بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

یمن 12

پیش از این  گفته شد که در یمن شمالی جنگی که از سال 1962 آغاز شده بود با شکست سلطنت طلبان و بواسطه به رسمیت شناخته شدن دولت جمهوری توسط ریاض و با عقب نشینی کامل قاهره جنگ داخلی پس از شش سال به پایان رسید و جمهوری خواهان جمهوری عربی یمن را به رهبری عبدالرحمن الاریانی تشکیل دادند. الاریانی که از سال 1964 بعنوان رییس جمهور یمن جنوبی فعالیت کرده بود در سال 1908 متولد شد. پدرش یحیی قاضی القضات پادشاهی متوکلی در یمن بود و مادرش سلوی بدلیل فعالیت های خیریه اش بانویی مورد احترام در روسای اریان محسوب می شد. عبدالرحمن تا شانزده سالگی به تحصیل علوم دینی که در آن روزگار تنها آموزش موجود در شهرستان های یمن محسوب می شد پرداخت و پس از آن به پایتخت رفت و در صنعا ادامه تحصیل داد. پس از چند سال فارغ التحصیل شد و در دربار سلطان متوکلی یمن مشغول به کار گردید تا این که در سال 1937 بعنوان قاضی به قضاوت در محاکم صنعا پرداخت. با این حال جدای از این روایت از زندگی وی که رویات غالب محسوب می شود نشریه هاآرتص رژیم صیونیستی او را فرزند خانواده ای یهودی در شهر اب معرفی میکند. با توجه به نسخه اسرائیلی از زندگی الاریانی، او در قحطی سال 1918 پدر و مادر خود را از دست می دهد و خاندان الاریانی سرپرستی او را بر عهده میگیرند و بهمین واسطه نام او نیز از زکریا حداد به عبدالرحمن الاریانی تغییر می کند و او نیز به اسلام می گرود. نکته جالب توجه در این قرائت این است که الاریانی بعنوان یکی از قربانیان مظلومیت یهودیان در یمن (!) عنوان می شود و از پذیرش سرپرستی یتیمان یهودی که خانواده های خود را بدلایل مختلف از دست داده بودند توسط خانواده های مسلمان قرائتی هولوکاستی می شود که دولت سلطان یحیی محمد حمید الدین آن را بصورت بخشنامه برای جدا سازی فرزندان یهودیان از آیین یهود اجباری کرده بود!

به هر حال الاریانی صرف نظر از اینکه در چه خانواده ای متولد شده باشد یکی از مخالفان فعال دولت متوکلی محسوب می شد و رهبری جنبش احرار را بر عهده داشت. الاحرار فعالیت گسترده ای علیه دولت متوکلی انجام می داد و در جنبش یمن آزاد نقشی اساسی در عصر خود ایفا می کرد. یمن آزاد که از دهه سی قرن بیست و یک تا جنگ داخلی یمن ادامه داشت برای دهه های متمادی به فعالیت های گوناگون برای سرنگونی رژیم سلطنتی در یمن دست می زد. عبدالرحمن در جریان فعالیت های ضد سلطنتی هخود به هفت سال زندان محکوم شد و پس از انقلابی که تنها چند هفته دوام داشت در سال 1955 بدلیل اقداماتش در جنبش احرار به اعدام محکوم گردید. با این حال تنها چنددقیقه پیش از ارای حکم که گردن زدن با شمشیر بود از سوی سلطان احمد در حکم او تخفیف داده شد و در عوض برای پانزده سال به زندان فرستاده شد که البته در سال 1962 و با کودتا علیه دولت متوکلی از زندان آزاد گردید.


او با همکاری احمد نعمان و محمد الزبیری علاوه بر تقابل با سلطنت طلبان از جمله مخالفان سلال و مداخلت قاهره در یمن بودند. طی مناقشاتی که در سالهای جنگ رخ میداد محمد الزبیری به قتل رسید و در سال 1965 الاریانی و نعمان نیز به نوعی اقامت اجباری خود را در مصر می گذراندند. با این حال او بود که با عربستان مذاکراتی ثمر بخش را رهبری نمود و با سلطنت طلبان نیز به مصالحه دست یافت. در سال 1972 نیز گفتگو هایی را با یمن جنوبی برای ادغام دو یمن انجام داد که ادامه آنها به ادغام سال 1990 انجامید. همچنین در عهد او برای اولین بار در طول تاریخ یمن انتخابات مجلس برگزار شد و قانون اساسی موقتی نیز تدوین گردید.

با این حال در 13 ژانویه 1974 کودتای نظامی ابراهیم الحمدی، دولت اریانی را سر نگون کرد و اریانی به مصر تبعید شد و یه سال 1998 در سن 89 یمن درگذشت.
ابراهیم الحمدی در ابتدا بقصد خلبان شدن در دانشکده علوم هوانوردی به تحصیل پرداخت لکن در کنار پدر خود به انجام امور قضایی پرداخت و پس از مدتی خلبانی را رها کرد و در کنار پدرش که یک قاضی در ذمار بود مشغول بکار شد. 
پس از انقلاب و در زمان ریاست جمهوری سلال، ابراهیم الحمدی به فرماندهی تکاوران منصوب گردید و پس از آن مسئولیت استان های شرقی، غربی و مرکزی را عهده دار شد. پس از آن به سمت معاون وزیر کشور منصوب شد و دست آخر به فرماندهی عالی نیرو های مسلح ارتقا درجه یافت.
در طی کودتای سفید سال 1974 الاریانی را از قدرت بر کنار نمود و تمام اختیارات دولت را به دولت نظامی انتقال داد. در دولت نظامی نیز قدرت در دست او و دیگر افسران عالیرتبه نظیر احمد الغشمی، یحیی متوکل و مجاهد ابو شوارب بود. ابراهیم الحمدی با باقیمانده های رژیم سلطنتی و آنچه از ساختار قبیله ای یمن در طول زمان در جامعه یمنی شکل گرفته بود تقابل اساسی داشت. او که رهبر جنبش انقلابی اصلاح بود در درجه اول اتمام درگیری های قبیله ای و منطقه ای را در اولویت خود قرار داد و مخصوصا که در آن عصر امنیت مساله اساسی یمن بود. او همچنین اصلاحات اقتصادی را سرعت بخشید و کمیته هایی را برای اداره و مدیریت آنها تشکیل داد که بواسطه آن توانست ده ها میلیون ریال یمنی صرفه جویی نماید. الحمدی با اصلاحات اقتصادی به ساخت جاده ها و مدارس بسیاری در یمن پرداخت و با استفاده از سرمایه سرمایه گذاران خارجی اصلاحات عمده ای را در کشاورزی و صنعت انجام داد. در زمان او سطح زندگی طبقات متوسط و کهتر یمن ارتقا یافت. دولت حمدی همچنین برنامه توسعه ای پنج فازی تدوین نمود که طی آن یمن رشدی شش و نیم درصدی را تجربه نمود. در نتیجه سطح زندگی مردم در قیاس با سالهای اولیه دولت حمدی رشدی چشمگیر یافت. الحمدی همچنین با یمن جنوبی روابط خود را گسترش داد و کار تا اتحاد دو یمن پیش رفت تا اینکه مداخلات دولت های خارجی رابطه ای چند قدم دور تر از اتحاد را مجددا به نزاع تبدیل کرد. الحمدی در اولین سخنرانی خود پس از بدست گرفتن قدرت نیز هرگونه تبلیغات علیه یمن جنوبی و سرا آن را در رسانه ها ممنوع کرده بود و گفته بود که اتحاد با یمن جنوبی تنها راه بقا برای مردم یمن است و علارغم تمام اختلاف نظر ها این اتفاق باید صورت بگیرد. بلحاظ تاریخی نیز جدایی دو یمن محصول استعمار انگلیس برای امن سازی بند مستعمراتی خود در یمن بود و این ادعای الحمدی ریشه ای تاریخی در زندگی یمنی ها داشت. از سوی دیگر نیز پس از این سخنرانی در شمال، سالم ربیع علی رییس جمهور خلق دموکراتیک یمن در جنوب نیز سخنان مشابهی را ابراز نمود و از این امر استقبال کرد و پس از آن بود که روابط دو طرف تعمیق گردید. ابراهیم الحمدی که فرزند یک قاضی بود و بجای پدر نیز بر مسند قضاوت نشسته بود اعتقاد خاصی به عدالت و همچنین نقش خدا در اداره جامعه داشت. از نشانه های آن نیز سوای رفتار و اوامر او در اداره یمن مواردی بود که تا پیش از این در یمن سابقه نداشت و برای اولین بار این الحمدی بود که آن را پایه گذاشت. بعنوان مثال فرمان داد تا تصاویر او را از همه ادارت دولتی بردارند و با آیات قرآن جایگزین نمایند. او همچنین استفاده از ابزار دولتی و ماشین های نظامی و امکانات عمومی برای مصارف شخصی را منع نمود. او همچنین حقوق کارمندان را زیاد کرد و به ان عیدی های عید فطر و عید قربان را نیز افزود و یمن در طول مدیریت الحمدی بیشترین رشد و رونق اقتصادی را پس از انقلاب تجربه نمود. الحمدی صدها مدرسه و یازده بیمارستان در یمن ساخت و بیش از دو هزار جاده در پهنای یمن شمالی کشید. با این حال ابراهیم حمدی که تا به امروز نیز محبوب ترین رییس جمهور یمن محسوب می شود در سال 1977 ترور شد.  ضاربین وی افرادی از قبیله بنی احمر بودند که روابط نزدیکی با آل سعود داشتند و همچنین دولت سعودی بعنوان حای اصلی و پشتوانه مالی ترور حمدی شناخته می شود. همچنین بنا به گزارشان انگیزه ترور سنگ اندازی در روال مذاکرات ادغام دو یمن بود که طی آن برادر رییس جمهور نیز کشته شد.

پس از ابراهیم حمدی، احمد حسین الغشمی به ریاست جمهوری یمن رسید. با این حال دوره وی نیز دیری نپایید و هشت ماه بعد او نیز ترور شد. انفجاری که منجر به فتل وی شد در جلسه ای رخ داد که الغشمی میزبان نماینده سالم ربیع علی رییس جمهور یمن جنوبی بود. ترور دو رییس جمهور با هدفی یکسان پیغامی مشخص داشت و آن هم این بود که ادغام دو یمن شمالی و جنوبی خلاف منافع حامین ترور ها بود و آنها قصد داشتند تا به هر نحوی از این رخداد جلوگیری کنند. نکته جالب توجه اینجاست که ربیع علی نیز سه روز بعد در جریان کودتایی در یمن جنوبی به سال 1978 به قتل می رسد.

ربیع علی پس از قحطان محمد الشعبی و با تغییر وزنه قدرت در حزب التحریر یمن جنوبی به قدرت رسیده بود. قحطان محمد الشعبی بعنوان اولین رییس جمهور قدرت را بدست گرفته بود. چرا که با خروج انگلیسی ها از یمن جبهه قومیه للتحریر بر دیگر رقیبان خود غالب شد و طی درگیری هایی خونین عملا اثری از رقیب اصلی آن جبهه تحریر جنوب اثری باقی نماند و یمن جنوبی بصورت تک جزبی تشکیل گردید. الشعبی که یک افسر کشاورزی در لحج بود در سال 1958 به قاهره رفت و در سال 1962 بعنوان فرمانده ارتش آزادیبخش ملی منصوب گردید و به یمن فرستاده شد. در دوره هایی در خلال سال های 1963 و 65 نیز بعنوان رییس موسس حزب التحریر فعالیت نمود. قحطان المحمد که تنها رهبر بالای چهل سال حزب بود با حمایت جناح ناصریست حزب تحریر قدرت را تا 22 ژانویه 1969 قدرت را در دست داشت تا اینکه جناح چپ حزب یعنی مارکسیست های تندرو در حزب حاکم می شوند و او بدین واسطه او از قدرت خلع و با سالم ربیع علی جایگزین گشته و به زندان محکوم شد. پس از آن نیز تا سال 1970 در حصر خانگی به سر برد. پس از ربیع علی نیز علی ناصر محمد الحسینی بر جنوب حاکم شد.

قدرت در یمن شمالی بعد از غشمی به عبدالکریم عبدالله العرشی رسید و او که در سال 2006 در ریاض درگذشت؛ در کمتر از یک سال و در سال 1978 قدرت را به علی عبدالله صالح واگذار نمود.

با این حال روابط دو یمن در طول سال های جدایی، را می توان به دو بخش کاملا مجزا و متناقض دوستی و دشمنی تقسیم کرد. یمن جنوبی که به جمهوری دموکراتیک خلق یمن تغییر نام داده بود حکومتی سوسیالیست داشت و از حمایت کامل بلوک شرق برخوردار بود در حالیکه در شمال یمنی ها نتوانسته بودند حمایت بین المللی همسانی را برای خود ایجاد کنند. مشکلات مرزی و ... باعث شد تا در سال 1972 دو یمن وارد جنگ شدند. با این حال تخاصم دو طرف با اعلام آتش بس و پادرمیانی اتحادیه کشور های عرب به پایان رسید. در طی مذاکرات صلح بنا شد تا مساله ادغام دو یمن بصورت جدی مورد بررسی قرار بگیرد که این امر با استقبال قابل توجهی از سوی کشور های منطقه و دو طرف رو به رو شد. با این حال در شمال یمنی ها هنوز از حمایت کشور های خارجی از یمن جنوبی و علی الخصوص عربستان سعودی شکایت داشتند و این بارز بود که حمایت های دیگران در امر ادغام یمن وزنه مذاکرات را به نفع جنوبی ها سنگین تر کرده بود.

  • ۹۴/۰۳/۲۴
  • محمد صادق حاج صمدی

تاریخ یمن

وطن امروز

یمن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی