بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فتنه 88» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

"و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون*الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون"و اذا قیل لهم امنوا کما امن الناس قالوا انومن کما امن السفها الا انهم هم السفها ولکن لا یعلمون"
"و چون آنان را گویند که در زمین فساد نکنید پاسخ دهند که تنها ما کار به صلاح میکنیمآگاه باشید که ایشان سخت مفسدند ولی خود نمیدانند"و چون به آنها گویند که ایمان آورید چنانکه مردم ایمان آوردندپاسخ دهند که چگونه ما ایمان آوریم بمانند بی خردان آگاه باشید که ایشان خود سخت بیخردند ولی نمیدانند" بقره12-13

جناب آقای مطهری
من با استاد شهید محشور نبودم کما اینکه شما نیز در زمان حیات ایشان جوان بوده اید اما تصویری که در ذهن من و امثال من از ایشان شکل گرفته و آنچه در یادهای دیگرانی که جنابشان را درک کرده اند باقی مانده قویا با تصویری که شما ایجاد ساخته اید متفاوت است! و این به جایی ختم شده که امروز تعقلی(!) را به نام استاد تبلیغ می کنید که در آن مصلحت و زمان شناسی وجود ندارد! گو اینکه اگر استاد در زمان شیخین بودند با امیرالمومنین بخاطر رفتارشان مخالفت میکردند چنانچه شما در این سالها بدون در نظر گرفتن تبعات و ملحقات و حواشی و ظرف زمان مدام مواردی را مطرح میکنید که هر انسال عاقلی را انگشت به دهان می گذارد.
حتی از شما هم بعید است که مغلوب جو سازی فرصت طلبانی بشوید که همیشه در مقابل نظام قرار داشتند و طبق تعاریف شهید مطهری از مبانی دینی انحرافاتی عمیق در اسلامشان وجود دارد و همیشه آب بودند در آسیاب دشمن! سوالات جهت دار خبرنگاران جریانهای خاص را اینطور پاسخ بدهید و اصولگرایی را در مقابل اعتدال(!) تعریف کنید! اگرچه همیشه آنهایی که نمیتوانستند هم پای دیگران حرکت کنند بقیه را به تندروی متهم می کنند و متمسک برچسب افراط می شوند!
در مثل مناقشه نیست اما مثل تعقل شما مصداق کسی است که میداند گوجه فرنگی برای بدن مفید است و مدام به کسی که لینت مزاج دارد توصیه میکند که گوجه فرنگی بخور! در حالیکه برای این آدم مضر است! با این حال شما دائما در حال تجویز مواردی هستید که شاید در حالت کلی مفید باشد اما برای هر بیماری هز دارویی را تجویز نمی کنند! وتعریف این می شود مصلحت که متاسفانه بر خلاف سیره ابوی از دید شما پنهان مانده است!

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

محرم تکرار موکد رویدادی است که سال 61 هجری رخ داده و 13 قرن است داستان آن سینه به سینه نقل می‌شود. و لطیف آنکه هر بار انگار از رگ‌های بریده خون تازه می‌جهد. روضه علقمه تکرار می‌شود و تکراری نمی‌شود! داستان معجر پاره همچنان جگر مخدرات عالم را پاره می‌کند و داغ برادر، داغ برادر‌زاده و داغ فرزند و عمو‌زاده هنوز دل مادران و خواهران را می‌سوزاند. پس سلام خدا بر او که فرمود بر جد من بسیار بگریید و بگریانید و فرمود هرکه 10 نفر را برای حسین‌(ع) بگریاند بهشت بر او واجب شود.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۲
  • ۳

4 سال پیش ما برنده بودیم و شما بازنده ...

ما که برنده هم شده بودیم از نجابتمون و از ترس اینکه بهانه دست شما نیفته نشستیم تو خونه هامون به هم دیگه تبریک گفتیم ساکت و صامت

گفتیم ما و شما با هم برنده شدیم! قبول نکردید! تیم کشی کردید!

زیر بار نرفتید! هرچی گفتیم بیاید حرف بزنیم گوش ندادید! حرف ما دروغ بود حرف بی بی سی راست!

میگفتید نظام تقلب کرده! 11 میلیون رای رو جابجا کرده! 65 درصد رای ساخته بود!

 آقای هاشمی... عفت مرعشی سر صندوق... فائزه هاشمی وسط میدون انقلاب ظهر عاشورا...

ریختید تو خیابون
مسجد و بانک آتیش زدید!‌ همونجوری تو خیابون موندید! اوباما که به غلط کردن افتاده بود لحنش عوض شد...
شد روز عاشورا!
17 بسیجی که برنده انتخابات هم بودن کشته و چند صد نیروی امنیتی زخمی شده بودن!

تازه ما برنده بودیم!

 

 

4 سال گذشت

شما بردید! نظام چند ده هزارتا رای رو جابجا نکرد!‌ انتخابات هم سالم بود! هم آزاد!

اندفه حرف ما راست بود! با 50/07 درصد رای پیروز شدید!

ما دوباره از نجابتمون هیچ چی نگفتیم! بهتون تبریک گفتیم! نه بانک آتیش زدیم نه حتی سطل آشغال!

نشستیم تو خونه هامون غصه خوردیم! ساکت و صامت

ادب مرد به زدولت اوست! خلاف ادب بود با شما همون کاری رو بکنیم که شما با ما کردید!

امروز نمیدونم چی شده! نظام دیگه دروغ نمیگه!  تقلب نمیکنه! 
آقای هاشمی... عفت مرعشی...

گفتیم ما و شما با هم برنده شدیم! تیم کشی نکردیم! زیر بار رفتیم!

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

هل من بصیر

محرم تکرار موکد رویدادی است که سال 61 هجری رخ داده و سیزده قرن است که داستان آن سینه به سینه نقل می شود. و لطیف آنکه هر بار انگار از رگ های بریده خون تازه می جهد. روضه علقمه تکرار می شود و تکراری نمی شود! داستان معجر پاره همچنان جگر مخدرات عالم را پاره می کند و داغ برادر، داغ برادر زاده، و داغ فرزند و عمو زاده هنوز دل مادران و خواهران را می سوزاند. پس سلام خدا بر او فرمود بر جد من بسیار بگریید و بگریانید و فرمود هرکه ده نفر را برای حسین (ع) بگریاند بهشت براو واجب شود.

نکته اما اینکه تشنگی کودک شش ماهه روضه نمی خواهد. آدم اگر آدم باشد و به او بگویند نوزادی میان آغوش پدر و کنار رودخانه از تشنگی خون گلویش را مثل ماهی که از آب بیرون افتاده میمکید؛ اشکش سرازیر می شود. اگر بگویند بانوی خاندانی صبح در میان پرده ها و در سایه محارمش نماز کرده و نماز شبش را با چادر سوخته و در بیابان و میان گرگ های درنده خوانده ناله اش بلند می شود. اگر بشنود داستان کنیزکان را در کجاوه های مطلا و بزرگزادگان عرب را روی شتر های بی محمل که عنانش را اشقیای عالم بدست گرفته اند عنان از کف می دهد و بسا ضجه ها که بیعت شکنان کوفه در مظلومیت فرزند پیامبر زده باشند که کس در میان شیعیان نشنیده باشد.

داستان اما این ها نیست. آنچه بر هر امام از اهل زمانش گذشته با دیگری تفاوت نمی کند. اگر در کربلا حسین بن علی (ع) در کنار 70 نفر به شهادت رسید موسی بن جعفر (ع) در سیاهچاله های هارون مسموم شد و علی بن الحسین (ع) فرمود در تمام مکه و مدینه 4 نفر دوستدار اهل بیت نبود. و امیرمومنان فرمود پس از پیامبر همه کافر شدند الا 7 نفر. این است که مراد از بزرگداشت این مصیبت ها تکرار قصه شهادت اشبه الناس خلقا و خلقا به پیامبر نیست بلکه داستان آن نود صحابی پیغمبر است که بر پسر سعد فریاد زدند ما را به جنگ پیامبر آورده ای و در طمع جایزه در کشتن وی از هم سبقت گرفتند. داستان ذبح سرور جوانان بهشت نیست نقل آن شش نفریست که کمترینشان هفت نامه برای امام نوشته بود و تیغ کشیدند که کار را تمام کنند. داستان عمر سعد است که آیت الله بود در کوفه. داستان حافظان قرآن ست که صدای قرآن از بالای نیزه شنیدند و نشنیدند. حرف روزه دارانیست که بماند آنچه با زبان روزه کردند.

این روضه ها تکرار می شوند لیکن تکراری نمی شوند. تکراری نمی شوند از آنکه قصه همین است تا بوده است. این است که می گویند هر زمینی کربلاست و هر روزی عاشورا. کربلا تکرار تاریخ بود و تاریخ تکرار کربلا. ثقیفه را اولین مرد مسلمان و یار غار پیامبر به راه انداخت. جمل را ام المومنین و سیف الاسلام و طلحه الخیر علم کردند و از اولین کاتبان وحی بود که در صفین قرآن بر نیزه کرد. تابوت نوه پیامبر را همسر پیامبر تیرباران کرد و سر از بدن امام مسلمین جانباز صفین جدا نمود. جام انگور را همسر امام تعارف کرد و کسی که ادعای امامت نمود نوه امام پسر امام برادر امام عموی امام و یادگار امام بود.

عجب از مردمی که در این مجالس لعن و نفرینشان نثار اهل عراق می شود و می پرسند چگونه حق را چنین دیدند و ندیدند حال انکه امروز صدای لولا انت یا علی لن یعرف المومنون بعدی چنان تازه است که انگار در و دیوار و زمزمه اش می کنند. ثواب گریاندن مومنین در این روز ها برای این نیست که یادشان بیاید هزار سال پیش چه بر سر خاندان خدا رفته برای آن است که یادشان باشد امروز چه بر ولی خدا می رود. برای این است که حق امروز همان حق دیروز است و عَلم همان است و علمدار همان مهم نیست چه کسی اعلم است مهم این است که عَلَم دست کیست. برای آن که همچنان دلار سبز از خیمه سرخ معاویه برای سرداران امام حسن می فرستند و پرچم خونخواهی همت و باکری را آل زبیر بالا می برند. به نام راه امام راه بر امام میببندند. و وا اماما را عبدالله عمر خطاب از بی بی سی فریاد می کند. هنوز قصه آقایان است و آقا زادگان و عموزادگان وجام انگور و جام زهر و مردمی که فهمشان نمی شود این که ملاک حال افراد است و حق را به حق نمیشناسند و به مردمش می شناسند و باور نمی کنند که مسیح را مسیحیان نکشتند اما سر امام اسلام را مسلمین روزه دار پیشانی پینه بسته ی حافظ قرآن، به قصد قربت به نیزه زدند.

فقال علیه السلام آنکه امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده و فرمود هرکه به وقت یاری امامش در خواب باشد با لگد دشمن از خواب برخیزد

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

یاد ایام

جناب استاد؛ از تو می‌نویسم که عبرت شدی برای آنهایی که مثل خودت امر برشان مشتبه شد یا شاید بعدا بشود که کسی هستند و لقلقه زبانشان بشود «من» که امام فرمود شیطان است و برای باقی که فراموش نکنند در مقابل مردم قطره‌اند و بدون مردم عدم.

جناب شجریان! شجره‌ات را خشکاندی و به ریشه‌ات تیشه زدی و مردی پیش از آنکه بمیری و به نیستی پیوستی اگرچه هستی و خودت را به زباله‌دان تاریخ انداختی. به خیال خودت اهلت را گذاشتی و بیگانه را برداشتی. بی‌خبر! اهلت رهایت کرده بود که بیگانه اینچنین‌ات ربود.

شما همان 20 سال پیش برای این مردم مردی. آن زمانی که ایران یکپارچه عزادار رحلت امامش بود و داشتی در فرنگ کنسرت برای دیگران اجرا می‌کردی، آن موقعی که گفتند نور چشم مردم، نمایشت را لغو کن و نکردی از چشم‌مان افتادی.

