بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمر سعد» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عمر سعد ابی وقاص یکی از آقازادگان دوران ابتدایی اسلام است که در سال 23 هجری متولد شد. در جنگ صفین به همراه پدرش شرکت کرده بود و در جریان حکمیت پدرش را که در جریان ثقیفه نیز از مدعیان خلافت بود به ادعای خلافت تشویق نموده. نمونه ی برابر اصل پدری که غرور او در فتح ایران و پیوستن به اسلام در 17 سالگی چشمانش را کور کرده بود. سعد ابی وقاص اما از معترفان به فضائل امیرالمومنین بود و نامه ای تند در جواب نامه معاویه که او را به بیعت دعوت کرده بود از مکه می نویسد و می گوید اگر قرار بود با کسی بیعت کنم با پسر ابیطالب بیعت می کردم و نه با تو. سعد از بنیانگذاران کوفه بود و در این شهر یکصد و هشتاد هزار نفری از موقعیتی قابل توجه برخوردار بود و فرزند متظاهر زاهدنمایش نیز وارث همین موقعیت اجتماعی بود. عمر اما هیچگاه فردی جنگجو نبود لکن همیشه بواسطه ی پدر فاتح اش انسان وجیهی بین کوفیان قلمداد می شد و در فقه نیز از جمله اهل فن به حساب می آمد. آقازاده ی وقاص بواسطه ی همین ها و اعتماد بنفسی که در او بوجود آمده و ریشه دوانده بود در بارگاه پسر زیاد که او را به حکومت ری وعده داد و امر به رفتن به کربلا کرده بود یک روز مهلت گرفت تا بیاندیشد و در مذاکراتی که با شخصی بنام کامل از او در این شب به جا مانده گفته بود: به کربلا می روم و با حسین (ع) مصالحه می کنم و بدون جنگ با او به ری میروم..." اطمینانی که پسر سعد به خود داشت و عدم شناخت صحیح از شرایط و بازیگران بازی زمان، باعث شد که او در مصالحه ی بین امام حسین (ع) و پسرمعاویه طمع کند و نه تنها خود را مصلح میانه قلمداد کند بلکه قدم در وادی هلاک گذارد. در واقع آنچیزی که تردید عمر سعد را در پذیرش فرمان ابن زیاد به یقین رساند همین بود که خودش را زیاد شمرده بود و زمان را نشناخته بود و نمی دانست که نمی تواند بین همچون یزیدی با امام زمانش مصالحه کند! بازیگران را نشناخته بود و بازی را هم اشتباه گرفته بود. فکر میکرد مشکل آل امیه را با آل علی می تواند با مذاکره حل کند.

  • محمد صادق حاج صمدی