بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

ایران vs آمریکا

رابطه با آمریکا از آن دست مسائلی است که در این سی و اندی سال که از عمر انقلاب می‌گذرد، هر روز و شاید هر ساعت مطرح شده و بسیاری راه‌حل برون‌رفت از بسیاری از آنچه برای جمهوری اسلامی پیش می‌آید را مرهون همین مذاکرات عنوان می‌کنند و کنار آمدن با آمریکا و کناره‌گیری از برخی منافع درازمدت، از دولت موقت گرفته تا دولت دهم که در روز‌های پایانی آن بسر می‌بریم همیشه از سوی برخی گروه‌ها پیگیری می‌شده است. لیکن امروز که بر اثر شدت یافتن تحریم‌ها و بعضی بی‌کفایتی‌ها فشار بر مردم بیشتر شده، اینکه این رابطه رافع مشکلات باشد با حدت بیشتری عنوان می‌شود و بعضا از آن به‌عنوان ابزاری برای پیروزی در انتخابات آتی استفاده می‌شود. مساله‌ای که بررسی آن به گفتاری مفصل نیازمند است اما در ظرف حاضر و به اختصار بیان نکاتی چند درباره آن ضروری است.

کلام شریف در باب رابطه با غیرمسلمانان گفتاری روشن دارد و در آیه 82 سوره مائده می‌فرماید: «(ای پیغمبر) قطعا، قطعا و قطعا! دشمن‌ترین مردم نسبت به آنهایی که ایمان آوردند را یهود خواهی یافت و مشرکین...». در این آیه شریفه فعل ابتدای جمله به لحاظ دستوری 3 تاکید دارد و عبارت «اشد الناس عداوه» نیز صیغه موکد عداوه است.

همچنین در آیه 52 همان سوره چنین می‌خوانیم: «ای کسانی که ایمان آوردید یهود و نصارا را به دوستی نگیرید که بعضی از ایشان ولی بعضی دیگرند و هرکس از شما ایشان را به ولایت/ دوستی برگزیند از آنهاست و خداوند ظالمان را هدایت نخواهد کرد.» (توجه داشته باشید که ظالمان در انتهای آیه به‌عنوان صفتی برای آنهایی آورده شده که یهود و نصارا را به دوستی گرفتند و سیاق آن معرف آن است که این امر محدود به زمان خاصی نیست). در آیه120 سوره بقره نیز چنین آمده است: «و هرگز یهودیان و‌ ترسایان از تو راضى نمى‏شوند مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى، بگو در حقیقت تنها هدایت ‏خداست که هدایت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى که تو را حاصل شد باز از هوس‌هاى آنان پیروى کنى در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت.» آیات 88 تا 91 سوره تحریم نیز نکات مشابهی را بیان می‌دارد: «شما را چه شده است که درباره منافقان 2 دسته شده‏اید با اینکه خدا آنان را به [سزاى] آنچه انجام داده‏اند سرنگون کرده است آیا مى‏خواهید کسى را که خدا در گمراهى‏اش وانهاده است به راه آورید و حال آنکه هر که را خدا در گمراهى‏اش وانهد، هرگز راهى براى [هدایت] او نخواهى یافت(۸۸). همانگونه که خودشان کافر شده‏اند آرزو دارند [شما نیز] کافر شوید تا با هم برابر باشید، پس زنهار! از میان ایشان براى خود دوستانى اختیار مکنید تا آنکه در راه خدا هجرت کنند پس اگر روى برتافتند هر کجا آنان را یافتید به اسارت بگیرید و بکشیدشان و از ایشان یار و یاورى براى خود مگیرید (۹۰). بزودى گروهى دیگر را خواهید یافت که مى‏خواهند از شما آسوده خاطر و از قوم خود [نیز] ایمن باشند هر بار که به فتنه بازگردانده شوند سر در آن فرو مى‏برند پس اگر از شما کناره‏گیرى نکردند و به شما پیشنهاد صلح نکردند و از شما دست برنداشتند هر کجا آنان را یافتید به اسارت بگیرید و بکشیدشان، آنانند که ما براى شما علیه ایشان تسلطى آشکار قرار داده ‌ایم...».

