث توطئه انگلستان برای خلع وی شد. ناگفته نماند که بازی پادشاهان اروپا با یهودیان بر سر ممالک عثمانی به اواخر قرن هجدهم باز‌می‌گردد و این ناپلئون بود که کمک مالی ثروتمندان یهودی را با وعده بخشیدن فلسطین برای تجهیز حمله خود به مصر برانگیخت و پس از آن نیز در میانه قرن نوزدهم انگلیس برای متقاعد کردن دولت عثمانی برای اسکان یهودیان در فلسطین گام‌هایی را برداشته بود که بررسی آن مجال دیگری می‌طلبد اما نکته مربوط به اقدامات هرتزل و نقش کنگره‌ بال پس از او در خلع سلطان عثمانی تکمیل پرونده‌‌ای بود که از میانه ‌ قرن نوزدهم آغاز شده بود. داستان از این قرار بود که یهودیان که در ناآرامی‌های دهه 60 قرن نوزدهم مصر و حدود فلسطین مشارکت داشتند مورد غضب سلطان واقع شدند و تحت فشار قرار گرفتند، در نتیجه یهودیان بومی دست به دامان انگلستان شدند و انگلستان نیز با کمک برخی حاکمان محلی در مصر و شامات به اسکان یهودیان بیشتر در منطقه و فعالیت دیپلماتیک با باب عالی روی آورد که این مساله با خرید سهام کانال سوئز در 1875 و اشغال مصر توسط انگلستان شدت بیشتری یافت. سر ادوارد کوزلیت در این باره می‌گوید: اشغال مصر مصالح امپراتوری بریتانیا در مشرق‌زمین و مصالح یهودیان در فلسطین را به هم پیوند زده است.‌ زانگویل رهبر صهیونیست‌ها نیز بر این حقیقت تاکید می‌کند: «هم‌اکنون بیش از هر زمان دیگری برای اسرائیل فرصت پیش آمده است، پس از اینکه کانال سوئز، جهان را به دروازه‌های فلسطین وصل کرد ما منتظر یهود و فلسطین نخواهیم ماند». پس از آن و از سال 1882 انگلستان به افزایش تعداد یهودیان در منطقه مبادرت می‌ورزد و ساکنان یهودی مهاجر تعدادشان به یکصد هزار نفر می‌رسد.

