بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

  • ۲
  • ۰

سلطه

بهشت بر روی زمین جهنم به پا می کند!
این جمله ایست که در یک نگاه تمام سریال سلطه dominion را که اخیرا از شبکه hbo پخش می شود توصیف می کند. سریالی که تا به حال 8 قسمت از آن پخش شده و در زمره سریال های مربوط به آخر الزمان قرار دارد. سریالی با ویژگیهای بصری و جلوه های ویژه قابل قبول که مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده و در لفاف داستانی به نسبت تکراری مولفه های جالب توجهی را تبیین می کند. 
داستان سریال به آینده ای باز میگردد که خدا در آن خسته شده و دنیا را ترک کرده است. مفهومی تکراری که از زمان نیچه مطرح می شود و خدا جهان و مردم را ترک کرده و یا حتی دچار مرگی مرموز شده و به شکلی دنیا و آنچه در آن است حالا به دست هر کسی که بتواند تنازع بقا را به نفع خود حفظ کند افتاده و این بشریت است که باید آینده خود را بسازد. اما این بار در نزاعی نا برابر با نیروی ناشناخته فرشتگان!
سریال ادامه فیلم لژیون است که در آن میکائیل که به نفع مردم بهشت را ترک کرده کودکی ناپاک را از دست فرشتگان نجات می دهد که قرار است بشریت را در مقابل حمله ی بهشت نجات بدهد. کودکی که بدون پدر از مادری بدنام متولد شده و در سریال بقای بشریت به او بستگی دارد.
فرزندان خدا (فرشتگان) به هرج و مرج کشیده شده اند و جبرئیل و اکثریت فرشته ها مردم را مقصر نبود خدا می دانند و مانند فرزندانی که در غیبت پدر افسرده شده اند سعی در نابودی بشریت دارند تا به این بهانه خدا به دنیا بازگردد اما میکائیل به کمک مردم شتافته و فرشتگان دیگر بی طرف مانده اند. درواقع اصل داستان همان داستان منجی است و پایان دنیا با این تفاوت که حالا فرشتگان دشمن درجه یک بشریت اند و کودک تازه متولد شده باید از چشم آنها پنهان بماند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۱

روزنامه‌ای تصویر یکی از این هنرمندان هنر برای هنر را منتشر کرده که دارد خون می‌دهد برای کودکان غزه! مرحبا!

خدا رحمت کند امام را که فرمود: «ما تا آمدیم مغز این آقایان را از غربزدگی خارج کنیم، پشت هشتم ما شاید بشود این کار. من نمی‌دانم آقایان از غرب چه دیده‌اند؟ غرب همین است که شما ملاحظه می‌کنید که این‌طور جنایات می‌کنند. آن وقت آن کسی که جانی مطلق است می‌برند نگه می‌دارند و پشتیبانی از او می‌کنند. به حرف یک ملت مظلوم گوش نمی‌دهند. نمی‌گذارند که شورای امنیت تشکیل بشود. پول‌های ایران را مثل دزدهای سر گردنه غارت می‌کنند. توقیف می‌کنند. غرب وضعش این است. و این سازمان‌هایی هم که درست کرده‌اند برای خودشان، همه برای منفعت غرب است. هیچ برای مظلوم‌ها نیست. شما شاید در طول این مجالسی که اینها درست کرده‌اند، یک جا پیدا نکنید که اگر آمریکا یا دیگران که قدرت‌هاشان زیاد است، منافعش با یک مملکت ضعیفی تصادم پیدا بکند، اینها یک کاری برای‌شان کرده باشند. الآن چند وقت است که لبنان مبتلای به این سرطان است. این مجلس‌ها چه کردند برای این. طول این مدتی که ما گرفتار این مسائل بودیم؟ در طول پنجاه و چند سال که ما گرفتار این مسائل و مصایب بودیم، این مجلس‌ها برای ما چه کردند اینها همین است که یک وقتی منافع بزرگ‌ها [ایجاب‌] بکند، اینها... به نفع بزرگ‌ها فعالیت بکنند؛ حفظ بکنند. یک کلاهی هم سر ما بگذارند، به اینکه یک همچون مجالسی هست و شوراهای امنیت هست، سازمان ملل هست، این چیزهایی است که برای ما درست کردند و ما را می‌خواهند بازی بدهند و ما هم بازی می‌خوریم.»

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

آوای باران به لحاظ فارسی بودن و از برخی جهات هندی بودن مثل بسیاری دیگر از سریلها تلویزیون بود. البته این را نمیتوان نقطه ضعف آن دانست چرا که بررسی سریالهای تلویزیون و تعداد مخاطبین آنها نشان می دهد که اساسا ذائقه مردم ایران که فیلم و سریال را با یک نگاه آرمانی می پسندند که پایانش پیروزی حق بر باطل و مجازات جنایت کاران باشد. مثلا اگر در یک مجموعه ای خطاکاری جذاب باشد و از دست قانون هم بگریزد انتقاد های بیشتری نصیب دست اندرکاران آن می شود و اساسا با سیاست های سیما هم همچین پایانی که در آن غلبه با خیر نباشد سازگار نیست. حسن و قبح این مسئله مورد بحث نیست و احتمالا به تولیدات آرمانی نتیجه ای بمراتب بهتر در تربیت عمومی داشته بشند و همین واقع نگری بسیاری از تولیدات هالیوود را غیرقابل پخش می کند.

آوای باران نیز همانند هر سریل دیگری درکنار نقاط ضعفی مثل روند کندش نقاط قوتی داشت که انصافا نمی توان از آنها گذشت.

اولین نکته ای که در سریال وجود داشت پرداختن به قشری بود که بروزشان در جامعه یک معضل محسوب می شود و متاسفانه تعداد آنها به قدری نیست که بتوان از آنها چشم پوشی کرد و روزی نیست که کسی از ما با آنها رو به رو نشود و این همن مسئله ایست که در تمام جهان وجود دارد و بسته به میانگین سطح زندگی مردم بروز متفاوتی میابد. اما مهمترین نقطه قوت این سریال این بود که یکی از تلخ ترین وقایع دوران دفاع مقدس را به شیوه ای حاشیه ای در متن گنجانده بود چنان که نه مخاطب از آن خرده بگیرد و نه اصلا به چشم بیاید. شهادت مادر باران گرچه در برخی قسمت ها خارج از روند داستان عنوان می شد اما کم رنگ بودن آن جبران این را می کرد و حس خوبی حتی به مخاطب غیر ارزشی می داد. در واقع به همین یک دلیل می توان آوای باران را در زمره سریال های ارزشی قرار داد و شاید حتی نسل جدید سریال های ارزشی وطنی که در آنها ارزشهای سیاسی جامعه حاشیه اند و همین در حاشیه عنوان شدنشان رمز پیروزیشان به نسبت دیگر تولیدات سفارشی سیما محسوب شود.

صد البته که این مسئله در صنعت هالیوود از خیلی وقت پیش رعایت می شده و بعضا فیلم هایی تواید می شود که تمام پیام آنها در یک بیلبورد تبلیغاتی در اتوبانی که مجرمی قصد فرار از آن را دارد به نمایش در می آید و بدون اینکه ذهن مخاطب را درگیر کند در آن جای میگیرد. 

احتمالا استفاده از این نفطه قوت آوای باران بسیاری از تولیدات سفارشی و خودجوش ما را در رسان آنچه باید به مخاطب نجات می دهد و آنها را از محصولاتی زننده به هنرهایی تاثیر گذار تبدیل می کند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

کدام هنر

حضرت حجه الاسلام جناب آقای دکتر روحانی

شما در جلسه روز پنج شنبه خود به درد دل برخی از هنرمندان گوش سپردید. حالا بعنوان جمهوری که شما رییس آن محسوب می شوید مطالبی را به اندازه فهم خودم بیان می کنم که سخنان شما از دوره انتخابات تا به امروز و اصرارتان بر شنیدن من را در بیانشان به طمع انداخته است.

تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - اسلام ائمه هدی - علیهم السلام- اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت‌ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد، و در یک کلمه " اسلام آمریکایی" باشد.
هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می‌برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهان‌خواران شرق و غرب، و در راس آنان آمریکا و شوروی، را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی‌دغدغه کوله بار مسوولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌اند. و هنرمندان ما در جبهه‌های دفاع مقدسمان این گونه بودند، تا به ملا اعلا شتافتند. و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی‌درد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.»
30/6/67

پیام به هنرمندان - روح الله الموسوی الخمینی - جلد 21، صص
145

 فرموده بودید گیشه ها خالی است و کتاب ها تیراژشان پایین است. اما این نه یعنی اینکه در جامعه تقاضا وجود نداشته و احتیاج به تحریک تقاضا بوده باشد. در کمال احترام باید عرض کنم که در جامعه همیشه تقاضا وجود داشته اما عرضه متناسب با آن صورت نگرفته است. جامعه ی دینی و فرهنگ غنی اسلامی ملت ایران تقاضا برای هنر دارد اما کم میابد هنرمندی را که عرضه ای متناسب با این تقاضا داشته باشد. گیشه ها خالی است چون تعداد فیلم هایی که یا دوای دردی باشد و یا مبین مفهومی متعالی روی پرده ها نیست یا اگر هست کمتر از آن است که به چشم بیاید. اخراجی ها نمونه بارز عرضه متناسب با تقاضای جامعه است که به پرفروش ترین فیلم دوران خودش تبدیل می شود. درواقع فروش بالای این فیلم مرهون مفهومی است که به آن پرداخته و تقاضایی که برای این مفهوم در جامعه وجود دارد. اجاره نشین ها نیز که پرفروش ترین فیلم دهه شصت بود مبین همین مدعاست. مفاهیمی مانند زن و خودی و غیرخودی و مسئله دنیا در این فیلمها همه نشانگر مفهوم غالب آها در جامعه اند که بهمین واسطه آنها را پرفروشترین ها می کند. فیلمهایی که شاید استادارد های فنیشان به پای برخی فیلم های هم عصرشان نرسد اما استاندارد های اجتماعی و مفهومی آنها پاسخگوی نیاز های جامعه بوده است. اتفاقا این مردم انتظار دارند کسی عرضه را تحریک کند.
فردوسی اگر پس از هزار سال همچنان خوانده می شود و قهرمان های ملی اش بازپردازی می شوند بدلیل فرهنگ مقاومتی است که در خود جای داده و نه بدلیل هنر گفتارش چه هیچ وقت از شاهنامه بعنوان متنی فاخر یاد نمی شود بلکه آن را بعنوان نماد وطن پرستی و مقاومت می شناسند. حافظ را مفاهیم عرفانی اشعارش حافظ کرده و سعدی را تبیین ادبی اخلاقش استاد سخن.

تیراژ بالای برخی کتب نظیر "مفاتیح الحیاه" و "دا" و "نورالدین پسر ایران" نیز ناظر همین تقاضا و تشنگی جامعه اند. اما اینها در مقابل محصولات هنری که عرضه می شود آنقدر اندک است که این ذهنیت را تقویت میکند که اکثریت هنر مندان هنرشان را برای هنر پاس می دارند. مسئله ای که با همین کلیدواژه بارها و بارها از زبان مخصوصا سینماگران شنیده شده است.

از دید من و امثال من هنر آن ابزاری است که مفید واقع شود و به قول شما زنده کند و اتفاقا در همین تعریف است که هنرمد ارزشی و غیر ارزشی مفهوم میابد. چرا که زنده کردن همان ارزش است پس تنها هنرمندی ارزشی محسوب می شود که تعالی و حیات ببخشد. اگر از "هنر" تنها آن چیز زیبایی که در خدمت تعالی قرار گرفته اراده نکنیم و غیر از آن را نیز هنر بخوانیم می شود هنر برای هنر به تعبیری که هنر رسالتی نداشته باشد و صرف زیبایی او را قابل احترام کرده باشد اما مفهوم زیبا در این معنی، عاری از تعالی یا خیر خواهد بود. در نتیجه هرزه نگاری هم اگر ویژگی های زیبایی شناختی را داشته باشد کما اینکه در اروپای هنر برای هنر، زیبا جلوه می کند؛ هنر است.

