بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 8

در نوشتار پیشین تاریخ یمن را تا انتخاب احمد نمان بعنوان نخست وزیر یمن از سوی رییس جمهور عبدالله اسلال پی گرفتیم و گفته شد که عربستان همانند آنچه که امروز در یمن در جریان است تمام قوای خود را بکار گرفت تا از سقوط دولت سلطنتی در یمن جلوگیری نماید و در این راه حتی طرح سازمان ملل را نیز رد کرد. از سوی دیگر جمال عبدالناصر نیز نیروهای خود را برای حمایت از دولت نوپای جمهوری به یمن فرستاده بود اما عملیات سلطنت طلبان راه های ارتباطی میان تعداد قابل توجهی از یگان های ارتش مصر را قطع کرده بود و در کل نشانه ای از بهبود اوضاع دیده نمی شد. سران دو کشور درگیر در یمن که یکدیگر را در احلاس سران عرب ملاقات کرده بودند و قرار بود تا برای راه حلی مسالمت آمیز همکاری کنند پس از پایان جلسه وعده های خود را نادیده گرفته بودند و همچنان در پاتش جنگ می دمیدند.

در سال 1965 مجموع بدهی های خارجی دولت مصر که طلبکار عمده آن دولت شوروی بود به سه میلیارد دلار می رسید و شکاف رو به افزایش تفاو واردات و صادرات آن نیز به رقمی بالغ بر میلیون رسیده بود. کار در مصر بدانجا رسیده بود که رییس جمهور آن در رو زپیروزی خطاب به مردم گفته بود "ما با دشواری هایی رو به رو هستیم. و همه باید سخت کار کنیم و در این راه فداکاری نماییم. من دکمه جادویی ندارم که پان را فشار دهم و خواسته های شما را برآورم..." در نتیجه اوضاع آشفته اقتصادی مصری که برای چندمین سال متمادی در جنگ به سر می برد؛ زکریا محیی الدین نخست وزیر وقت مالیات را افزایش داد و مالیاتی تحت عنوان مالیات دفاع تعریف کرد که بر روی تمام معاملات اعمال می شد. همچنین مالیت بر اقلام وارداتی غیر ضروری را نیز چند برابر کرد و نرخ کالا های تجملاتی را نیز 25 درصد افزایش داد. با ابن حال قیمت مواد غذایی را کاهش داد و همچنین صد و پنجاه نفر از مغازه داران قاهره را به جرم نقض قیمت ها دستگیر نمود.

در ماه مارس 1965 مصادف با ذیقعده 1384 هجری قمری، ارتش مصر که بالغ بر 60 هزار نفر در یمن بود بزرگترین عملیات خود را آغاز کرد و اگرچه سلطنت طلبان به ضد حمله هایی دست زدند اما پیشروی مصریان همچنان ادامه یافت. قاهره همچنین از بمب گذاری های خرابکارانه در داخل خاک عربستان سعودی برای تحت فشار گذاشتن ریاض بهره می برد.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 7

پیش از این گفته شد که کار در یمن بدانجا رسید که با مرگ احمد بن یحیی نظامیان و بخش قابل توجهی از مردم به رهبری عبدالله السلال بر او شوریدند و السلال در یمن اعلام جمهوری کرد. دولت های خارجی نیز جز عربستان و اردن جمهوری را به رسمیت شناختند و این مقدمه جنگی داخلی در یمن گردید. نیروهای نظامی عربستان و مصر وارد یمن شدند و هر یک به طرفداری از سلطنت طلبان و جمهوری خواهان به فعالیت پرداختند. تا اینکه در سال 1964 سازمان ملل که جمهوری را به رسمیت شناخته بود طرحی را تحت عنوان سطح سخت ارائه داد که طی آن مرزهای یمن با عربستان به منطقه ای بی طرف تحت نظارت نیرو های حافظ صلح تبدیل شود و نیرو های خارجی نیز از یمن خارج شوند اما این طرح عملا از سوی دو کشور متخاصم در یمن نادیده گرفته شد و به نتیجه نرسید و سازمان ملل نماینده خود را از یمن فراخواند. در واقع آنچه که از آن بعنوان جنگ داخلی یمن شمالی و یا انقلاب 26 سپتامبر یاد می شود در عمل جنگی نظامی ما بین نیروهای مصر و عربستان سعودی در خاک یمن بوده است و بررسی تاریخ یمن در این دوره بدون در نظر گرفتن عملیات خارجی ها در آن غیر ممکن است.

مصر در ابتدا عملیات خود را در چند بخش با محوریت نیروی هوایی طراحی کرده بود که بمبماران و تخریب مواضع عربستان و سلطنت طلبان متوکلی در شمال، پاکسازی و امنیت بخشی به جاده هایی که پایتخت را به دیگر نقاط کشور و خصوصا شمال وصل میکردند و همچنین پشتیبانی هوایی از نیروی زمینی درگیر در مناطق جنگی محور های اصلی آن را تشکیل می دادند. مصر همچنین اعتبارات کلانی برای تطمیع سران قبائل و تامین مایحتاج آنها برای جلوگیری از پیوستن به نیروی سلطنت طلبان اختصاص داده بود. با این حال حملات هوایی مصر، قوای سلطنت طلبان را به تپه ها و ارتفاعات عقب راند در حالیکه در مناطق یاد شده امکان تجدید قوا برای آن ها فراهم می شد. همچنین این حملات باعث شد تا سلطنت طلبان به تاکتیک جنگ های نامنظم رو بیاورند که خود کار را سخت تر و جنگ را طولانی تر می کرد.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 6

پیش از این گفته شد که امام زیدی یحیی حمید الدین سلطان متوکلی یمن در توطئه آل وزیر به قتل رسید و قدرت برای چند هفته بدست امام وزیری افتاد. لکن فرزند سلطان مقتول احمد بن یحیی که به شمال گریخته بود صنعا را به سال 1948 میلادی محاصره نمود و قدرت را باز گرفت و مردم یمن با او بنام امام زیدی بیعت کردند. احمد بر خلاف پدر در های یمن را به روی جهان گشود و روابط خود را با دیگر کشور ها علی الخصوص کشور های بلوک شرق گسترش داد. اگرچه ناصریسم در کشور های عربی که حکومت های سلطنتی داشتند از سوی دولت تقبیح می شد لکن احمد که تجربه تحرکات پان عربیست ها را در یمن دیده بود به سمت مصر گرایش یافت و پیمان دفاع مشترکی با مصر و سوریه که به جمهوری متحد عربی تبدیل شده بودند امضا کرد تا نیروی سرکش ناصریست های یمن را بواسطه آن تحت کنترل درآورد.

لکن در سال 1955 سرهنگ احمد الثلایه که در عراق آموزش دیده بود؛ کاخ امام احمد را محاصره کرد و از سلطان خواست تا لز قدرت کناره گیری نماید. سلطان پذیرفت اما با این شرط که فرزندش محمد البدر به جای او قدرت را بدست بگیرد. الثلایه جانشینی بدر را نپذیرفت و برادر ناتنی سلطان امیر سیف الاسلام عبدالله را که در آن زمان وزیر خارجه بود بعنوان جانشین معرفی کرد. در نتیجه محاصره اقامت گاه سلطان که مجموعه ای از خزانه، حرمسرا و زرادخانه ای از جنگ افزار های مدرن بود ادامه یافت و عبدالله مشغول تشکیل دولت جدید شد. همزمان سلطان 560 نفر از محاصره کنندگان خود را تطمیع نمود و تنها 40 نفر باقی ماندند تا اینکه در روز ششم درگیری نهایی بین 150 نیروی گارد سلطنتی و 40 نفری که باقی مانده بودند رخ داد و الثلایه تسلیم شد. سیف الاسلام عبدالله و الثلایه محکوم به اعدام شدند و قائله ختم گردید.

پس از آن یمن بعنوان تنها پادشاهی مسلمان کمک های تسلیحاتی و مستشاران شوروی و چین را پذیرفت اما کمونیست های یمن را تحت فشار گذاشت. با این حال ولیعهد یمن محمد البدر که جواز حزب کمونیست او توسط دولت ملغی شده بود؛ تبلیغات گسترده ای انجام داد و خود را بعنوان فردی مترقی که با سیاست های دولت محور حکومت های سلطنتی عرب مخالف بود معرفی نمود. او که در دوره ای بعنوان وزیر کشور و وزیر امور خارجه در یمن خدمت کرده بود همسان با دیگر رهبران جوان عرب در زمان خود از طرفداران ناصریسم محسوب می شد و توانسته بود همزمان رابطه قابل قبولی با بلوک شرق برقرار نماید. ولیعهد همچنین در غیاب پدر که برای درمان به ایتالیا رفته بود مصری ها را برای اصلاحات به یمن دعوت کرد اما با بازگشت امام احمد این روند متوقف شد و مستشاران مصری به مصر بازگردانده شدند اما نافرمانی هایی که از مدت ها پیش آغاز شده بود ادامه یافت و در ماه رمضان سال 1380 هجری قمری مطابق 1961 میلادی سوء قصدی به جان امام احمد رخ داد که او را زمین گیر کرد و همین امر باعث شد که در کمتر از چند ماه محمد البدر عملا بر تمام جوانب حکومت یمن مسلط شود و قدرت را با عنوان نخست وزیر و ولیعهد و همچنین وزیر دفاع در دست می گرد. لکن او که در دوره ولیعهدی خود چهره ای متمایل به ناصر و سوسیالیسم نشان داده بود تغییر رویه داد تا اینکه در سیزدهم ربیع الثانی 1382 مصادف با دسامبر 1962 امام احمد بن یحیی حمیدالدین در خواب در گذشت و محمد البدر با عنوان المنصور بعنوان امام و سلطان یمن بر تخت نشست. لکن در کمتر از یک هفته وقایعی رخ داد که به هشت سال جنگ داخلی خونین انجامید.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 5

در شماره های پیش به تاریخ یمن تا انحطاط قاسمیان زیدی پرداختیم و گفته شد که ابدالیان در لحج سلطنتی مستفل شکل دادند و هرج و مرج بر یمن غالب بود و در همین شرایط بود که استعمارگران انگلیسی وارد منطقه شدند. یمن که منبع اصلی تولید قهوه بود و همچنان در موقعیتی استراتژیک بر سر راه هند و شرق آسیا قرار داشت مورد توجه انگلستان قرار گرفته بود. بعلاوه اینکه کشمکش های دولت های اروپایی با امپراطوری عثمانی که  جنگی مذهبی بین ترکان مسلمان و اروپای مسیحی نیز محسوب می شد و همچنین نزاع دریایی در مدیترانه که عمدتا با برتری نیروی دریایی ترک ادامه داشت یمن را که به نحوی پشت اردوی عثمانی قرار داشت؛ به نقطه ای حساس برای انگلستان که همزمان بر قسمت های قابل توجهی از هند غالب شده بود و با تسلط بر آبراه های دریایی تسلط خود را بر جهان گسترش میداد بدل کرده بود. یمن بواسطه فاصله دوری که از پایتخت ترکان داشت و نزدیکی اش با مصر که بازوی اصلی اسلامبول بود اهمیت نظامی موجهی برای انگلستان داشت و همچنین بندر عدن میتوانست بعنوان انبار زغال سنگی برای کشتی های مسیر هند مورد استفاده قرار گیرد. لکن مذاکرات انگلیسی ها با امام زیدی صنعا برای ایجاد پایگاهی در بندر مخا به نتیجه نرسید و سلطان لحج نیز درخواست آنها را رد نمود. همزمان درگیری دریایی بین یکی از کشتی های انگلیسی با اهالی محلی در بندر عدن بهانه را به دست انگلیسی ها داد و فرماندار هند کشتی های جنگی را به سمت یمن فرستاد تا با بهره برداری از این فرصت پایگاهی در یمن ایجاد کنند. ناخدای انگلیسی استافورد بتسورس هینس عدن را در ماه صفر سالد 1255 هجری قمری بمبماران کرد و حاکم لحج که در آن زمان در عدن اقامت داشت به نیروهای خود دستور داد تا از بندر دفاع کنند. لکن تلاش های مدافعان در مقابل نیروی نظامی انگلستان با شکست مواجه شد و اگلیسی ها بندر عدن را اشغال کردند. پس از آن سلطان ابدالی لحج را از عدن اخراج نموده و او و بالتبع لحج را مجبور به پذیرش قرار داد تحت الحمایگی انگلیس کردند. در ماه رمضان همان سال بعضی از قبائل متحد شدند تا عدن را مجددا از انگلیسی ها پس بگیرند اما با تلاش آنها با تلفات قابل توجهی به شکست انجامید. پس از آن سیاست انگلیسی ها در یمن گسترده تر شد و بمنظور جلوگیری از رخداد موارد مشابه روابط خود را با دیگر قبائل خارج از عدن گسترش دادند و هر یک را به نحوی به سمت خود ترغیب نمودند. به همین منظور انگلستان با نه قبیله ای که ساکنان عدن و اطراف آن را تشکیل میدادند پیمان های تحت الحمایگی منعقد کرد. در کنار مبالغ هنگفتی که انگلیسی ها به سران قبائل برای پذیرش این عهدنامه ها پرداخت کردند انگلیس حمایت خود را از آنان در مقابل عثمانی پیشنهاد کرده بود. نه قبیله ای که در این تحت الحمایگی هم پیمان انگلیس شدند عبارت بودند از ابدالیان (که سلطنت لحج از آن ایشان بود) علویان، امیریام، عوالق، آل فضل، حواشب، فصیحی و یافعیان بودند که هر یک قلمرو مخصوص به خود را دارا بودند. بندر عدن نیز بعنوان مستعمره انگلیس و بخشی از حاکمیت دولت انگلیسی هند باقی ماند. در مقابل قبائل نهگانه تعهد کردند که مادامی که با هیچ یک از دولت های دیگر پیمانی منعقد نکنند تحت الحمایه انگلیس باقی بمانند.
حاکمیت انگلیس بر عدن چهره آن را تغییر داد و عدن به شهری مملو از ساکنان غیر بومی و حتی غیر عرب تبدیل شد. هندی ها، سومالیایی ها، انگلیسی ها و بردگان افریقایی که انگلیسی ها با خود به عدن آورده بودند عمده ساکنان آن را تشکیل میداد و این تا بدانجا پیشرفت که شمار ساکنان یمنی عدن به کمتر از هزار نفر رسید.

  • محمد صادق حاج صمدی