آیاتی که بیان شد اگرچه هرکدام شأن نزول متفاوتی دارند؛ پیام‌هایی کلی و روشن نیز دربردارند و در تفاسیرشان نکات قابل توجهی مثل این اصل غیرقابل تغییر که عداوت دشمنان تا زمانی که از آنها پیروی کنیم باقی خواهد ماند، بیان می‌شود که چارچوب رابطه با دشمنان بالقوه و بالفعل را تعیین می‌کند. همچنین کلام شریف، بارها و بارها لزوم اطمینان نکردن به کفار و منافقان را مورد تاکید قرار داده و از رجوع به آنها و به دوستی گرفتن‌شان یا یاری خواستن از ایشان یا مصالحه با آنها در حالی که آنها سلاح‌شان را بر زمین نگذاشته باشند و همچنین به دشمنی خود با مسلمانان ادامه می‌دهند نهی کرده است و بعضا لازمه پیروزی بر آنها را قتالی عنوان می‌کند که حتی اگر با شکست ظاهری همراه باشد، پیروزی نهایی را به ارمغان خواهد آورد. همچنین از این آیات این نکته استنباط می‌شود که آنهایی که عنوان رفتار سیاسی و اجتماعی‌شان در هر حالتی و با هر ظاهری و به هر دلیلی ذیل دوستی با دشمن قرار بگیرد و به‌قول امام تشویق دشمن را به همراه داشته باشد یا ولایت آن را پذیرفته باشند، همانند دشمنانند و بلکه خود نیز دشمن محسوب می‌شوند. «مقاومت» نیز اصلی موکد در قرآن به شمار می‌آید که بعضا نه به‌عنوان یک پیشنهاد بلکه به‌عنوان یک حکم جبری مطرح شده و پیروزی را نیز تضمین کرده است. سوای معارف دینی و اصول مذهبی، از بررسی اجمالی نوع روابط دولت آمریکا به‌عنوان نماد تفکری که در حال حاضر مسلط بر غرب است نیز نکاتی مستفاد می‌شود که درباره رابطه با آمریکا در وضعیت فعلی قابل توجه خواهد بود:

ایالات متحده هیچگاه با دولت‌های انقلابی که یکی از دلایل عمده انقلابشان تغییر رابطه دولت قبلی با واشنگتن بوده، کنار نیامده است! تقریبا همه این انقلاب‌ها با نفوذ وابستگان آمریکا از همان ابتدا استحاله شده‌اند یا موجبات آن فراهم آمده که دولت انقلابی خود راه چاره‌ای جز غلتیدن بیشتر به دامان آمریکا نداشته باشد. شاهد مثال این مطلب بویژه در نیمه دوم قرن بیستم یعنی زمانی که آمریکا سیاست انزواطلبی خود را به طور کامل رها کرد، فراوان است. کاخ سفید در بسیاری از این موارد اقدام به برخورد سخت و دخالت مستقیم نیز کرده است که درگیری‌های نظامی در یمن و ویتنام، معروف‌ترین و بارز‌ترین آن محسوب می‌شود. براندازی نظامی با اسقاط دولت انقلابی در شیلی به اوج خود رسید و هواپیماهای آمریکایی کاخ ریاست‌جمهوری آلنده را بمباران کردند تا دولت ضدآمریکایی آن سرنگون شود و بدین‌ترتیب پینوشه به‌عنوان رئیس‌جمهور شیلی در کاخ سفید برگزیده شد! آمریکا همچنین عمده دولت‌هایی که ضدیت خاصی با آمریکا نداشتند اما بین شرق و غرب طرف روسیه را می‌گرفتند را نیز با انقلاب‌های مخملی سرنگون کرده که نظایر آن گرجستان، اوکراین و چک و اسلواکی است. کشور‌های آمریکای‌جنوبی نیز تاریخی زنده از دولت‌های وابسته به غرب دارند که با انقلاب‌های آمریکایی یا توطئه‌های سیا روی کار آمده‌اند. جالب اینکه اسناد و مدارک دخالت‌های نظامی و غیرنظامی برای سرنگون‌کردن دولت‌های ضدآمریکایی در کتاب‌هایی نظیر توطئه‌های سیا یا کتب خاطرات روسای آن و همچنین اسنادی که طبق قانون ایالتی هر 30 سال منتشر می‌شود و نه به دست دولت‌های شرقی بلکه به دست خود آمریکایی‌ها علنی می‌شود که بررسی آن به مجال دیگر نیازمند است.

آمریکا همچنین از زمانی که به‌عنوان ابرقدرت بی‌رقیب جهانی مطرح شده سعی در نهادینه کردن اصول فکری خود به جهانیان داشته تا از این طریق هزینه ماندن در جایگاه کدخدای دهکده جهانی را کاهش داده باشد و هر زمانی که جنگ نرم پاسخگوی این نیاز نبوده، متوسل به زور شده است. لذا وجود یک سبک زندگی دینی که اصول زندگی آمریکایی را به چالش بکشد و آن را نفی کند، طبیعتا امری نخواهد بود که کاخ‌سفید از کنار آن به راحتی بگذرد و آن را به حال خود واگذارد. بویژه که این سبک زندگی جدید، بالقوه در میان بیش از نیم‌میلیارد از جمعیت جهان پذیرفتنی باشد و مهم‌تر آنکه این نیم‌میلیارد نفر روی بیش از نیمی از ثروت جهان خوابیده باشند و نفتی که شریان حیاتی تمام غرب وابسته به آن است. در نتیجه، نزاع بین تهران و واشنگتن مساله‌ای نیست که محدود به اختلاف‌سلیقه درباره مسائل منطقه‌ای یا مباحث مربوط به انرژی یا حتی زرادخانه‌های هسته‌ای باشد. این منازعه، اختلافی ایدئولوژیک مابین تفسیر اسلامی- شیعی و تفکر لیبرال دموکراسی سرمایه‌داری است که هر کدام، دیگری را در ذات خود نفی می‌کند. از مشروعیت در حکومت گرفته تا اقتصاد و بهداشت و آموزش تفاوت‌هایی عمدتا متناقض در این 2جهانبینی وجود دارد که اگر در بهترین حالت محصور به درون مرز‌های خود باشند هم، در درازمدت تاریخی به جنگ منتهی می‌شوند. لکن وضعیت فعلی ایران و آمریکا چیزی نیست که بتوان به تعامل و تضارب آن امید داشت بلکه نزاع ما بین آنها به جزء لاینفک ذات این 2 بدل شده است. دولت جمهوری اسلامی در راستای معارف اسلام، موظف به صدور انقلاب و رهانیدن مستضعفان جهان و رساندن پیام اسلام به جهانیان است (صرف‌نظر از آنکه چقدر در این زمینه موفق بوده باشد) و دولت لیبرل دموکرات آمریکا نیز بالطبع برای بقای خود به‌ ترویج ارزش‌های مقبولش در جهان مبادرت می‌کند و از آنجا که ارزش‌های این 2 در ذات خود مغایرند، منازعه نتیجه قهری آن است. انقلاب ایران سعی در اضمحلال برده‌داری جدیدی دارد که زنجیر آن در دست آمریکاست و آمریکا نیز نخواهد گذاشت ثروتی که بر پایه استثمار جهان گردآورده به راحتی بر باد برود. در نتیجه وضعیتی به وجود می‌آید که کاخ سفید با استفاده از ابزار‌های بین‌المللی و رسانه‌هایی که وظیفه استحمار جهان را برعهده دارند، جنگی همه‌جانبه علیه جمهوری اسلامی و مقاومتی که به سرکردگی آن به وجود آمده، به راه بیندازد. آمریکا نه تنها با کشور‌های انقلابی سر جنگ داشته و دارد، بلکه از مسلمانانی که بالقوه طرفیت تبدیل شدن به نیروهایی جهادی علیه استعمار نوین را دارند نیز نمی‌گذرد؛ مثال آن مسلمانان میانمار و سودان و سومالی است. از آنجا که هر مسلمانی به دلیل آموزه‌های اسلام اگر بتواند زیر بار زور نخواهد رفت و ظالم را سرنگون می‌کند، هر مسلمان در نظر زورمند ظالم جهان، مجرمی بالذات و نابخشودنی است که باید از میان برود و از همین رو است که مسلمین حتی در ضعیف‌ترین حالت تحت فشار قرار می‌گیرند و تحریم‌های دولت بودایی میانمار، یک شبه و به شرط از بین بردن مسلمانان این کشور برداشته می‌شود.

بازی‌ای که واشنگتن با تهران می‌کند برد و باخت است و باختن در این بازی به مثابه نابودی است. لذا در هر برهه‌ای از تاریخ انقلاب، آمریکا طرف جناحی را می‌گیرد که بیشترین زاویه را در زمان خود با اصول و ارزش‌های انقلاب داشته باشد. این برای سیاست آمریکا تا جایی ادامه خواهد یافت که دولتی در تهران روی کار بیاید که با انقلاب زاویه‌ای 180 درجه‌ به سمت واشنگتن داشته باشد و این در تمام انتخابات‌هایی که در این

سی و اندی سال برگزار شده، مشهود است. این دشمنی ذاتی موجب می‌شود آمریکا هیچگاه دست از فشار بر ایران برندارد و مواردی نظیر انرژی هسته‌ای یا حقوق بشر و دموکراسی، بهانه‌هایی باشد که از آن در رسانه‌ها و برای ایجاد اجماع بین‌المللی جهت برگزاری رای‌گیری‌های صوری در سازمان ملل و اقناع مردم دنیا استفاده شود.