می شود مفهومی که امروز متاسفانه توسط بسیاری از همین قشر به اصطلاح هنرمند ترویج می شود. تعریف هنر برای هنر در تاریخ ایران و اسلام نیز تا زمان قاجار بی سابقه بوده است؛ چرا که هنر همیشه مفهومی ابزاری داشته یعنی رسالتی را دارا بوده در خدمت دین یا اخلاق یا تعالی جامعه و این همان است که به تعبیر جنابعالی زنده میکند.

اگر برای هنر مفهوم اول را پذیرفته باشیم امام رضوان الله علیه بین جامعه و هنر آشتی ایجاد نکرده بود چراکه مردم هیچگاه با هنر قطع رابطه نکرده بودند و هنری که موجب تعالی شود مانند تعزیه خوانی و آموزنده های مکتوب همیشه با زندگی مردم عجین بوده است. بعنوان مثال حرمت بخشی از موسیقی بهمین واسطه و بعنوان ابزاری که در راه تعالی مورد استفاده قرار بگیرد _و بواقع هم موجب تعالی شود_ برداشته شده و غیر از آن همچنان کراهیتی موکد دارد. به همین دلیل مابین قشر متدین با هنر فاسد و هنرمندان مفسدی که غالب هنر دوران پهلوی را شامل می شدند فاصله بود. چرا که هنری که امثال بنیاد فرح پهلوی ترویج می کردند؛ فیلم های سینما های آن روز و نشریات مخرب مستهجن بود که افسادی هنرمندانه می کردند.

اگر هم هنر را بمفهوم دوم تعریف کنیم چطور می شود امام ما بین این دو آشتی ایجاد کرده باشند؟ پس بدیهی است که مفهوم دوم خلاف است و همه بحث ها بر سر همین است و همین است که مشکل اساسی ما می شود با بسیاری از اینها که تاکید می کنند بر سینما برای سینما و موسیقی برای موسیقی و رمانتیسم در ادبیات و در یک جمله هنر برای هنر که نتیجه اش می شود گیشه های خالی و تیراژ پایین کتابها و کتابخانه های بی رونق و پرفروش ترین کتابهای ما می شوند کتاب های کنکور! اگر باندی برای بیگانه ایجاد شده نشانه ی نبود آزادی در عرصه هنر نیست بلکه ماحصل مفهوم غالب هنر برای هنری است که بین جامعه ی مخصوصا سینمایی ما وجود دارد و در این فضا دشمن نیازی به فرود آمدن ندارد! بهمین دلیل هم هست که مردم ما با امثال خانم ف م.آ که در مصاحبه با بی بی سی میگوید تا نمایش صحنه های مستهجن در سینمای ایران آزاد نشود سینما سینما نمی شود یا ب.ر که به دلجویی گلشیفته فراهانی که وطن فروشی و تن فروشی را در کنار هم به نمایش می گذارد به فرانسه می شتابد، مشکل دارند. عرضه این سینماست که گیشه ها را خلوت کرده است و تعریف همین ها از هنر است که هنرمند ارزشی و غیر ارزشی را ساخته است. اتفاقا عدم ورود مذهبی ها به عرصه های هنری قبل انقلاب نیز به این دلیل بود که هنر آن روز هنری ضد ارزشی بود. هنرمند ارزشی ما حصل هنر غیر ارزشی و هنر برای هنری است که در میان هنرمندان رواج دارد. اگر هنر مرده ای را زنده می کند زنده ای را هم میمیراند. مجموعه فیلم ها و کتاب هایی که با مفاهیم شیطان پرستی منتشر می شوند و بسیار هنرمندانه خدای جهان را زیر سوال می برند قلوب مردم را می میرانند. اتفاقا آنچه اروپای مذهبی را به مجموعه های سکولار آتئیست تبدیل کرده نیز همین هنر بوده است. اگر هنر ارزشی و هنرمند ارزشی نداشته باشیم یعنی هنر ضد ارزش هم نداریم پس آهنگ های موهن شاهین نجفی با سرود ملی جمهوری اسلامی یکسان است. امام بواسطه موسیقی دان ارزشی و سینماگر ارزشی بود که در حرمت موسیقی استثنا قائل شد. بواسطه اینکه در مکتب اسلام کسانی پرورش یافته بودند که از این سینما و موسیقی در راه اسلام بهره بگیرند و تنها همین بهره است که فساد انگیز نیست.

چگونه می شود هنر فقط قالب نباشد و نتیجه اش هنر برای هنر نشود؟ هنر معنی نیست که اگر باشد یعنی چاقو هم معنی است و هنر برای هنر یعنی چاقو برای چاقو! همانند چاقویی که می تواند زندگی را بگیرد هنر هم میتواند تعالی را از جامعه ای بگیرد و چه تیز چاقویی است هنر! آیا چاقو بعنوان چاقو ارزش است؟

مشکل اینجاست که این قبیل حرفها برای بدنه هنرمندان و مخصوصا سینماگران گران تمام می شود. چرا که رای غالبشان به گفته خودشان هنر برای هنر است و جزو هنرمندان ارزشی محسوب نمی شوند. تقابل با هنرمند ارزشی مولود تقابل با ارزش هاست و چه چیزی برای فرهنگ یک جامعه خطرناک تر از آن که هنرش در خدمت ارزش های آن نباشند. هنرمند می تواند امنیت جامعه ای را به خطر بیاندازد و هم می تواند امنیت را تقویت کند. فحشا و فساد و دیگر آسیب های اجتماعی می تواند بدست هنرمند درمان شود اما اگر هنرمندی خود عامل فساد و انحراف باشد چه؟ میشود زنگی مست که تیغ تیز در کف دارد! اساسا این هنرمند ارزشی است که جامعه را در مقابل ناهنجاری ها  محافظت میکند و جلوی انحراف را در جامعه می گیرد. کسی نمی گوید هنرمند به حرف جامعه بپردازد یا به حرف دولت یا هر چیز دیگری اما اگر هنرمندی دین اش را به جامعه اش و تکلیفش را در قبال مردمش انجام ندهد نمی تواند انتظاری ز مردم داشته باشد. ممکن است شاعران بسیاری در طول تاریخ برای سلاطین یا برای دل خودشان شعر گفته باشند اما نام حافظ و سعدی در تاریخ میماند که دردی از روزگار خود دوا کرده و ارزشی را پاسداشته باشند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

کدام رسانه ملی!؟

  دانشگاه عمومی
    «اهمیت رادیو- تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاه ها دستگاه های تربیتی است؛ باید تمام اقشار ملت با این دستگاه ها تربیت بشوند؛ یک دانشگاه عمومی است... باید این دستگاه دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد. تمام اینها را مستقل بار بیاورد. آزادمنش بار بیاورد. از غربزدگی بیرون کند؛ استقلال به مردم بدهد، این از همه چیزهایی که در این دستگاه ها هست مهمتر است؛ و این وظیفه دارد که با مردم حکم معلم و شاگرد داشته باشد. اشخاص نویسنده، اشخاص گوینده، اشخاص فهیم. اشخاص مطلع در اینجا صحبت بکنند. فرصت به آنها بدهند که در اینجا صحبت بکنند. زیادند اشخاص که پیشنهاد این معانی را می کنند؛ به اینها باید فرصت بدهند و آنها صحبت بکنند. به جای آنکه چیزهایی که به درد ملت نمی خورد یا مضر به حال ملت است. یک چیزهای مفید را به مردم بدهند و یک غذای مفیدی به مردم بدهند؛ مردم را تغذیه کنند و غذاهای صحیح سالم. و من امیدوارم که این دستگاه هم همان طوری که وعده کردند که بتدریج درست بشود، قدم را یک خرده بلندتر بردارند و زودتر انشاءالله تصفیه بشود و تعدیل بشود.» (بیانات در 29/12/57)

هر گاه مسئله ای از سوی مقام معظم رهبری بعنوان شعار سال مطرح می شود معنی اش این نیست که در همان سال باید مسئله تا انتهای آن حل بشود بلکه باید زیر ساخت های مربوط به آن پایه گذاری گردد تا میوه آن در آینده برداشت شود و هر شعار در هر سال مهم ترین چیزی را که باید مورد توجه قرار بگیرد معرفی می کند تا به فهرست اولویت های کشور افزوده و مقدمات شکوفایی آن فراهم گردد. چنانکه اگر مسئولین وقت و مردم از ابتدایی که مساله اقتصاد بعنوان شعار هر سال مطرح شد توجه لازم را به آن مبذول می کردند؛ وضعیت اقتصاد امروز جمهوری اسلامی چیز دیگری می بود. معذلک یکی از آن بخش هایی که شاید تاثیر و اهمیت آن همتراز دولت و مدیران اجرایی باشد صدا و سیما ست. صدا و سیمایی که مسئولیت عمده فرهنگ سازی را برعهده دارد و از مخاطبانی بالفعل برخوردار است. صرف نظر از زحماتی که در این سالها در رسانه ملی و توسط دست اندرکاران امر کشیده شده مواردی نیز وجود دارد که بطور اخص به عملکرد صدا و سیما نسبت به شعار سال 91 مربوط می شود و رویکرد آن به چند دلیل محدود به برخی نقاط ضعف آن می شود:

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

به بهانه جانگو

جانگو از آن معدود محصولات سینمای هالیوود بود که بدون اینکه کاستی ها و معضلات آمریکا را به گردن یک مامور خائن و یا کمپانی های چند ملیتی شرقی یا قاچاقچیان غیر دولتی مواد مخدر بیاندازد تصویری رقت انگیز از جامعه غرب وحشی به نمایش گذاشته و الحق که آن را با ظرافتی هالیوودی به تصویر کشیده بود! دیالوگ های متناسب با کنایه های مستور و شخصیت پردازی دقیق و لطیف آن هر بیننده ای را در همان چند دقیقه اول مجذوب و تا پایان آن پای تلویزیون میخکوب می کند با طنازی های به جا و حاشیه ای که هم زمان با کاستن از فشار روانی فیلم، مضمون آن را پر رنگ تر جلوه می دهند. عجیب نبود که منتقدان حرفه ای سینما انتخاب آرگو را در مقابل آن برنتابند و بار دیگر بر همگان اثبات شود که در این اکادمی سینمایی هر چیزی مهم تر از سینما است!
از جمله مواردی که در قالبی منحصر به فرد در این فیلم بیان شده بود مشاغل پستی بود که مثال آن در فیلم سیاه پوستی است که دلال برده است. شغلی که زبونی آن برای هر مخاطبی از هر فرهنگ و با هر شاکله ذهنی و فکری مبرهن است و هر نفس سالم و عقل سلیمی آن را به راحتی و مشابه یک اصل بدیهی می پذیرد.

 

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۲
  • ۰

آرگو نام کشتی است در اساطیر یونان که در آن وارث قانونی حکومت شهر لولکاس برای بازپس گیری پشم زرین به سرزمینی آنسوی دریای سیاه می رود. کشتی را که با کمک آتنا (الهه نگهبان آتن و خدای حکمت جنگ عدالت و تمدن) ساخته شده بود و توسط هرا (الهه زنان و حامی یونانیان در جنگ تروا) محافظت می شد و بدست پوزیدون (خدای دریاها) برکت داده شد و توانست به یونان پرواز کند. داستانی که قهرمان آن از ابتدا تا انتهای آن توسط خدایان یونان حمایت می شد. سناریوی فیلم انطباقی جالب توجه و احتمالا به نظر امثال اقای اصغر فرهادی تصادفی با این اسطوره دارد. یک بازیگر شناخته شده یهودی در نقش یک مامور سیا (جیسون در اسطوره ارگو) به ایران (سرزمینی آن سوی دریای سیاه) می آید تا 6 کارمند سفارت امریکا را (پشم زرین) به امریکا برگرداند. نکته مرتبط اینکه امریکا به مصابه وارث تمدن هلنی و جلوه گر فرهنگ مردم آتن شناخته می شود و دریای سیاه در طول تاریخ محل تلاقی امپراطوری ایران و دولت شهر های یونانی بوده است. در واقع چه بر اساس محتوای داستان و چه به لحاظ جغرافیایی این دو داستان کاملا بر هم منطبق اند.