جناب آقا ! از همان زمانی که به خیال خودت با رسانه ملت قهر کردی که چرا صدای تو را برای هفته دفاع مقدس پخش می‌کند، ملت تو را به فراموشخانه سپرده بود. اصلا این مردم شاکی‌اند از صدا و سیما که چرا با صدای چون تویی برای همچون حماسه‌ای کلیپ یاد ایام را ساخته بود. یاد شهید زینت صدای توست، نه تو آرایه آن. لیاقت می‌خواهد هر چیزی، لیاقت می‌خواهد که یک نفر در کنار اساطیرش جاودانه شود والا ما که «ایام»‌مان بدون تو هم برجاست و در «یاد»هامان زنده.

سال پیش هم در آن فتنه ابتر مردود شدی و دوباره برای‌مان مردی. آقای هنرمند. انصافا هم هنر است اینکه کسی بتواند چندین بار بمیرد و هر بار هم بدتر از قبل.

مرحوم شدی جناب شجریان!‌گمان کردی این جماعت خودفروخته از خود بیگانه سرانجامشان چه می‌شود که دل به هوایشان سپردی؟ پل‌های پشت سرت را خراب کردی و پناهنده دشمن شدی. بی‌وطن شدی آقا حواست نیست. از همان اول هم شایسته‌ات صدای آمریکا بود نه جمهوری اسلامی.

حالا که رفتی همانجا بمان و برای خودت شناسنامه غیرفارسی بگیر. البته اگر خواستی هم برگرد. اینجا هنوز هم هستند کسانی که برای صدایت و نه خودت به استقبالت بیایند همانطور که هر کس دیگری هم صدایش بیارزد به استقبالش می‌روند اما برای‌شان فرقی نمی‌کند که ایرانی باشی یا نه. یا آنهایی که به افتخار هنر بلیت کنسرت‌هایت را بخرند. برای اینها هم مهم نیست تو چه کسی باشی! اگر دیگری را پیدا کنند که صدایش از تو بهتر باشد تو را هم فراموش می‌کنند. مثل همه دیگرانی که سکه‌شان از رونق افتاد. تو حتی از یاد اهل هنر هم یک روزی می‌روی.

راستی! این ملت ربنای ریایت را که مثلا هدیه کرده بودی هم برایت پس فرستاد. واقعا فکر می‌کردی می‌توانی هر جا که می‌خواهی بروی و هر چه که می‌خواهی بگویی بعد هم هر شب ماه رمضان صدایت را از تلویزیون ما بشنوی! شما برو همان «بس‌کنید» را برای خوشامد اجنبی بخوان. اصلا خدا هم نخواست نامت را همراه ماهش.

می‌بینی ما بدون تو هم برای شهیدان‌مان کلیپ یاد ایام می‌سازیم. هم ماه رمضان افطار می‌کنیم و هم به صداهای از تو بهتر گوش می‌کنیم اما تو بدون ما چه می‌شوی جناب شجریان؟

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

برای آنان که ...

برای همه آنهایی که با پیغمبر در بدر بودند و در احد هم. برای آنهایی که از انصار بودند و از سران قریش. برای آنها که تعداد قبرهای قبیله‌شان از تعداد زنده‌های ما بیشتر است. برای همه آنها که اسمشان را روی سنگ بگذاری آب می‌شود. برای آنها که کلیدهای صندوق‌های سوابق‌شان را لشکر مورچگان می‌کشد. برای آنها که پدرانشان خون دل خوردند با خمینی و خودشان خون شدند به دل خامنه‌ای. برای تمام یادگاری‌های انقلاب. برای همه یادگاری‌هایی که ای‌کاش از همان اول قابشان می‌کردیم و می‌گذاشتیم روی طاقچه که هم جلوی چشم‌مان بودند و هم حواسمان بهشان بود و گردشان را می‌گرفتیم که پشت قابشان خانه عنکبوت نشود. یا اینکه در صندوق‌ها و صندوق‌خانه‌ها نگه‌شان می‌داشتیم که نه دست اجنبی به آنها برسد و نه دست آنها به اجنبی. و برای استوانه‌های نظام که هرچه می‌گذرد فرسوده و فرتوت بر سر نظام خراب می‌شوند اما این کاخ بلند همچنان نیابد گزند! و برای آنها که پدرانشان هم فاضل بودند و هم نوح. و برای آنها که هم همسران پیامبر بودند و هم دختران خلیفه. و برای آنها که نمی‌دانند شجره فامیلشان به دور نظام پیچیده یا درخت نظام به دور آنها! برای آنها که اسم خودشان را نمی‌دانیم اما پدرانشان را می‌شناسیم و برای آنها که می‌فهمند چون پدرانشان می‌فهمیدند. نسبت است دیگر! خوی پدر گیرد پسر!

یا دین شما با ما یکی است یا شما را آیین دیگری است. اگر یکی است پس ما به حج می‌رویم و شما هم. شما که به حج می‌روید به کدام نشان سنگ می‌زنید؟ به چه کسی سنگ می‌زنید؟ نمی‌ترسید که 30 هزار سال عبادت خدا کرده است؟ یک سجده‌اش از قدمت دین شما بیشتر است چه برسد به سابقه مبارزات‌تان. همه عمرتان را زندان هم بوده باشید، اصلا شما که هیچ همه پدرانتان هم همه عمرشان را برای انقلاب داده باشند باز هم کمتر است از یک رکعت نمازی که ابلیس خوانده!حج نرفته‌اید، قرآن که خوانده‌اید. در قرآن ما که اگر یک بار از پسر ابراهیم گفته باشد چندین بار از پسر نوح می‌گوید. اگر از دختر عمران می‌گوید از همسر لوط هم می‌گوید. یکی پدرش پیغمبر است، آن یکی همسرش. آنکه پدرش نه‌تنها فاضل بود بلکه نوح هم بود، سیل را دید و سوار کشتی نشد. فتنه است! توفان که نیست! چه کسی ضمانت کرده پسر فلان شهید از کشتی انقلاب پیاده نشود؟!

شاید قرآن شما فرق می‌کند با نسخه ما، قبول. محرم که عزاداری می‌کنید یک بار هم پای هر منبری که نشسته باشید شنیده‌اید داستان پسر ذی‌الجوشن را و پسر سعد را و قاضی کوفه را!اولی در آن وانفسای صفین فریب پسر نابغه را نخورده بود و اگر شما با خمینی جنگیده بودید او در رکاب علی شمشیر زده بود که سر از تن امام زمانش جدا کرد. دومی فقیه بود که اولین تیر را در کربلا رها کرد و سومی قاضی علی بود در کوفه که فتوا داد خون پسران علی حلال است.

به فرض محرم هم اینها را نشنیده باشید. داستان امامت امام زمانتان را که می‌دانید. اگر این یکی پسر شهید است جناب جعفر پسر امام بود. اگر فلان آقا برادر شهید است، جناب جعفر برادر امام بود. چگونه است که عموی امام، نوه امام، پسر امام و برادر امام و شاگرد مستقیم امام معصوم اشتباه کردند اما این آقایان که در بهترین حالت پدرانشان یا شهیدند یا مبارز بوده‌اند یا حتی پاره تن امام غیر معصوم اشتباه نمی‌کنند؟! پناه بر خدا! البته که اشتباه نمی‌کنند.

آن جماعتی که بزرگان و بزرگزادگان و از قضا امامزادگان بودند و امام معصوم را می‌دیدند، عقل‌شان را تعطیل نکردند و آن شد که شد. چه انتظار غریبی است که از شما بخواهند به امر ولی فقیه که نه امام است و نه معصوم، گردن بگذارید! شما چه چیزتان کمتر است از جناب زبیر و شریح؟ معاذالله!

یا دین شما با ما یکی است یا شما را آیین دیگری است. یکی باشد، اینها را همه، شما می‌دانید. مثال است که در قرآن آمده باشد که هدایت کند. بازگردید به اسلام و هر آینه پرهیز کنید از آن روز که پدران واموال و فرزندان و برادرانتان سود نبخشد. و اگر به آیین دیگرید «الدین عندالله الاسلام» اسلام بیاورید تا رستگار شوید.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

آفت نخبگانی

 "و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون*الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون"و اذا قیل لهم امنوا کما امن الناس قالوا انومن کما امن السفها الا انهم هم السفها ولکن لا یعلمون" 

"و چون آنان را گویند که در زمین فساد نکنید پاسخ دهند که تنها ما کار به صلاح میکنیمآگاه باشید که ایشان سخت مفسدند ولی خود نمیدانند"و چون به آنها گویند که ایمان آورید چنانکه مردم ایمان آوردندپاسخ دهند که چگونه ما ایمان آوریم بمانند بی خردان آگاه باشید که ایشان خود سخت بیخردند ولی نمیدانند" بقره12-13  

حضرات نخبگان بروند کمی قرآن و تاریخ اسلام بخوانند! بروند بخوانند که یادشان بیاید فتنه ها و انحرافات را اصولا نخبگان به وجود می آورند نه مردم عادی! جمل را ام المومنین و سیف الاسلام ها علم کردند! صفین را آقا زاده ها به راه انداختند و حکمیت را اشعث ها دامن زدند! سرها را سرداران اسلام بر نیزه کردند و جام انار را عمو زاده ها تعارف کردند!

بعضی دچار آفت نخبگانی شده اند! دچار موروثی شدن نخبگی! دچار اینکه ما چون خواصیم می فهمیم نه اینکه اگر بفهمیم می شویم خواص! دچار جهل مرکب و ولایت پذیری به شیوه ی خاص! دچار حواشی و تعداد تسبیحات نماز! دچار اینکه ولایت به معنای تعطیلی عقل نیست! 

همینجاست که جای عوام و خواص و نخبگان و مردم عوض می شود! همین است که یک آدم ساده بصیرت دارد اما یک نماینده مجلس بصیرت ندارد! چون آن آدم ساده برای عقل خودش شان خاص و قطعیت قائل نیست پس می گردد و از نظر تقوا و بصیرت و اشراف و آگاهی و اجتهاد آن اعلم را بر می گزیند. بعد که آن نفر را پیدا کرد نگاه می کند، می بیند که هر چیزی که امامش می گوید با عقل او همگون است و... اما این عالیجنابان اول با عقل خودشان می سنجند بعد که می بینند تفاوت دارد با آن چیزی که امام گفته به خودشان رجوع نمی کنند،امام را زیر سوال می برند که چگونه آن چیزی که ما می فهمیم با آن چه که امام گفته مغایرت دارد؟! پس حتما ولایت اشتباه می کند نه ما! چون به هر حال مردم عوام هم با نظر ولی موافقند ولی ما خواصیم! و چون ما خواصیم پس بیشتر می فهمیم پس بر ماست که مردم و رهبری را با تمام توانمان از این گمراهی نجات بدهییم! 

اینطور می شود که نسل سوم مشکلات برای جامعه اسلامی رو به رشد پیش می آید! آنجایی که خواص اصل ولایت را قبول می کنند اما به شیوه خاص! اینکه ولایت تا جایی درست می فهمد که منظور ایشان درش نهفته باشد و آن چه که در نظرشان درست می آید را بیان کند! گویی نخبه بودن است که اصالت دارد نه فهم مسائل! خواصی زاده می شوند که سخنانشان پر است از "طبق فرمایشات مقام معظم رهبری" اما عملشان هیچ سنخیتی با رهنمود های ایشان ندارد و بعضا واهمه هم ندارند از اینکه بگویند در فتنه رهبری اشتباه می کند! هنوز یادمان نرفته که اصحاب صفین گفتند علی اشتیاه کرده و باید توبه کند! 

از شما نخبگان بعنوان یک دانشجوی ساده یک سوال می پرسم: لطفا برای ما تبیین کنید که اگر قرار باشد نظر ولی فقیه و به طریق اولی اصل ولایت مطلقه فقیه را در فتنه ها و مسائلی که حق و حقیقت اش روشن نیست فروگزاریم و نظر خودمان را برداریم پس اصولا ولایت فقیه و در امتداد آن اصل امامت به چه درد اسلام و مسلمین می تواند بخورد؟! در باب نجاسات و مطهرات که شکر خدا دامان اسلام پر است از فقها و علما و در باره حکم جهاد در دفاع از کشور هم  مردم خودشان وظیفشان را می دانند. پس خلیفه دوم بیراه نگفت که حسبنا کتاب الله! 

یک سوال دیگر هم دارم: چرا در باب نجاسات و مطهرات به رساله عملیه مراجعه می کنید و آن را مو به مو انجام می دهید و خودتان اجنهاد نمی کنید اما در مسائل اجتماعی که بار ها مهم تر و ظریف تر است و درک دقائقش دقیق تر، مرجع سیاسی جامعه را رها می کنید و به عقل خودتان رجوع می کنید؟!

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از این آقای شهردار می پرسیدم شما که در نوزده سالگی فرمانده لشکر بودی این هفت ماه چیزی پیدا نکردی که از آن دفاع کنی؟ 

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از این آقا که با رای ما رفت شد رییس مجلس می پرسیدم چرا فردای انتخابات که آمدی تلویزیون یک کلمه نخواستی بگویی انتخابات صحیح بوده؟!  

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از آن یکی آقا که مقاله نوشت که چرا به زندانیان امنیتی بعضا ظلم شده می پرسیدم چرا برای آن مسئله فریاد وا امامایتان را ز رسانه های دشمن شنیدیم اما برای یکبار هم که شده بزرگترین ظلم ها را که به نظام شد محکوم نکردید؟! می پرسیدم چگونه می شود دم از ولایت فقیه زد اما وقتی آن جناب فریاد می کند آنچه را می دانید برای مردم بگویید هرچه گشتیم پیدایتان نکردیم؟! می پرسیدم چگونه چون آن کسی که به ظلم در زندان کشته شد در قیامت مدعی خواهدیود نظام را نقد کردید اما برای آن بسیجی که برای نگهداری از مهمات مظلوم کشته شد فقط سکوت کردید؟! می پرسیدم چرا برای زندانیان مظلوم! داستان خلخال زن یهودی را برایمان بازگو نمودید اما برای آن روحانی که روز عاشورا آنطور به او تعرض شد از شما هیچ برائت و یا حتی فریادی از سر درد نشنیدیم!؟ می پرسیدم آیا چون بقیه برائت جستند تکلیف اش از شما ساقط بود؟

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم شود والا از رییس جمهور می‌پرسیدم این همه رای این همه حمایت به این چند نفر دور و برت نمی‌ارزیدند؟

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از تمام کسانی که صدقه سر ولایت آبرو دارند و اگر این ولایت فقیه نبود کسی جواب سلامشان را هم نمیداد می پرسیدم چرا در این برهه که همه چیزی علیه ولایت می شنویم هیچ پاسخی از جانب شما به گوش هیچ کس نمی رسد؟! 

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از این رییس صدا و سیما می پرسیدم چرا هیچ کدام از فیلمهای اغتشاشات که از رسانه ملی دیدیم را دوربین های صداوسیما ضبط نکرده بود؟ 

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا می پرسیدم چرا برای بعضی ها اینکه مردم فرض کنند آنها طرفدار دشمن باشند آنقدر گران نیامد که  مردم گمان کنند آنها طرف رییس جمهور را گرفتند؟! 

حیف که الآن وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا از تمام شما می پرسیدم چگونه بعد از آنکه شنیدید آن بسیجی را در روز عاشورا برهنه کردند شبها خوابتان می برد؟! چگونه همه چیز برایتان مثل سابق است وقتی دیگر هیچ چیزی برای فرزند سه ساله آن روحانی که جلوی چشمش به پدرش تعرض کردند مثل سابق نمی شود؟! 

حیف که وقت آن نیست که سرمان به جبهه خودی گرم بشود و الا چقدر سول از تمام شما خودی ها داشتم که بپرسم .... 

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

اقای علی مطهری  و آقایان علی مطهری ها 

اصولا بسیاری موارد حد وسط ندارند، نمی شود ضدین را همزمان جمع کرد!  نمی شود میانجی گری کرد بین معاویه و علی(ع). نمی شود واسطه شد بین یزید و حسین (ع). نمی شود میزبان مسلم بود و طرفدار ابن زیاد! نمی شود همزمان هم طرف حق بود هم باطل! نمی شود چون حق و باطل میانه ندارند! خلط می شوند اما یکی نمی شوند...

جناب مطهری شما در پیشنهادات خود مطالبی را مطرح نکردید که تقوا درش نهفته باشد و بخاطر تقوایش میانه روی محسوب شود! شما همزمان حق را قبول دارید و باطل را!  

چگونه به زعم شما کسانی که در روز عاشورا هتک حرمت دستگاه امامت را نموده اند و یا در حوادث اخیر به اموال عمومی یا خصوصی آسیب رساندند مجرم هستند و مستوجب مجازات اما کسانی که حرمت رای اکثریت غالب را نگه نداشتند مجرم نیستند؟! کسانیکه نوک پیکانشان ستون خیمه اسلام را نشانه رفته مجرم نیستند؟! آنها که سلب آسایش و امنیت مردم را مرتکب می شوند بی گناه اند؟! چرا هتک حرمت عاشورا جرم است اما هتک حرمت مردم نه؟ آشوب روز عاشورا جرم هست اما آشوب روزهای پس از انتخابات و قدس و 13 آبان و... جرم نیست؟! چگونه است که خسارت به اموال عمومی را جرم می دانید اما خسارت زدن به اعتماد، اتحاد و امنیت مردم را جرم نمی دانید؟!؟! 

وقتی اینها را جرم ندانید معلوم است که میگویید اغتشاشگران به دلایل واهی تحویل دستگاه قضا شده اند! و یا برخورد قضایی با مطبوعاتی که به قصد تشویش اذهان عمومی نشر اکاذیب می کنند را سلب آزادی می دانید! 

جناب مطهری، کدام خشونت در مقابل کدام مردم اعمال شد؟! آیا اصلا خشونت در مواجهه با مردم بود؟ این رفتاری که شما از آن با عنوان خشونت یاد می کنید عمل بود یا عکس العمل؟! آیا این عکس العمل نسبت به مردم به قول شما معترض انجام شد یا در قبال مشتی اشرار  متعرض؟ جناب مطهری فرق است بین مردم معترض و متعرض مردم! این به قول شما خشونت در قبال کدام یک اعمال شد؟

واقعه کهریزک یک فاجعه بود اما شما طبق کدام اجتهاد کسی را که دستور انتقال عوامل آشوب به کهریزک را بخاطر عدم ظرفیت بازداشتگاه مربوطه اوین صادر کرده است متهم پرونده کهریزک می دانید؟!؟ 

چگونه است که وجود این همه اتفاق مشترک و مشابه که نشان از یک سناریوی واحد دارند در چک اسلواکی، گرجستان، اکراین و... انقلاب مخملی است اما در ایران یک ادعای واهی؟

 رهبران جنبش سبز راه خود را از دشمن جدا کنند؟! کدام "راهشان" را؟! کدام "شعارشان"؟ انها از همان ابتدا قدم در بیراهه دشمن گذاشتند! و مگر اینها غیر از  شعار های دشمن بود که از حلقوم آقایان شنیده می شد؟!  

جناب مطهری تنها راه متصور برای بازگشت این جماعت توبه بود اما شما بهتر می دانید که توبه کردن تنها تا قبل از آشکار شدن نشانه های مرگ امکان پذیر است نه وقتی که فرد ملک الموت را بالای سر خود دید! دیگر برای توبه کردن هم کار از کار گذشته است! خونهایی که ریخته شد، اعتمادی که سلب شد و اتحادی که به یغما رفت، با توبه کردن بازنمی گردد! پرده هایی که پاره شد را نمی شود با توبه کردن به حالت اول بازگرداند! این ها حق خدا نیست که آقایان بتوانند توبه کنند که بخشوده شوند! حق مردم است و مردم فرصت توبه را تمام شده می دانند. 

  • محمد صادق حاج صمدی