بنجامین نتانیاهو در سال 1949 در تلاویو از پدری لهستانی به دنیا آمد. پدرش بنزیون میلکوفسکی که بعدها نام خانوادگی خود را به نتانیاهو تغییر داد از یهودیان لهستانی و استاد تاریخ یهود دانشگاه کورنل بود. بنزیون همچنین سالهای جوانی خود را بعنوان منشی زیو جابوتینسکی فعالیت میکرد که از یهودیان و صهیونیست های افراطی اودسای روسیه و رهبر یهودیان حزب راست و جانشین تئودر هرتزل و موسس شبه نظامیان دفاع از خود یهودی و لژیون یهودی ارتش بریتانیا و موسس سازمان های یتار، هاتزوهر و ایرگون بود.
نتانیاهو تحصیلات خود را در اورشلیم گذراند. در خلال سالهای 1956 تا 1958 و از 1963 تا 1967 خانواده وی در پنسیلوانیای آمریکا زندگی کردند و در همین دوران از دبیرستان چلتنهام فارغ التحصیل شد که زبان انگلیسی و لهجه فیلادلفیایی او مرهون همین زمان است. بنیامین نتانیاهو بعد از فارغ التحصیل شدن به سرزمین های اشغالی بازگشت و وارد نیروی دفاعی اسرائیل و نیروی ویژه سایرت متکل که یکی از سه یگان ویژه ارتش اسرائیل است شد. نیرویی که مسئولیت تمامی عملیاتهای ضدتروریستی و عملیاتهای پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن را بر عهده دارند.
نتانیاهو از سال 1969 تا 1970 در جنگ های استنزاف علیه اعراب جنگید و در سال 1968 در جنگ کرامه در اردن شرکت کرد و در سال 1972 در جریان عملیات هواپیمای سابانا زخمی شد. پس از گذراندن دوران سربازی در ارتش، نتانیاهو در سال 1972 به آمریکا بازگشت و در رشته معماری در دانشگاه ماساچوست به تحصیل پرداخت. و سپس برای تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه هاروارد رفت. و در آنجا نام خود را به بنیامین بن نیتای تغییر داد ته به قول خودش آمریکایی ها نام او را راحت تر تلفظ کنند. مسئله ای که هنوز از سوی مخالفن او در اسرائیل بعنوان نقطه ای سیاه و خودفروختگی در مقابل دیگر غیر یهودیان یاد می شود. در سال 1976 برادر او یوناتان نتاینیاهو که فرمانده واحد بنیامین در سایرت متکل بود در جریان عملیات انتب در اوگاندا کشته شد. با این حال نتیانیاهو از همان سال به مدت دو سال در گروه مشاوره بوستون در ماساچوست مشغول به کار شد و در همانجا بود که با میت رامنی از جمهوری خواهان کنگره و فرماندار پیشین ماساچوست آشنا شد. نتانیاهو در سال 1978 برای اولین با نام بن نیتای در تلویزیون حاضر شد و در باره سرزمین های اشغالی سخنرانی کرد و مشکلات مساله صلح را به گردن اعراب انداخت و عنوان کردکه اعراب باید به کرانه باختری و نوار غزه اکتفا کنند.
در 1978 به سرزمین های اشغالی بازگشت و تا سال 1980 انستیتوی ضد ترور جاناتان نتانیاهو را اداره کرد که سازمانی غیر دولتی برای مطالعه تروریسم(!) بود. از 1980 تا 1982 مدیر بازاریابی شرکت صنایع ریم در اورشلیم شد و در همین دوران بود که با بعضی از سیاستمداران آشنا شد که یکی از آنها موشه آرن وزیر خارجه وقت بود که او را بعنوان معاون خود در امور عملیاتی در سفارت آمریکا برگزید و نتانیاهو به مدت دو سال در این پست باقی ماند. پس از آن به مدت چهار سال بنجامین نتانیاهو سفیر اسرائیل در امریکا بود. در سال 1988 و در جریان انتخابات مجلس به اسرائیل بازگشت و به حزب لیکود پیوست و در انتخابات داخلی آن نفر پنجم شد. و پس از آن در کنست دوازدهم به نمایندگی حزب لیکود وارد مجلس شد و بعنوان معاون وزیر امور خارجه موشه آرن و پس از آن دیوید لاوی انتخاب شد. در جریان کنفرانس 1991 مادرید که با عنوان صلح اعراب و اسرائیل برگزار شده بود بعنوان یکی از اعضای هیئت اسرائیلی به ریاست نخست وزیر وقت اسحاق شامیر شرکت کرد و پس از آن بعنوان معاون وزیر در دفتر نخست وزیری بکار پرداخت.
پس از شکست حزب لیکود در سال 1992 انتخاباتی دار داخل حزب برای انتخاب رهبر آن برگزار شد و نتانیاهو در این انتخابات بنی بگین فرزند مناخیم بگین و دیوید لاوی را شکست داد و بعنوان رهبر حزب لیکود انتخاب شد که مجموعه راستگرایان تمامیت خواه و مهم ترین حزب محافظه کار اسرائیل و مخالف اصلی تشکیل دو دولت مستقل در بیت المقدس است. پس از ترور اسحاق رابین، جانشین موقت او شیمون پرز انتخاباتی زورد هنگام را برای نخست وزیری برگزار کرد که طی آن نتانیاهو بعنوان نماینده لیکودد معرفی شد. در جریان اینت انتخابات که در سال 1996 برگزار می شد نتانیاهو جمهوری خواهی آمریکایی را برای مدیریت کمپین خود انتخاب کرد و بعنوان جوانترین و اولین نخست وزیری که در اسرائیل متولد شده بود انتخاب شد. نتانیاهو در بدو نخست وزیری خود پیمان صلح اسلو را زیر سوال برد و خواهان امتیازات بیشتر در مقابل فلسطینیان شد و آنچه در اسلو به فلسطینیان داده شده بود را محرکی برای زیاده خواهی اعراب عنوان کرد.
به نتیجه نرسیدن مذاکرات صلح در طی این سالها با دولت خودگران به مذاکرات رودخانه وای ختم شد که طی آن هر دو طرف را ملزم به معاهده 1995 نمود. و نتانیاهو تضمین کرد که طی آن بحثی راجع به بیت المقدس و خروج از بلندی های جولان صورت نگیرد.
نتیانیاهو همچنین دست به اصلاحات اقتصادی و خصوصی سازی گسترده در سرزمین های اشغالی زد که طی آن حمایت گروه های احزاب چپ را از دست داد و حمایت راستگرایان نیز در جریان مذاکراتش با عرفات کاهشی بی سابقه یافت. همزمان، ازدواج و فساد او باعث شد اقبال او نزد افکار عمومی نیز کاهش یابد. در سال 1997 به جرم سو استفاده از قدرت و انتخاب عناصر فاسد کیفرخواستی از سوی پلیس برای او صادر شد و مجددا در سال سال 1999 به اختلاص 100 هزار دلاری متهم گردرد که در نتیجه همه این ها در انتخابات سال 1999 رقابت را به ایهود باراک واگذار کرد و بطور موقت از سیاست کناره گرفت.
در سال 2000 دولت ایهود باراک با استعفای او سقوط کرد و در حالیکه طبق قانون انتخابات تنها باید برای نخست وزیری برگزار می شد نتانیاهو اصرار داشت که انتخابات عمومی برگزار شود. با این حال او برای انتخابات کاندید نشد و همین امر به پیروزی آریل شارون ختم شد. در سال 2002 شارون نتانیاهو را بعنوان وزیر خارجه انتخاب کرد. همزمان نتانیاهو برای رهبری لیکود با شارون رقابت کرد که انتخابات را به او باخت. نتانیاهو طی فعالیت های انتخاباتی خود پیمان اسلو (پیمانی که طی آن سازمان آزادی بخش فلسطین به ریاست یاسر عرفات اسرائیل را به رسمیت شناخت و اسرائیل نیز آن را بعنوان نماینده مردم فلسطین در نظر گرفت) را رد کرد و مخالفت های وی تا جایی پیش رفت که دنی راس نماینده امریکا گفت که رییس جمهور(کلینتون) و وزیر امور خارجه (مادلین البرایت) بر این باورند که او (نتانیاهو) هیچ اعتقادی به برقراری صلح ندارد. نتانیاهو همچنین از مذاکرات صلح امریکا با فلسطینیان بعنوان اتلاف وقت یاد میکرد.
در سال 2002 سخنرانی او در دانشگاه کنکوردیای کبک بدلیل اعتراضات ضد صهیونیستی لغو شد. در همان سال در مجلس نمایندگان آمریکا شهادت داد که عراق در حال دستیابی و به سلاح هسته ایست و مشابه آنچه سعی دارد در قبال برنامه هسته ای ایران انجام دهد نقش مهمی در حمله به عراق ایفا کرد. در سال 2003 شارون او را به وزارت دارایی منسوب کرد. اما در سال 2004 مخالفت خود را با طرح خروج صهیونیستهای ساکن در نوار غزه با تهدید به استعفا ابراز نمود و در نهایت نیز استعفا داد. در سال 2005 با خروج شارون از لیکود مجددا در انتخابات حزب پیروز شد و رهبری آن را بدست گرفت. لکن در انتخابات سال 2006 مجلس حزب لیکود پس از کادیما و حزب کار سوم شد و به اقلیت و جناح مخالف دولت تبدیل شد و در سال 2008 با آتش بس اسرائیل و حماس مخالفت کرد. در 8 مارس 2008 طی سخنرانی خود عنوان کرد که ایران و دولت نازی هیچ تفاوتی با هم ندارند جز اینکه نازی ها اول وارد جنگ شدند بعد به دنبال سلاح اتمی رفتند اما ایرانی ها اول به دنبال سلاح هستند تا بعد جنگ به راه بیاندازند. در سال 2009 نتانیاهو بعنوان نخست وزیر اسرائیل با اوباما بر سر توقف شهرک سازی مخالفت کرد و آن را حق طبیعی یهودیان سرزمین های اشغالی دانست و مذاکرات صلح را منوط به پذیرش دولت اسرائیل از سوی اعراب دانست. همزمان ایران را بعنوان اصلی ترین خطری که اسرائیل با آن مواجه است عنوان کرد و مجددا بحث سلاح هسته ای را پیش کشید. وی همچنین ایران را بعنوان خطری نه تنها برای اسرائیل که برای همه جهان معرفی کرد و جنگ با ایران را جنگ مدرنیسم و بربریت عنوان کرد! پس از آن یوسی ملمن روزنامه نگار اسرائیلی تمرکز سیاست خارجی نتانیاهو را بر روی ایران را عامل خارج شدن فلسطین از توجه بین المللی دانست که امری قابل انطباق بر واقعیت است.
در سال 2009 در سخنرانی در دانشگاه تلآویو برای اولین بار با تشکیل کشور مستقل فلسطینی به طور مشروط موافقت کرد اما بازگشت آوارگان فلسطینی را منتفی و اورشلیم را پایتخت واحد و ابدی اسرائیل دانست و غیرنظامیشدن مناطق فلسطینی و به رسمیتشناختن اسرائیل، به عنوان یک دولت یهودی از سوی فلسطینیها را پیششرط موافقت با تشکیل کشور فلسطینی دانست. در همان سال وعده داد که حکومت حماس را در نوار غزه سرنگون خواهد کرد و همچنان به شهرک سازی ها ادامه داد. در سپتامبر 2009 به روسیه سفر کرد تا روس ها را از فروش سامانه اس-300 به ایران منع کند و در همان دوران بود که رسانه های اسرائیل به او لقب دروغگو و ناکام دادند. نتیانیاهو در 24 سپتامبر 2009 در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل ایران را تهدیدی برای صلح جهانی عنوان کرد و مجددا بر روی افسانه هولوکاست تاکید کرد. دولت او همچنین بر خلاف تمام اعتراضات بین المللی شهرک سازی در مناطق عرب نشین سرزمین های اشغالی را با شدت بیشتری در دستور کار قرار داد که خود موجب مخالفت های لفظی اوباما گردید.
از سال 2012 رابطه ای تنگاتنگ بین ایهود باراک و نتانیاهو حول محور حمله نظامی به ایران و تحت تاثیر دکترین مناخیم بگین شکل گرفت و آن دو فعالیت های بسیاری برای تشویق دیگران و بررسی حمله نظامی به ایران انجام دادند که تا امروز نیز باقی است. تا جایی که یوال دیسکین رییس وقت سازمان اطلاعات اسرائیل شین بت، آن دو را احمق های اسرائیل نامید! لقبی که مییر داگان رییس پیشین موصاد نیز از آن حمایت کرد و حمله به ایران را احمقانه ترین چیزی که تا به آن زمان شنیده بود عنوان کرد. با این حال در همان سال نتانیاهو مراسیمی را برای یزرگداشت هولوکاست برگزار کرد و طی آن مجددا بر خطر هسته ای شدن ایران پا فشاری کرد. پس از آن نیز واقعه اتوبوس بورگاس بلغارستان که طی آن اتوبوس حامل صهیونیستها مورد حمله قرار گرفته بود را نیز به گردن ایران انداخت. درکل میتوان گفت نتانیاهو بخش اعظمی از فعالیت خارجی خود را به متوجه کردن جهان نسبت به برنامه هسته ایران اختصاص داده است که تا امروز نیز ادامه داشته است. فعالیت هایی که با ساختار متنفذ یهودیان در سیاست امریکا رابطه ای مستقیم دارد و بر مذاکرات هسته ای به شکل نمایانی تاثیر گذار است که پرداخت آن نیازمند مجالی مفصل و مشروح است که بارها نیز به آن پرداخته شده است اگرچه سارکوزی در جریان نشست گروه 20 در سال 2011 به اوباما گفته بود که "من نمیتوانم نتاینیاهو را تحمل کنم او یک دروغ گو است!"
نتانیاهو سه بار ازدواج کرد. بار اول با دختری یهودی در سال 1972 که شش سال پس از آن صاحب دختری به نام نوا شد اما در همان حین بدلیل روابط نامشروع با دختری غیر یهودی و انگلیسی از همسر اولش جدا شد و با او ازدواج کرد. ازدواجی که تنها 6 سال طول کشید. در سال 1991 مجددا ازدواج کرد اما در یک مصاحبه تلویزیونی در سال 1993 اعتراف کرد که با مشاور روابط عمومی خود رابطه داشته است. هم چنین بعدها مشخص شد که همزمان با ازدواج هایش رابطه ای بیست ساله با زنی امریکایی داشته است.