کاملا بر حسب تصادف (!) و در عین بی طرفیِ (!) آکادمی اسکار، این فیلم درجه چندم، برنده بهترین فیلم سال می شود و گوی سبقت را از دیگران می رباید. جایزه ای که منتقدان داخلی و خارجی بسیاری آن را غیر حرفه ای می دانند:

استفاده از کلیشه‌های امتحان پس داده، به کار بستن تعلیق‌های سطحی، ارائه تصویر تک‌بعدی، سایه‌گونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمان‌ها باعث شده تماشاگر ساده‌پسند که حوصله به‌کارانداختن چرخ‌دنده‌های ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجان‌زده شود... فیلم در خود آمریکا و اروپا از طرف گروه‌های نخبه‌تر چندان مورد توجه قرار نگرفته است. عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین کارگردانی معنا‌دار است. (اصغر فرهادی مصاحبه با سینمانگار 8 اسفند 91) آرگو با صحنه هایی پر شده که فقط می توان به آن ها خندید. اصلاً در جاهایی فیلم، احمقانه است.واقعاً احمقانه است. (ریچارد کوهن واشنگتن پست 25/2/2013) من ساده لوح نیستم. آرگو یک کلاه برداری است. از آن جایی که این فیلم، یک فیلم تقلبی است، واقعا نمی توان آن را مربوط به فیلمسازی دانست بلکه باید آن را مربوط به مزخرفات هالیوود شمرد. (کوین بی لی نشریه اسلیت 25/2/2013) از لحظا کیفیت، این فیلم کاملا متوسط است. (ریچارد کورلیس. تایم 25/2/2013)

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۲
  • ۰

این چند صباحی که فیلم های سینمایی ما مرزهای سیاهنمایی را درنوردیده اند و به جشنواره های خارجی راه یافته اند گزاره ای که برای این جماعت سینماگر محرض شده این است که آبرویی برایمان دست و پا کرده اند و به خیال خودشان موجب افتخار وطن شده اند! جایزه می گیرند و از ایران می گویند و از دوستی با مردم دنیا در زمین دیگرانی که تعریف خودی شان اسرائیل است. این که ایشان با خودشان و با خودی هایشان به چه فکر می کنند محل اعراب ما نیست لیکن این منتی که به تازگی بر سر مردم می گذارند که "افتخاری که سینما برای این ملت کسب کرده را هیچ کس دیگر نتوانسته" از آن مواردی است که امثال من و مردم من برایشان گران تمام می شود. بویژه که این خودشیفتگی ها را از رسانه ای ببینند و بشنوند که از بیت المال مسلمین به این ها تریبون داده و از آن عجیب تر اینکه هیچ کس پیدا نمیشود از این ها مفهوم افتخار را سوال کند! کم مانده آنکه به این دخترکانی که ملکه و مضحکه زیبایی و دیبایی و چیزهای اینچنینی می شوند و یک رگشان ایرانی ست هم افتخار کنند!

من هرچه به این فکر می کنم که این به قول امام اقلیت اشکال تراش از کجا این چنین گستاخ شده اند بر این مردم و بی پروا روشنفکر نمایی می کنند پی به دلیل آن نمی برم! جماعت منورالفکر های به خیال خودشان هنر پیشه معلوم نیست این همه اعتماد به نفس را از کجا آورده اند که در چشم این ملت نگاه کنند و از افتخار بگویند. در چشم این همه مادر و فرزند و خواهر و برادر شهید خیره بشوند و دم از افتخار بزنند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

از آنجایی که خارج از مرزهای ما هیچ چیزی خود به خود اتفاق نمی افتد و مخصوصا در عرصه سینما برعکس این خانم میلانی کسی برای دل خودش فیلم نمی سازد؛  اصولا فیلم فقط فیلم نیست بلکه علاوه بر اینکه یک تجارت سود آور است مسئولیت ایجاد پذیرش و نهادینه کردن سیاست ها را نیز برعهده دارد که چه بسا به همین دلیل هم به یک صنعت پیشرفته تبدیل شده. با توجه به این نکته و با فرض اینکه ما با ناظمان نظم نوین سکولار _ که بدون هیچ تصادفی مالکان هالیوود هم هستند_ مشکلات اساسی و تعرض اصولی داریم و رابطه بین ما برد و باخت است و در یک کلمه عملا در جنگ به سر می بریم؛ پرداختن هالیوود به تمدن ایران باستان آن هم در حالیکه از شاخص های منفور کلیشه شده نظیر فیلم 300 خبری نباشد و بالعکس مواردی چون بهداشت، معماری متعالی و علی الخصوص قانون در آن لحاظ شده باشد؛ بوی توطئه می دهد! و مثل آن است که ما مثلا برویم راجع به تاریخ انگلیس سریال و فیلم بسازیم و در آن یک چهره فاخر و متمدن و بشر دوست (!) از آنها به نمایش بگذاریم! چرا که طبیعت دشمنی در فیلم 300 متبلور است نه جز آن و دشمن از دشمن چهره ی مثبت نشان نمی دهد مگر آنکه  کاسه ای زیر نیم کاسه باشد.

نکته اولی که زنگ هشدار ر به صدا در می آورد تعارض نوع برخورد سینمای سلطه با ایران است. هالیوود برای مدت بسیار طولانی نسبت به تمدن ایران باستان سکوت می کند و درصد فیلم هایی که به هر نحو به تاریخ ایران مربوط می شود نزدیک به صفر است. از چند سال پیش تولید فیلم هایی مثل اسکند،سنگسار ثریا و 300 در دستور کار قرار می گیرد تا طی آن ظاهری ترسناک و مشمئز کننده از ایران و ایرانی چه در قرن بیست میلادی و چه ده قرن پیش از میلاد به نمایش بگذارد.

مع الوصف ناگهان همه چیز تغییر می کند. فیلم شاهزاده ایران در بحبوحه کشمکش های سیاسی ایران و غرب اکران عمومی می شود که هرچه در آن به دنبال شرارت هالیوود نظیر آنچه در دوران جنگ سرد نسبت به بلوک شرق انجام می شد یا توصیف هایی که مثلا در فیلم 300 برای ایرانیان یا لورنس برای کاراکتر عرب تصویر می شد می گردیم بی نتیجه است . به ظاهر همه چیز آن بی طرف ساخته شده اما دشمن نه تنها به نفع شما هزینه نمی کند  بلکه بیطرف هم قضاوت نمیکند. تحریفی که  توجه بیننده را به خود جلب می کند تم عربی ایرانیان آن است! موسیقی متن، نوع لباس، معماری و حتی زبان زمینه فیلم عربی است. بعلاوه از ارتش منظمی که ایرانیان بنیانش را گذاشته بودند هم خبری نیست. بلکه لشگری است بدوی نظیر ارتش اورک ها در ارباب حلقه ها که فقط از حیث تعداد قدرتمند بود.

موارد مشابه در فیلم یک شب با شاه بیشتر به چشم می آید.فیلمی که در آن حتی بیشتر از مثال قبلی همه چیز کامل و بی نقص به نفع ایرانیان است. حتی تعریف سنتی حرمسرا که تصویری زنباره از شاهان شرقی نشان می دهد و حساسیت تماشاگر غربی را بر می انگیزد تغییر می کند و محلی میشود برای یگانه همسر سلطان و خادمان اش و نه چندین و چند همسر و کنیزی که پیش فرض مخاطب برای چنین مواردی است.

جدا از داستان اصلی فیلم که به تحریف اساسی تاریخ به نفع یهود پرداخته که به آن می پردازیم و صرف نظر از استفاده از نام اسرائیل برای سرزمین مقدس و علامت سپر داوود که هردو قرنها بعد ابداع و استفاده شدند؛ زمان وقوع داستان هم جلب توجه می کند. زمان حمله خشایارشا به یونان آن هم به دلیل از بین بردن دموکراسی(!) در حالیست که آزادی مستعمرات ایران در داشتن حکومت خودمختار بومی به شیوه ساکنان محلی از نکات برجسته تاریخ هخامنشیان بوده و عملا غیر قابل انکار است. پاسخ این که چرا از میان این همه اتفاق کوچک و بزرگ که در تاریخ ایران افتاده موضوع محبوب هالیوود حمله پارسیان به یونانی است که تمدن غرب خودرا فرزند آن می داند را هم خودتان حدث بزنید...

  • محمد صادق حاج صمدی