در نتیجه این اقدامات سلطان عثمانی فرمانی را مبنی بر محدودیت مهاجرت یهودیان و فروش زمین به اروپاییان در شرق شامات صادر می‌کند. (نام فلسطین زاییده انگلیس است و پیش از قرن نوزدهم از این واژه استفاده نمی‌شده است. فلسطین در تواریخ تلمود نام قومی بت‌پرست در منطقه بوده که یهودیان برای رسیدن به ارض موعود با آنها به جنگ پرداخته بودند و استفاده از این نام برای منطقه تا قرن 19 رایج نبوده است.) سهل‌انگاری رشاد‌پاشا در این زمینه منجر به اعتراضات محلی می‌شود و حساسیت سلطان را بر‌می‌انگیزد و همین امر مقوی سازش‌ناپذیری عبدالحمید دوم در‌باره فلسطین می‌شود. عدم‌سازش سلطان و رایزنی‌های امثال هرتزل با یهودیان و لژ‌های فراماسونری نظیر لژ سالانیک منجر به تامین مادی و معنوی انقلاب 1908 شد که طی آن سلطان عثمانی عزل شده و زمینه برای ایجاد دولت یهودی در فلسطین مهیا شد، مساله‌‌ای که حسن خلاق درباره آن می‌گوید: ممکن است پس از تحقیق اسناد و مدارک موجود به‌طور خلاصه بگوییم انقلاب اتحاد و ترقی قبل از اینکه انقلابی ترکی یا عثمانی باشد، انقلابی یهودی بین‌المللی است زیرا کمیته جمعیت در سالانیک زیر نظر فراماسونری بین‌المللی و با تایید یهود و یهودیان دونمه شکل گرفت و عناصر یهودی مثل قارصوه، سالم، ساسون، فارجی، مازلیاح، جاوید و بالجی نقش اساسی در تنظیم این کمیته و پیروزی انقلاب ایفا کردند. همانگونه که بسیاری از یهودیان در ضرورت پیشروی به سوی پایتخت و اشغال آن سعی بلیغی ابراز کردند. رهبری ارتش مهاجم به سمت پایتخت را کلنل رمزی‌بیگ، یکی از یهودیان دونمه بر عهده داشت. همچنین صهیونیست‌ها در فلسطین برای برآورده شدن آرزوهایی که در دوران حکومت سلطان عبدالحمید از تحقق آن عاجز بودند، کوشش فراوانی در انقلاب به‌خرج دادند. بر این حقیقت همه دیپلمات‌های بریتانیایی نظیر لوثر، بلش و مارلینگ تاکید می‌کنند. سند نامه سلطان عبدالحمید که به محمود ابوالشامات ارسال شده است نیز تاکید می‌کند سلطان به آن دلیل از سلطنت خلع شد که پیشنهاد 150 میلیون لیره طلا در مقابل ایجاد وطن قومی برای یهودی‌ها را رد کرد. از این رو آژانس صهیونیستی در عهد سلطان محمد رشاد اصرار داشت به قانونی که به یهودیان اجازه مهاجرت و مالکیت و لغو گذرنامه قرمز را می‌داد، دست یابد، همانگونه که نفوذ مشترک یهودیان و صهیونیست‌ها در دستگاه حکومتی جدید آشکار شد بویژه اینکه جاوید‌بیگ، وزیر دارایی یکی از یهودیانی بود که نقش برجسته‌ای در تصمیم‌گیری خلع سلطان داشت به گونه‌ای که این اقدام به جنبش اعتراضی علیه حکومت جدید و بویژه سیاست وزیر دارایی منجر شد. این جنبش اعتراضی را 2 تن از اعضای مجلس شورا به نام‌های صادق‌بیگ و مفید‌بیگ و نمایندگان سه‌گانه فلسطین، روحی خالدی، سعید‌الحسینی و حافظ‌السعید رهبری می‌کردند. علاوه بر اینکه اسناد بریتانیایی بر نقش یهود در انقلاب 1908 و 1909 و نفوذ روزافزون آنان در دوران جمعیت تاکید می‌کند، همچنین جراید آن زمان از جمله روزنامه‌های المشرق، المنار، العصر الجدید و نهضه‌العرب بر این حقایق تاکید می‌کنند. شاید بررسی مقاله «الاسرائیلیه فی جمعیه الاتحاد و الترقی» نوشته یکی از مسلمانان عثمانی مقیم پاریس، بهترین گواه مسائل پشت پرده و شرایط انقلاب و خلع عبدالحمید ثانی باشد. علاوه بر حسن خلاق، یتون واتسون نیز نظریه‌پردازان انقلاب اتحاد و ترقی را همان یهودیان، دونمه و کشورهای بیگانه‌ می‌خواند و لوتر سفیر بریتانیا در آستانه بر این حقیقت اینگونه تاکید می‌کند که «جمعیت اتحاد و ترقی از نقطه‌نظر تشکیلات سازمانی و درونی خود همپیمان مشترک یهودیان و ترک‌ها بودند». همچنین مارلینگ می‌گوید «الهام جنبش در سالانیک به‌طور مشخص سیمایی یهودی است». ارنست رامزور، محمد رشید رضا و جواد رفعت أتلخان فرمانده ترک هم اظهاراتی در این زمینه دارند که انقلاب ترکیه سال 1908 به‌طور کلی محصول توطئه یهودیان فراماسون بوده است.

به هر حال عدم پذیرش سلطان عثمانی باعث شد هرتزل را که تا آن روز تاسیس کشور یهود را محدود به آرژانتین می‌دانست به فکر سرزمین‌های دیگری در آفریقا و آمریکای‌جنوبی بیندازد. هرتزل همچنان به تلاش‌های دیپلماتیک خود در این باره ادامه داد و سال بعد ویلهلم دوم را در اورشلیم ملاقات کرد و در سال 1903 با ژوزف چمبرلین، وزیر امور مستعمرات بریتانیا ملاقات کرد و وی مذاکره با دولت مصر را برای اسکان یهودیان در صحرای سینا برای هرتزل برعهده گرفت. هرتزل همچنین به دربار پاپ پیوس دهم رفت تا حمایت وی را جلب کند که پاپ توسط کاردینال رافائل دووال تقاضای وی را با این دلیل که تا زمانی‌که یهودیان الوهیت مسیح (ع) را رد کنند از حمایت آنها خودداری می‌کند، رد کرد.در سال 1903 دولت انگلستان پیشنهاد کنیای امروزی یا اوگاندا را به هرتزل داد که هرتزل نیز آن را پیش از کنگره ششم دریافت کرد اما رفتار یهودیان در خلال سال‌های 4-1903 در روسیه موجی از اعتراضات را علیه یهودیان روسیه برانگیخته و این موجب حملات پراکنده مطبوعات به جنبش صهیون شده بود. هرتزل بلافاصله به سن‌پترزبورگ مسافرت کرد و با سرگئی ویت، وزیر منابع و ویاچسلاو پلوف، وزیر داخله دیدار و راه‌حل برون‌رفت روسیه از مساله یهودیان را کمک به ایجاد دولت مستقل یهود عنوان کرد و قول مساعدت آنها را در این زمینه گرفت؛ مساله‌‌ای که نمود آن در اخراج یهودیان از سرزمین‌های روسیه و بعضا ایجاد تسهیلات برای مهاجرت اختیاری نمایان می‌شود. سال بعد و در سال 1904 هرتزل بر اثر بیماری قلبی در نیدراسترایش اتریش درمی‌گذرد و در وین دفن می‌شود. کنگره ‌ ششم بال نیز پس از هرتزل اسکان یهودیان در هر جایی از دنیا به‌جز فلسطین را برای همیشه رد کرد. از نکات جالب در بررسی رویه هرتزل برای رسیدن به این مقصود این است که همیشه از ایجاد گفتمانی دینی اجتناب و بر قومیت تاکید کرد و شاید بتوان گفت همه راه‌حل‌های موجود را از مذاکره با سلطان عثمانی گرفته تا تطمیع اشراف انگلستان و تهییج یهودیان آمریکا به کار گرفت و از هیچ کوششی فروگذار نکرد و شاید همین پشتکار وی باعث شد که مطابق وعده‌اش، درست 50 سال بعد دولت اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی تاسیس شود. بویژه که هرتزل، زاده یک خانواده متوسط یهودی بود و نه فرزند یک تاجر یا بانکدار و همه مخارج آنچه ملزوم فعالیت‌های صهیونیستی ‌بود را با رایزنی با یهودیان و غیریهودیان اروپا به‌دست می‌آورد. وی همچنین وصیت کرد برای او تشییع جنازه‌‌ای مطابق تشییع جنازه یهودیان متوسط برگزار شود و او را مجاور پدرش دفن کنند تا زمانی‌که دولت اسرائیل ایجاد شود. جسد وی در سال 1949 به اسرائیل منتقل و در کوه هرتزل در اورشلیم به خاک سپرده شد.

نظرات (۱۳)

این یعنی سوالم خیلی ضایع بود !؟

اخه ضد و نقیض خیلی دربارش شنیدم..

پاسخ:
نه نه!
سوال شما ضایع نبود راستش من جوابی براش ندارم!
ﺳﻼﻡ .ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻇﺮﯾﻒ ﭼﯿﻊ ؟
پاسخ:
سلام
چطورین؟!
چه خبر؟! ;)
  • محمد حسین ظرافتی
  • باید مواظب خود باشیم تا اعمالمان صهیونیسمی نشود...

    میگم روحانی نشون داد که واقع داس داره نه کلید ..فک کنم تو رودر بایستی گیر کرد وگرنه میگفت  کابینه اقای رفسنجانی رو که اوردم اجازه بدید که خودشونم دیگه به جای من بیان سرکار.

    پاسخ:
    خدا عاقبت دولتش رو برای مردم ختم به خیر کنه ...
  • طلبه امروزی
  • سلام
    با مطلب " تحلیل ماجرای فدک " بروز هستم . بحثی تاریخی و عقلی در زمینه فدک . فدک زمینی بود که پیامبر به حضرت زهرا س بخشید و خلیفه دوم آن را غصب کرد .

    بله خب البته حق با شماست .به هر حال استفاده کردیم.

    سلام ببخشید شما وبلاگتون چند وقت فیلتر بود؟اخه اصلا باز نمیشد.

    مطلب جالبی بود البته ایستادگی عبدالحمید روی این موضوع ستودنی بود توی مطلبتون خیلی روی این قضیه و حرف هایی که به فرستادگانه انگلستان میزنه توجه نکردید.

    پاسخ:
    سلام
    نه هیچوقت فیلتر نبوده.
    این بخاظر این بود که پرداخت به عبدالحمید توی مطلب حاشیه ایه کاملا و اصل موضوع به هرتسل مربوط میشه.
  • جاری صنوبر
  •  سلام فوق العاده روشنگر بود.. زنده باشید
    بسم الله
    بروزیم با پادکست::ماه مهربانی2::
    التماس دعا
    یا حق
    بر زات کثیفشان لعنت.
    جالب بود و غیر منتظره!

    عرض ارادتی به پیشگاه دردانۀ ابی عبدالله(علیه السلام) خانم رقیه(س)...

    صلی الله علیکِ یا سیدتی و مولاتی یا رقیه...

    در خدمتم.

    التماس دعا، زیاد.

    بسم الله
    سلام علیکم.
    با پادکست ::ماه مهربانی:: ویژه ماه مهمانی خدا بروزیم..
    التماس دعا
    یا حق

    به روزیم
    و
    منتظر
    جضور
    پر مهرتون...
  • احسان ایرانی
  • سلام
    خسته نباشی حاج صادق
    کم پیدا شدی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی