قانون اساسی ترکیه مشابه مصر پیش از بیداری اسلامی، به وضوح بر لزوم جدایی دین از سیاست تاکید میکند و به همین دلیل احزاب نمیتوانند عناوین مذهبی داشته باشند. در نتیجه احزاب اسلامگرا در ترکیه با عناوینی نظیر رفاه و سعادت تشکیل شدند و حزب عدالت و توسعه نیز که متشکل از این 2 حزب و برخی اعضای حزب دموکرات و ناسیونالهاست فاقد عنوانی دینی است. اینکه اسلامگرایی بسته به ساختار اجتماعی- مذهبی یک کشور چه بروزی پیدا میکند محل بحث نیست لیکن اگر این مفهوم را دارای طیفی از حداکثر و حداقل در نظر بگیریم، اسلامگرایی در ترکیه در بعد سیاسی آن بروزی حداقلی داشته است که صد البته معرف رفتار اسلامی مسلمانان ترکیه نخواهد بود اما ساختار قدرت و قانون در این کشور، اجازه ظهور اسلامگرایی در ابعاد گستردهتر را نمیدهد. در نتیجه اسلامگرایان راه طولانیتر اما کمهزینهتر را برای اهداف خود برگزیدهاند. حزب سفید یا همان حزب عدالت و توسعه با شعارهایی نظیر رفع منع حجاب در مراکز آموزشی توانست بیشترین کرسیهای پارلمان را در سال 2002 بهدست آورده و جایگاه خود را در ساختار قدرت محکم کند اما رهبران آن پس از رسیدن به قدرت، بر رعایت اصول سکولار قانون اساسی تاکید کردند و لوایح دولت و پارلمان در باب منع حجاب و امثال آن نیز با رای مخالف دادگاه قانون اساسی ترکیه مواجه شد. تقابل بین اسلامگرایان و سکولارهای ترکیه در سال 2008 با شکایت دادستان ارشد این کشور علیه حزب به اوج خود رسید و با رای دادگاه عالی، حزب سفید به تضعیف اصول سکولاریسم متهم و کمکهای مالی دولت به آن قطع گردید و همین امر منجر به عقبنشینی حزب از اصول اسلامی خود شد. حزب سفید پس از آن به جلب حمایت لیبرالها با انگیزههایی نظیر تقویت رابطه با اروپا و سلب قدرت سیاسی از نظامیان روی آورد و مشابه آنچه پیش از آن در ترکیه رخ داده بود، از اسلام به نفع دموکراسی غربی صرفنظر نمود. عقبنشینی بزرگترین حزب اسلامگرای این کشور در داخل موجی از ناکامی را در میان مردم ترکیه بهوجود آورد که با توجه به رفتار خارجی رهبران آن و در جریان بیداری اسلامی و امروز ترکیه مجال بروز یافته است. ترکیه که سابقه حکومتی فرا منطقهای را در تاریخی نه چندان دور دارد، بازگشت به موقعیت منطقهای خود را، نه با عناوینی نظیر خلافت که در دوران عثمانی مطرح بود بلکه با تعریف اسلامی خود از اصول دموکراسی غرب دنبال میکند؛ اشتهایی که با بیداری اسلامی در منطقه افزایش و در سیاست خارجی آن تجلی یافته است. دولت آنکارا که تا پیش از حضور آمریکا در افغانستان و عراق رویهای فرهنگی با استفاده از شبکههای ماهوارهای و رفتاری محافظهکارانه برای نیل به این مقصود را در پیش گرفته بود، با فروپاشی رژیم همسایه جنوبی خود، بسیاری از ملاحظات پیشین را کنار گذاشته و ادعای رهبری منطقه و ارائه الگوی حکومت خود را بهصورت رسمی دنبال کرد. همزمان نیز دست به دامان غرب شد تا او را بهعنوان متحد منطقهای خود بپذیرند و تقویت نمایند. بویژه که قدرت رو به افزایش ایران و ناتوانی حکومت عربستان از تقابل با آن که در حل بحران یمن محک خورده بود، محرک خوبی برای آمریکا برای پذیرش ترکیه که از اشراف ژئوپلتیک بر منطقه برخوردار است، محسوب میشد. بهعلاوه اینکه جنگ نیابتی سال 2006 ضرورت یافتن متحدان بیشتر برای اسرائیل را اثبات کرده و حزب عدالت و توسعه حاضر بود با افتخار این وظیفه را در قبال حمایت آمریکا از خود بپذیرد.
در نتیجه اردوغان که با زیرکی در برخورد با نخست وزیر رژیم جعلی در اجلاس داووس، افکار عمومی کشورهای مسلمان را متوجه خود کرده بود، به فاصله اندکی به همکاریهای اقتصادی و سیاسی با اسرائیل روی آورد؛ نکتهای که اثبات دیگری برای نفاق رهبران حزب در داخل کشور و عامل بیاعتمادی گفتمان مقاومت به ترکیه قلمداد شد. در همین حین امیر قطر نیز که از خواب خود بیدار شده و بهدنبال بیرون آمدن از سایه عربستان و کسب وجهه بینالمللی بود، وارد بازی شد و این 2 کشور اتحاد نانوشته سهجانبهای را با رژیم صهیونیستی در منطقه بهوجود آوردند. کمی بعد بیداری اسلامی به اوج خود میرسد و کشورهایی که کمتر از یک قرن پیش مستملکه ترکها بودند دولتهای خود را از دست میدهند و با تکیه بر شعار اسلام، خواهان الگویی اسلامی برای دولتسازی میشوند. از میان گزینههای پیشرو که شامل عربستان، ایران و ترکیه میشود نیز تنها ترکیه است که مطلوب غرب قرار دارد و همین نکته فرصت را برای آنکارا فراهم میآورد تا در کشورهای انقلابی الگوی اسلام سکولار! خود را با حمایت آمریکا تبلیغ نماید. اردوغان برای بار دوم در عرصه بینالمللی پرده از نفاق خود بر میدارد و به مصر سفر میکند و در سخنرانی خود از جدایی دین از سیاست صحبت میکند. با آغاز بازی جدید آمریکا، ترکیه دوباره در آن به نفع غرب وارد میشود و در آتش ناآرامیهای سوریه میدمد و اردوغان تضعیف مقاومت را که از سوی غرب در اولویت قرار گرفته پیگیری میکند تا بار دیگر خیانت و نفاق دولت ترکیه در جهان اسلام نمایان شود. نکته قابل توجه اما در این زمینه این است که این آتش به مرزهای سوریه محدود نشد و به آنکارا رسید و اردوغان که در پی رهبری منطقه و سرنگونی بشار اسد و گفتمان مقاومت بود، امروز بهموجب پشت کردن به مقاومت و اسلام با مساله مشروعیت در خانه خود مواجه است.
مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُوْلَئِکَ هُوَ یَبُورُ
هر کس سربلندی میخواهد سربلندی یکسره از آن خداست، سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و کار شایسته به آن رفعت میبخشد و کسانی که با حیله و مکر بدی میکنند عذابی سخت خواهند داشت و نیرنگشان خود تباه میگردد.
هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَلَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتًا وَلَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا
اوست آن کس که شما را در این سرزمین جانشین گردانید پس هر کس کفر ورزد کفرش به زیان اوست و کافران را کفرشان جز دشمنی نزد پروردگارشان نمیافزاید و کافران را کفرشان غیر از زیان نخواهد افزود. فاطر- 10-39