هان ای مردم ! خداوند پیامبری را نفرستاده جز اینکه قوم خود را از دجال بیم داده است و خداوند او را برای زمان شما ذخیره کرده است. اگر کارهای او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود که او کور است و پروردگارتان کور نیست. او برفراز مرکبی می آید که بین دو گوشش یک میل است. خروج می کند درحالی که بهشت و جهنم را با خود یدک می کشد و کوهی از نان و رودخانه ای از آب همراه خود حمل می کند. بیشتر پیروانش از یهودیان، زنان و بادیه نشینان اند، به همه اقطار و اکناف جهان وارد می شود جز مکه و حوالی مکه و مدینه و حوالی مدینه که هر دو بر وی حرام است. نبی اکرم (ص) (روزگار رهائی, ج2، ص1148 ,ح 1818 : المهدی , ص192 ؛ الزام الناصب ص74 و صحیح بخاری , ج9 , ص60 ، منتخب الأثر ، ص572 : سنن ابن ماجه , ج2)
على(ع) فرمو: به خاطر بسپار که آن نشانهها (نشانه های ظهور دجال) چنین است: دجّال وقتى مىآید که]مردم نماز را بمیرانند، و امانت را ضایع کنند، و دروغ گفتن را حلال شمارند. و رباخوارى نمایند و رشوه بگیرند، و ساختمانها را محکم بسازند، و دین را به دنیا بفروشند، و نادانان را به کار گیرند و با زنان مشورت کنند و پیوند خویشان را قطع نمایند و هواپرستى پیشه سازند و خون یکدیگر را بىارزش دانند. صبر و بردبارى در میان آنها نشانهى ضعف و ناتوانى باشد، و ظلم و ستم باعث فخر گردد، اُمراء فاجر، وزراء ظالم، و سردمداران دانا خائن و قاریان قرآن فاسق باشند، آشکارا شهادت باطل دهند، و اعمال زشت و گفتار بُهتانآمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنى گردد، قرآنها زینت شود، و مساجد نقاشى و رنگآمیزى شوند و منارهها بلند گردد، و اشرار مورد عنایت قرار گیرند، و صَفهادر هم بسته شود. خواهشها مختلف باشد و پیمانها نقض گردد، و وعدهاى که داده شد نزدیک شود. زنها به واسطهى میل شایانى که به امور دنیا دارند در امر تجارت با شوهران خود شریک شوند، صداهاى فاسقان بلند گردد و از آنها شنیده شود. بزرگ قوم، رذلترین آنهاست، از شخص فاجر به ملاحظه شرّش تقیه شود، دروغگو تصدیق و خائن امین گردد، زنانِ نوازنده، آلات طرب و موسیقى به دست گرفته نوازندگى کنند! و مردم پیشینیان خود را لعنت نمایند.زنها بر زینها سوار شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا کنند. شاهد در محکمه بدون اینکه از وى درخواست شود شهادت مىدهد، و دیگرى به خاطر دوست خود برخلاف حق گواهى دهد، احکام دین را براى غیر دین بیاموزند، و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند، پوست میش را بر دلهاى گرگان بپوشند، در حالى که دلهاى آنها از مردار متعفنتر و از صبر تلختر است. در آن موقع شتاب و تعجیل کنید. بهترین جاها در آن روز بیتالمقدس است. روزى خواهد آمد که هر کسى آرزو کند که از ساکنان آن جا باشد.
در این وقت اصبغبن نباته برخاست و عرضه داشت: اى امیر مؤمنان دجّال کیست؟ فرمود: بدان که دجال صائد بن صائد است. شقى، کسى است که ادعاى او را تصدیق کند و سعادتمند کسى است که او را تکذیب نماید؛ از شهرى که آن را اصفهان مىگویند و قریهاى که معروف به «یهودیه» است خروج مىکند. چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانى اوست، و مانند ستارهى صبح مىدرخشد. چیزى در چشم اوست که گویى آمیخته به خون است، در پیشانى وى نوشته شده «این کافر است»، هر شخص باسواد و بىسواد آن را مىخواند. داخل دریاها مىشود و آفتاب با او مىگردد، در جلو رویش کوهى از دود است، و پشت سر او کوه سفیدى است که مردم آن را طعام (گندم) مىبینند. وى در یک قحطى سخت مىآید، و بر اُلاغ سفیدى سوار است، یک گامِ اُلاغش یک میل راه است! زمین در زیر پاى او نَوَردیده مىشود. از هیچ آبى نمىگذرد مگر اینکه تا روز قیامت خشکیده شود. با صداى بلند خودچنان ندا مىدهد که از مشرق تا مغرب جن و انس و شیاطین صداى او را مىشنوند، مىگوید: «اى دوستان من بیائید به سوى من، منم آن کسى که بشر را آفریدم و اندام آنها را معتدل و متناسب نمودم و روزى هر کسى را تقدیر نموده و همه را به یافتن آن راهنمایى مىکنم. من آن خُداى بزرگ شما هستم». دجّال، دشمن خدا، دروغ مىگوید، او یک چشم دارد،غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود. در صورتى که خداوند شما نه یک چشمى است و نه غذا مىخورد و نه در بازارها راه مىرود و فناپذیر نیست. غالب پیروان او در آن روز اولاد زنا هستند و چیز سبزى بر سر و دوش دارند، خداوند او را در شام در تلّى معروف به «تلّ افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده به دست کسى که عیسىبن مریم پشت سر او نماز مىگزارد، مىکُشد. بدانید که بعد از آن حادثهى بزرگى روى مىدهد… کمال الدین شیخ صدوق، ج 2، ص 525 تا 528