مثال رفتار چندگانه آمریکا در این زمینه حمایت از دیکتاتورهای سعودی و بحرین و دولت‌های هند و پاکستان است. در چنین وضعیتی صرف‌نظر از اینکه دولت ایران چه رفتاری از خود نشان بدهد نوع بازی آمریکا تفاوتی نمی‌کند، همچنان که ما نیز در اصول و قواعد خود تغییری ایجاد نخواهیم کرد. تحریم‌ها که مهم‌ترین عامل فشار بر انقلاب پس از جنگ تحمیلی بوده‌اند در حال حاضر قوی‌ترین اهرم کاخ سفید برای تضعیف جمهوری اسلامی محسوب می‌شود و این نباید نادیده انگاشته شود که حتی اگر تهران دست از مدعای خود بر سر مساله هسته‌ای بردارد، تحریم‌ها برداشته نمی‌شود. بازی تا زمانی که یکی از این دو نفر از پا درآید، ادامه خواهد یافت و اگر انرژی هسته‌ای نباشد، حقوق بشر مطرح می‌شود و اگر آن هم حل شود قانون مجازات اسلامی بهانه خواهد شد و پس از آن نوبت به اصول اساسی اسلام است که مستمسک قرار بگیرد از آنچه «لن ‌ترضی عنک الیهود و النصری حتی تتبع ملتهم...» و این «لن» نفی ابد است در عربی و به همین دلیل هم هست که مسلمین در بوسنی و هرزگوین و سودان و میانمار و سرزمین‌های اشغالی و عراق از بین می‌روند و هر 30 دقیقه در جهان یک کودک مسلمان نه بر اثر بیماری یا حوادث طبیعی یا تصادف و... بلکه بر اثر خشونت‌های ناشی از جنگ‌های منطقه‌ای که آمریکا همیشه یک سر آن را در دست دارد کشته می‌شود. این آیه شاید جامع‌ترین و مانع‌ترین نمونه‌ای باشد که قانون و نتیجه این بازی را پیش‌بینی کرده و بیانگر آن است که سازش با آمریکا و جهان‌بینی آمریکایی هیچگاه نتیجه‌ای دربر نخواهد داشت. گذشته از شواهدی که ناقض مدعای رفع تحریم‌ها و فشار‌ها و پایان دشمنی‌ها به‌واسطه سازش با آمریکاست، در شرایطی که برای «این ابرقدرت رو به زوال» در منطقه و در جهان به وجود آمده، زمان، زمان امتیاز گرفتن و دست بالا گرفتن و مقاومت در اعلی درجه‌ آن است، چرا که آمریکا قدرت خود را در جهان و در منطقه روز به روز بیشتر از دست می‌دهد. دولت‌های وابسته با سرعتی بی‌سابقه در سراشیبی سقوط می‌غلتند و حتی اگر جایگزین آنها دولت‌های مقاومت نباشند؛ همین که ابزار از دست دشمن به در افتاده برای ما امتیاز و برای او ضربه سنگینی است. بیداری اسلامی در خاورمیانه هر روز ابعاد گسترده‌تری می‌یابد و در اروپا و آمریکا نیز این بیداری به نوع دیگری در حال گسترش است. بحران اقتصادی که دامنگیر غرب شده با وضع تحریم‌های متنوع علیه کشور‌هایی که مواد خام تولیدات غرب را در اختیار دارند، مانع ثابتی در تشکیل حلقه اول صنعت جوامع فراصنعتی را فراهم آورده و بازارهای کشور‌های تحریم شده را از فهرست امکانات اقتصادی حذف کرده و آن را در درازمدت به یکی از دلایل عمده بحران تبدیل کرده است. قدرت تولید چین نیز اگرچه سرمایه‌داران عمده و کارتل‌های یهودی ـ آمریکایی را تقویت می‌کند اما مشکلات بیکاری و بحران‌های اجتماعی و بدهی‌های مردم را برطرف نخواهد کرد. محبوبیت آمریکا نیز در جهان به‌واسطه تاریخ معاصر سیر نزولی داشته و بالعکس، هر روز بر متحدان جمهوری اسلامی در میان مستضعفان افزوده می‌شود. به همین دلیل هر عقل سلیمی گزینه سازش با دشمنی که ستاره‌های پرچمش یک به یک افول می‌کنند را رد می‌کند و تنها راه فتح و نجات را مقاومت و مقاومت می‌داند.

  • ۹۲/۰۲/۱۰
  • محمد صادق حاج صمدی

امریکا

ایران

نظرات (۱)

من موندم تو کار کسانی که خودشونو سیاسی میدونن ولی به گفته آقا الفبای سیاست و غیرت رو نمیدونن...
آیا فک میکنن اگه با سازش کردن تحریما برداشته شد آمریکا دست از دشمنیش برمیداره؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی