پیش از این بصورت اجمالی به دوره اول و دوم سلطنت آل سعود پرداخته شد و حکومت عبدالعزیز که پدر پادشاه کنونی عربستان است نیز مورد بررسی قرار گرفت.
عبدالعزیز در آستانه دهه شصت میلادی درگذشت و این دهه همزمان بود با اوج جنگ سرد، موج پان عربیسم در منطقه و جنگ های اعراب و اسرائیل که غرب آسیا را دستخوش تغییرات فراوان کرده.
پس از مرگ عبدالعزیز در 1953 سعود که فرزند ارشد بود به جای پدر نشست. عبدالعزیز از همسر دوم خود وضحى بنت محمد بن برغش العریعر از آل حمید از بنی خالد بود که در کویت امروز حکومت می کردند دو پسر به نام های ترکی(پسر ارشد عبدالعزیز) و سعود داشت. لکن ترکی که در زمان پدر ولیعهد بود پیش از عبدالعزیز بر اثر آنفولانزا در ریاض درگذشت و تنها پسر وی فیصل که در عهد سعود وزیر کشور بود پس از مرگ او متولد شد. عبدالعزیز که از مرگ وی بسیار متاثر شده بود حکم کرد که سلطنت به برادران و نه به پسران انتقال یابد و در نتیجه سعود دومین پسر ارشد عبدالعزیز بعنوان ولیعهد انتخاب شد و در سال 1953 به جای پدر به تخت نشست.
سعود در عرصه سیاست خارجی عکس پدرش که سیاست بیطرفی اتخاذ کرده بود دیپلماسی فعالی داشت. و بحران سوئز که به جنگ 1956 بین اعراب و اسرائیل ختم شد در زمان او بوقوع پیوست و وی نقش مهمی در این باره بازی کرد. جریان بحران سوئز بر این قرار بود که نوری سعید نخست وزیر عراق وقت بود؛ تمایلات شدیدی به غـرب نشـان میداد به طوری که سیل کمکهای اقتصادی و تسلیحاتی آمریکا به عراق سرازیر بود و مصر تحت الشعاع قرار گرفت. این در حالی بود که سه دولت غربی آمریکا٬ فـرانسـه و انگلیس در 23 مه 1950 در اعلامیهای مشترک توافق نمودند که از مسابقه تسلیحاتی در منطقه خاورمیانه جلوگیری کنند و برای دول منطقه اسلحه نفرستند.
نزدیکی بغداد به غرب ٬ سرانجام ٬ پیمان بغداد بین عراق و ترکیه ؛ سپس بریتانیا٬ پـاکسـتان و ایـران را در سالهای 1954 و 1955 در پی داشت. ایالات متحده آمریکا هم به عنوان ناظر شرکت داشت. هدف اصلی غرب حفظ کشورهای تحت نفوذ خود در برابـر نـفوذ شـوروی و کمونیسم بود. این پیمان ناصر را شدیداً ناراضی ساخت و ناصر آن را تلاش بریتانیا برای بازگشت به خاورمیانه توسط نوری سعید دانست و این اقـدام عـراق را٬ کـه بـه عقیده او در اتحاد اعراب شکاف ایجاد کرده بود٬ محکوم نمود.
اسرائیل ٬ با آگاهی از اوضاع مصر٬ دست به کار شد و واحدهایی از ارتش اسرائیل به نوار غزه ٬ که در طی جنگ 1948 به دست مصریان افتاده بود٬ هجوم آورده مواضع مـصریان را مـورد حـمله قـرار دادنـد.
ناصر که سرگرم سر و سامان دادن به نابسامانیهای درونی بود ناگزیر گردید از دول غربی تقاضای خرید تسلیحات نماید؛ لیکن سه دولت آمریکا٬ انگلیس و فرانسه ٬ به موجب معاهده ٬1950 از
فروش اسلحه امتناع کردند. از این رو٬ ناصر با چکسلواکی پیمانی منعقد کرد و بر اساس آن مقادیر مورد نیاز تسلیحات را از طریق معاهده فروش پنبه در برابر اسـلحه خریداری نمود. در سال 1955 ناصر با شـوروی یک قـرارداد نـظامی امـضا کـرد و در سپتامبر همان سال نخستین کشتیهای روسی حامل تسلیحات جنگی به بنادر مهم مصر رسیدند.
در نتیجه جمال عبدالناصر عملا به اردوگاه شرق پیوست و همان سال رفت و آمد کشتی های اسرائیلی را ار کانال سوئز ممنوع اعلام کرد و پرواز هواپیماها بر فراز خلیج عقبه را منوط به کسب اجازه 72 ساعت قبل نمود. انگلستان و فرانسه اموال مصر را بلوکه کردند و کارکنان خود را از کانال فراخواندند که خود موجب نفوذ بیشتر روسها در مصر شد. سال بعد و در ژوئیه 1956 مصر کانال سوئز را ملی اعلام کرد و در اکتبر همان سال اسرائیل، فرانسه و انگستان به مصر حمله کردند. اینجا بود که سعود جانب مصر را گرفت و از ناصر حمایت کرد. و در مقابل پیمان بغداد به ائتلاف مصر و سوریه پیوست. با این زمینه که اختلاف بر سر منطقه الببریمی در مرز عمان رابطه بین انگلستان و عربستان را تیره کرده بود و در نتیجه سعود روابط عربستان با انگلستان و فرانسه را ملغی اعلام کرد و از فروش نفت به آنها خودداری نمود. اگرچه مصر در این جنگ تقریبا شکست خورد اما اولتیماتوم شوروی به دو کشور اروپایی و اعلام آتش بس سازمان ملل موجب شد تا انگلستان و فرانسه جایگاه خود را در منطقه از دست بدهند و این امر موجب اجرای دکترین آیزنهاور در خاورمیانه گردید. امریکا به این نتیجه رسیده که با اجرای آن و متقاعد کردن سعود در عربستان باقی رهبران عرب نیز از غلتیدن به دامان شوروی مصون خواهند شد. در نتیجه سعود به امریکا دعوت شد و با وامی 250 میلیون دلاری برای هزینه های دفاعی خود بازگشت در حالیکه مصر و سوریه با این مساله مخالف بودند. در نتیجه سعود از هر دو طرف رانده شد. چرا که پس از جنگ 1956 خریداران نفت خود را از دست داده بود و با پیوستن به آمریکا با مخالفت ناصریستها و پان عربیست ها مواجه گردید. همزمان سعود از قدرت گرفتن ناصر در جهان عرب به هراس افتاد مخصوصا که دشمنی جمال عبدالناصر با اسرائیل از او قهرمانی برای مسلمانان و اعراب ساخته بود. تبلیغات ناصریست ها در مصر به حمله به پادشاهی های عربی تبدیل شد و قدرت گرفتن آنها در کشور های عربی به تضعیف خانواده های سلطانی در جهان عرب ختم شد تا جایی که در اردن ملک حسین تا آستانه سقوط پیشرفت. سعود نیروهای عشایر مسلح عربستان را به همراه نیم میلیون لیره استرلینگ به اردن فرستاد و از سقوط وی جلوگیری نمود. در نتیجه عراق و اردن با پشتیبانی و تشویق سعود اتحاد دفاع مشترک تشکیل دادند. همزمان سعود تلاش کرد تا جمهوری متحد عربی را که اتحادی ساسی بین سوریه و مصر بود و آن ها را به یک واحد سیاسی با یک مجلس و وزارتخانه های سراسری تبدیل کرد بود از بین ببرد. رفتار سعود در مقابل مصر به حدی رسید که وی به اقدام به ترور عبدالناصر متهم شده بود و بواقع می توان عمده ترین مساله بین المللی را برای عربستان در خلال حکومت سعود رقابت و نزاع با مصر ناصری توصیف کرد که بیشترین تاثیر را بر روابط خارجی عربستان با دیگر کشور ها داشت. مساله ای که تاثیر منفی غیر قابل جبرانی بر تضعیف جبهه مقاومت علیه اسرائیل داشت که پرداخت آن نیازمند مقالی جداگانه است.
در عرصه داخلی سعود بین نهضت رو به روشد پان عربی و بنیاد گرایی وهابی در نوسان بود بطوریکه وهابی ها او را به پیگیری مواضع پدر و بحفظ بی طرفی و عدم مداخله در امور بین المللی تشویق میکردند در حالیکه پان عربیستها به فیصل برای به داشتن دیپلماسی فعال فشار می آوردند. او همچنین بر سر اولویت دادن منافع خانوادگی بر کشور با برادران اختلاف داشت و نمی پذیرفت که خانواده بر فرد اولویت دارد و در حالیکه سعود در بدویت عربی میزیست افراد خانواده گرایشات به نسبت متجددانه تری داشتند که خود از عوامل اختلاف بین آنها بود. او فرزندش فهد را بعنوان وزیر دفاع و پسر دیگرش منصور را بعنوان فرمانده گارد سلطنتی گمارد که پیش از آن بین برادران تقسیم می شد. همچنین پسر دیگرش خالد را در حالیکه تنها 17 سال داشت به فرماندهی گارد ملی برگزید.
سعود وزارت خانه های متعددی را در دولت عربستان تعریف کرد و همچنین دانشگاه سعود را بنیان نهاد. تغییرات اداری و تعاملات خارجی در زمان سعود وضعیت شهروندان سعودی را که بواسطه ورود کارکنان و مستشاران خارجی و رشد پان عربیسم دید جدیدی پیدا کرده بودند تغییر داد. من جمله که اختلاف شرایط کار کارگران خارجی و بومی دو بار در اعتصاب کارگران بومی آرامکو در عربستان بروز یافت که اعتصاب دوم در سال 1956 در اعتراض به تجدید اجاره نامه فرودگاه ظهران که به نیروی هوایی آمریکا تعلق یافته بود شکل گرفت.
علاوه بر مشکلات خانوادگی که سعود با برادران داشت و با مرگ عبدالعزیز آغاز شده بود؛ با مشکلات اقتصادی فراوانی رو به رو بود. عربستان در ابتدای به قدرت رسیدن وی بیش از دویست میلیون دلار بدهی داشت که این رقم تا سال 1958 به بیش از 450 میلیون دلار رسیده بود. بالارفتن قیمت نفت در میانه دهه 50 نیز نتوانسته بود این بدهی ها را کاهش دهد و ارزش ریال سعودی با شیبی تند سقوط کرده بود. با این حال سرگرمی سعود به رقابت با ناصر در جهان عرب و خوشگذرانی های وی زمانی برای سامان دادن به اوضاع داخلی باقی نگذاشته بود. همچنین که وی همانقدر به توطئه چینی میان آل عبدالعزیز مشغول بود که در عرصه بین المللی و علیه جمال عبدالناصر و این در حالی بود که فیصل که رقیب اصلی او در داخل بود در مقایسه با او ظاهری میانه رو و علاقمند به نو سازی داشت و که در میان خانواده به جایگاهی قابل تامل دست یافته بود که مخالفت های خود را زیرکانه در عرصه های مدیریتی و بر سر مخارج و مسائل نوسازی بروز می داد. همچنین تخصیص مناسب مهم حکومتی به فرزندان و نه برادران عامل مهم دیگری برای مناقشه خانوادگی بود.
درگیری بین دو برادر وقتی به اوج خود رسید که سعود با حکم سلطنتی دفتر نخست وزیری و سمت آن را لغو نمود و خود را بعنوان پادشاه و نخست وزیر معرفی نمود. همزمان ولخرجی ها و ناتوانی سعود از مقابله با ناصریسم بر نگرانی های آل عبدالعزیز دمن می زد و این درحالی بود که رادیو قاهره تبلیغات وسیعی را علیه آل سعود به راه انداخته بود. خصوصا که انتساب فرزندان سعود در مناسب مهم حکومتی و خلع برادران از آنها مخالفین بالقوه ای را در میان برادران بوجود آورده بود و این ها در کنار هم برادران را علیه وی متحد نمود. در سال 1962 فیصل کابینه ای را در غیاب سعود که برای معالجه خارج از عربستان بود تشکیل داد و به کمک دو برادرش فهد و سلطان فرندان سعود را از مناسبشان خلع نمود و پیشنویس اصلاحاتی ده ماده ای را ارائه کرد که در آن به ایجاد قانون اساسی و شورای قضایی پرداخته شده بود. سعود دولت فیصل را رد کرد و تهدید کرد که به گارد ملی علیه وی متوسل خواهد شد اما فیصل که شخصیتی مذهبی داشت و بواسطه خانواده مادرش که طرفه بنت عبد الله بن عبد اللطیف آل الشیخ از آل الشیخ محسوب می شد با حمایت همه جانبه علمای وهابی گارد ملی را علیه سعود بکار گرفت و با کمک دیگر برادران سعود را در سال 1964 وادار به کناره گیری از قدرت نمود.
سعود پس از آن به ژنو تبعید شد اما به دعوت ناصر به مصر رفت و ناصر که تقابلی آشکار با عربستان سعودی داشت از او حمایت کرد و امکانات رادیو قاهره در اختیار وی قرار داده شد تا با استفاده از آن بتواند برای بازیابی قدرت تلاش کند. پس از آن 4 تن از پسرانش به نام های خالد، سلطان،بدر و منصور به وی پیوستند تا برای بدست گیری مجدد قدرت فعالیت نمایند. و این اولین اختلاف آشکار در میان آل سعود بعد از عبدالعزیز بود. لکن پس از جنگ 1967 اعراب و اسرائیل روابط مصر و عربستان تغییر کرد و قاهره از حمایت سعود دست کشید. و وی ناچار به ترک مصر شد و به یونان رفت و در سال 1969 بر اثر حمله قلبی در هتل کاووری اتن در یونان درگذشت. بدن وی به مکه منتقل شد و پس از نماز در مسجد الحرام به ریاض منتقل و در قبرستان العود در کنار پدر و برادرش ترکی که پیش از مرگ عبدالعزیز درگذشته بود به خاک سپرده شد.
سعود 115 فرزند و تعداد زیادی همسر داشت که در میان آنها نوره همسر بیوه برادرش ترکی نیز بود. فرزند ارشد او فهد وزیر دفاع بود و کوچکترین دختر او شاهزاده بسمه هم اکنون در لندن زندگی می کند. فرمانداری باحه در این سالها میان فرزندان وی دست به دست می شد تا امروز که مشاری بن سعود با درجه وزارت این سمت را در دست دارد. مشعل تا سال 2008 فرماندار نجران بود و حسه بنت سعود اولین زنی بود که توانست مدیر یک مدرسه در عربستان باشد.