دانشگاه عمومی
«اهمیت رادیو- تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاه ها دستگاه های تربیتی است؛ باید تمام اقشار ملت با این دستگاه ها تربیت بشوند؛ یک دانشگاه عمومی است... باید این دستگاه دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد. تمام اینها را مستقل بار بیاورد. آزادمنش بار بیاورد. از غربزدگی بیرون کند؛ استقلال به مردم بدهد، این از همه چیزهایی که در این دستگاه ها هست مهمتر است؛ و این وظیفه دارد که با مردم حکم معلم و شاگرد داشته باشد. اشخاص نویسنده، اشخاص گوینده، اشخاص فهیم. اشخاص مطلع در اینجا صحبت بکنند. فرصت به آنها بدهند که در اینجا صحبت بکنند. زیادند اشخاص که پیشنهاد این معانی را می کنند؛ به اینها باید فرصت بدهند و آنها صحبت بکنند. به جای آنکه چیزهایی که به درد ملت نمی خورد یا مضر به حال ملت است. یک چیزهای مفید را به مردم بدهند و یک غذای مفیدی به مردم بدهند؛ مردم را تغذیه کنند و غذاهای صحیح سالم. و من امیدوارم که این دستگاه هم همان طوری که وعده کردند که بتدریج درست بشود، قدم را یک خرده بلندتر بردارند و زودتر انشاءالله تصفیه بشود و تعدیل بشود.» (بیانات در 29/12/57)
هر گاه مسئله ای از سوی مقام معظم رهبری بعنوان شعار سال مطرح می شود معنی اش این نیست که در همان سال باید مسئله تا انتهای آن حل بشود بلکه باید زیر ساخت های مربوط به آن پایه گذاری گردد تا میوه آن در آینده برداشت شود و هر شعار در هر سال مهم ترین چیزی را که باید مورد توجه قرار بگیرد معرفی می کند تا به فهرست اولویت های کشور افزوده و مقدمات شکوفایی آن فراهم گردد. چنانکه اگر مسئولین وقت و مردم از ابتدایی که مساله اقتصاد بعنوان شعار هر سال مطرح شد توجه لازم را به آن مبذول می کردند؛ وضعیت اقتصاد امروز جمهوری اسلامی چیز دیگری می بود. معذلک یکی از آن بخش هایی که شاید تاثیر و اهمیت آن همتراز دولت و مدیران اجرایی باشد صدا و سیما ست. صدا و سیمایی که مسئولیت عمده فرهنگ سازی را برعهده دارد و از مخاطبانی بالفعل برخوردار است. صرف نظر از زحماتی که در این سالها در رسانه ملی و توسط دست اندرکاران امر کشیده شده مواردی نیز وجود دارد که بطور اخص به عملکرد صدا و سیما نسبت به شعار سال 91 مربوط می شود و رویکرد آن به چند دلیل محدود به برخی نقاط ضعف آن می شود:
اولا رسانه ملی در سالهای اخیر آنقدر از خودش تعریف و تمجید در موارد مختلف کرده و می کند و از حداکثر ظرفیت تشویق دست اندرکاران برنامه های موفق و نا موفق مخصوصا درباره سریالهای تلویزیونی استفاده کرده است که تعریف و تمجید مجدد از فعالیت های سیما تکرار مکررات و موجب اطاله کلام می شود و ثانیا اگرچه اجر مدیران و مسئولین آن نزد خدای تعالی محفوظ است ایشان در حال انجام وظیفه خود نسبت به مردم و انقلاب هستند و منتی نه بر سر ما دارد نه بر سر بیت المال مسلمین و نه بر سر انقلاب. نه اینکه خدای ناکرده کسی منتی سر این مردم در این زمینه گذاشته باشد که هم آقایان شریف تر از این حرف ها هستند هم اکثر برنامه های آن ارزش این حرف ها را ندارد!
مورد اول بحث حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی است. اگرچه در این زمینه برنامه هایی مثل پویش ساخته شده اند که آنها هم غالبا در ساعات کم مخاطب و یا از شبکه هایی که مخاطبان کمتری دارند پخش می شوند و رفتار مردم در این زمینه اثبات کم نتیجه بودن اینها ست. فرهنگی که از سوی تلویزیون در رسانه ملی تبلیغ شده آن چیزی نیست که پس از گذشت یک سال مظاهر وابستگی به کالا های خارجی و مصرف گرایی و تجمل گرایی را بعنوان مواردی مذموم نمایش داده باشد. همچنین سوالی که مطرح می شود این است که چطور در حالی که لزوم حمایت از تولید داخلی حتی پیش از آنکه توسط مقام معظم رهبری بعنوان شعار سال برگزیده شود مبرهن می نمود؛ در برنامه های این به قول امام دانشگاه همگانی نمودی نداشت و طی این سالها به آن پرداخته نشده بود و خدا می داند اگر این شعار مطرح نمی شد؛ تبلیغات مواردی مثل مگی که یک محصول صهیونیستی است تا کی در تلویزیون جمهوری اسلامی ادامه می یافت.
بدیهی است که فرهنگ سازی کار یک روز و یک سال نیست اما مواردی نظیر حذف کالاهایی مثل قهوه از سریال ها و فیلم ها و آموزش نسل آینده در برنامه های کودک و نوجوان که هر روز به تعداد خاله ها و عموهای آن اضافه می شود حداقل باید از امسال آغاز می گردید.
همچنان فرهنگ مصرف گرایی در تلویزیون تبلیغ و در اذهان نهادینه می شود و این در حالی صورت می گیرد که تولید ملی با مشکلات فراوانی در داخل کشور مواجه است که عمده آن وابسته به رفتار مصرف کنندگانی است که تربیت آنها در دانشگاهی که بدست شما اداره می شود صورت می گیرد. علامت ماشین های داخلی در تلویزیون پوشانده می شود اما قهرمان داستان سوار بر ماشین خارجی به ایفای نقش میپردازد و...
آقای صدا و سیما اولین و ساده ترین چیزی که در عرصه فرهنگ به ذهن هر کودکی میرسد برگزاری همایش و گفتگو های تلویزیونی است که شما بهتر می دانید مخاطب آنها را چه کسانی و چه درصدی از جامعه تشکیل می دهند در حالیکه عمده مخاطبان تلویزیون به دست سریال ها و تله فیلم ها و مسابقات فوتبال سپرده شده اند و آنها کار خودشان را می کنند و صدا و سیما هم کار خودش را و در این میان آنچه مهجور مانده مساله فرهنگ سازی است! در حالیکه همین سریال ها نیز روز به روز کیفیت و بالتبع اقبال خود را بیش از پیش از دست می دهند و راه را برای امثال حریم سلطان و بوی گل لاله و ... باز می کنند. در واقع سریالهای تلویزیون نه تنها نیاز جامعه را بر طرف نمی کنند و پاسخی درخور به آنها نمی دهند؛ بلکه زمینه را برای دیگرانی که مترصد فرصت اند مهیا می نمایند تا نیازهای کاذب در جامعه ایجاد کنند و اباطیل خود را به خورد مخاطب ایرانی بدهند. مسئله ای که تکثیر قارچ گونه سایت های دانلود فیلم و سریال نمود بارز آن و زنگ خطری برای مسئولین است.
بارز ترین نمونه بی توجهی به مساله تولید ملی در تلویزیون مسئله قهوه خوردن و ترویج این محصول وارداتی است که در بیشتر سریالها و فیلم های تلویزیونی به چشم میخورد و دیالوگهایی مثل "قهوه می خوری یا چای" یا "الان برات قهوه میارم" و ... در آن به کرات شنیده می شوند. قهوه ای که از صفر تا صد فرایند تولید و فراوری آن در خارج از کشور صورت می گیرد و در بهترین حالت در یک زیرزمینی در ایران آسیاب می شود! محصولی وارداتی که جز خارج کردن ارز از مملکت سود دیگری ندارد و متاسفانه مصرف آن به این شکل در تلویزیون تبلیغ می شود! ممکن است توجیه شود که چون در سبد خانوار جای گرفته در تلویریون هم نمایش داده می شود که مخاطب، داستان و بازیگرانش را بیگانه نپندارد! لیکن اولا که چای همچنان اولین نوشیدنی عموم جامعه است و مصرف قهوه آنقدر عمومی نشده که این مسئله پیش بیاید و ثانیا صدا و سیما بیش از آنکه آینه باشد چراغ راهنما است! بیان این مثال تاریخی نیز در این زمینه خالی از لطف نیست:
ماری ترز ملکه اطریش در نامه ای به دخترش ماری انتوانت ملکه معدوم فرانسه از او به خاطر آرایش موهای خود گله می کند و ملکه فرانسه در پاسخ می نویسد که اینجا همه موهایشان را همینطور آرایش می کنند و این در حالی بود که همه فرانسه در این زمینه از ملکه تقلید می کرد. این قهوه مشت نمونه خرواری است از آنچه رسانه ملی در سال حمایت از تولید ملی بی تفاوت از کنار آن گذشته و می گذرد!
مسئله حجاب و پوشش اسلامی که از این هم خنده دار تر و تاسف بار تر است! عمده تلاش دست اندرکاران به پخش میزگرد ها و گفتگو های تلویزیونی محدود می شود و نتیجه عمده انها هم این است که باید کار فرهنگی صورت بگیرد! خب کار فرهنگی صورت بگیرد! اما صدا و سیما نباید میزگرد تشکیل بدهد که به این تنیجه برسد که باید کار فرهنگی بشود! باید این کار فرهنگی را انجام بدهد! فرهنگ عمومی جامعه بدست رسانه ملی شکل می گیرد و باید بگیرد و اگر بدست آن نباشد نشانه ضعف است که بدست بیگانه افتاده و عوام فرهنگشان را از ماهواره ها و اینترنت و فیلم وسریال های خارجی بگیرند. نه اینکه تمام مسئله به گردن آنها باشد یا اینکه صدا و سیما بتواند جلوی آنها را تمام و کمال بگیرید اما اگر در خانه غذای خوب باشد کسی از اهل آن به دنبال غذای بیرون نمی رود! غذای بیرون مال کسی است که در خانه اش غذا نباشد! و این صدا و سیما است که باید غذای فرهنگی این جامعه را تولید کند. درباره حجاب اگر قرار بود با سخنرانی فلان آخوند یا فلان دکتر کار به نتیجه می رسید اوضاع عفت عمومی روز به روز افول نمی کرد! پوشش مردان و زنان در خیابان نمود بازی دیگری است که صدا و سیما به دشمن باخته است!
به جای تهیه گزارش های جهت دار از میزان رضایت مردم ار تولیدات سیما و برگزاری نشست های مختلف برای قدردانی از دست اندرکاران سریالهای پرمخاطب و کم مخاطب که مخارج آن هرچند هم اندک از بیت المال مسلمین می شود؛ باید به میزان انطباق آن ها بر نیاز های فرهنگی جامعه پرداخته شود تا تلاش آقایان مثمر ثمر واقع بشود.
مسئله دیگری که در رسانه ملی آه از نهاد آدمی بر میآورد استفاده از بازیگرانی است که صلاحیتشان برای نقش آفرینی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی زیر سوال است! امثال حامد بهدادی که با وقاحت تمام در امثال کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد بازی می کنند چگونه در تلویزیون در نقش یک افسر وطن پرست ظاهر می شود؟! مردم افسر وطن پرستی را که وطن فروشی اش را دیده اند باورر نمی کنند! اینکه این جماعت با چه رویی در چشم من و ما نگاه می کنند و یکی به نعل می زنند و یکی به میخ جای تعجب ندارد که از کوزه همان برون ترواد که دروست لیکن استفاده مکرر تلویزیون از اینها جای بسی حیرت است! انگار نه انگار که همایون ارشادی در چه نقش هایی برعلیه مسلمانان بازی کرده یا رضا عطاران به چه دلیلی در سال 88 بازداشت شده و بود و نیکی کریمی با چه ظاهری اصول فرهنگی انقلاب را در فرنگ به سخره گرفته است! انتظار ما از اینها نیست که ما اساسا انتطاری از اینها نداریم لکن از صدا و سیمایی که علت وجودی و غایی آن چیز دیگری است انتظار می رود که آب را در ظرفی که آلوده نباشد برای مردم بریزد. آب زمزم هم باشد در ظرف نا تمیز غیرقابل خوردن است.
وطن فروشی برچسب نیست که کسی آن را به کس دیگری بچسباند! تجارتی است که در ملا عام انجام می شود و هر کسی خوب میداند که چه چیزی را در قبال چه چیزی داده است و مردم ناظران آن هستند.
صدا و سیما در این سی سال مردم را مبارز بار نیاورده است! ملت از غرب زدگی هم بیرون نیامده اند چرا که مظاهر زندگی مادی روز به روز غربی تر می شود و این مرهون فرهنگی است که نتیجه اقتصاد است و اقتصادی که با فرهنگ می باید اصلاح می شد. امروز صدا و سیما پر است از مواردی که نه تنها به درد این ملت نمیخورد بلکه بر دردهای آن نیز میافزاید! نظایر سریال نون و ریحون که اتفاقا در ماه رمضان هم پخش می شد! مغایر منویات اسلام درباره تشکیل خانواده بود و از این دست زیاد است که معلوم نیست مسئولیت آن با چه کسی است و چه نظارتی بر آن صورت می گیرد. این مسابقات تلفنی بی فایده که در بهترین حالت اطلاعات عمومی بی فایده تری نظیر بلند ترین قله کوه در افریقا و بلندترین رود جهان را شامل می شود آن چیزی نیست که صدا و سیما برایش شکل گرفته باشد! دصد آموزش های امثال فتیله ها که از آموزش سبک زندگی و معارف متعالی در غالبی کودکانه به نمایشگاه حرکات موزون تبدیل شده اند نسبت به مضراتشان یک به ده است! برنامه کودک و فیلم و سریال ابزاری هستند که باید از آنها برای تعالی استفاده شود نه اینکه موجب تباهی باشند! برنامه ای که "کی از همه قشنگ تره" را ورد زبان کودکان کرده اگر بخواهد می تواند شعاری مفید تر در زهن فرزندان ایران بکارد. چگونه است که یک دیالوگ در یک سریالپرمخاطب ظرف یک هفته همه گیر می شود اما هیچ چیز مشابهی در راستای منافع ملت و دنیا و آخرت مردم رخ نمی دهد؟! به جای اینکه هر روز بر تعداد شبکه های سیما اضافه شود که برنامه های پخش شده از دیگر شبکه ها را بازپخش کنند می توان کیفیت همان قبلی ها را بالاتر برد. یک ده آباد به از صد شهر خراب است آقای مهندس ضرغامی! این ها مواردی نیست که خدای ناکرده بیانشان با نیت سوئی انجام شده باشد یا اینکه بخواهد زحمات خدمتگزاران را نادیده بگیرد. گوشه ای از آن قبیل مواردی است که می توان به راحتی تغییرشان داد تا نسلی که با آن تربیت می شوند تغییر بکنند.