در میان احزاب و مخالفان حکومت حسنی مبارک گروه شاخص که نقش کلیدی در هدایت و سازماندهی مردم در جریان انقلاب اسلامی مصر را بر عهده دارد جماعت اخوان المسلمین است که نزدیک به ۱۰۰ سال پیش توسط حسن البنا پایه گذاری شد و آن را اصولاً باید زائیده اوضاع سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر مصر در پی رواج تفکر سکولاریسم در میان روشنفکران و آهنگ احساسات ملیگرایانه برای اصلاح این کشور در دوران اختتاق بعد از انقلاب 1919 مصر برضد انگلستان دانست.
حسنالبناء در سال 1906 در دهکده محمودیه در دلتای رود نیل از نواحی بحیره مصر چشم به جهان گشود. پدرش شیخ احمد عبدالرحمن البنا الساعتی یکی از طلبههای بنام و از پیروان مکتب بنیادگرایان حنبلی و امام جماعت و معلم مسجد بود، که در زمان شیخ محمد عبده در الازهر تحصیل کرده بود.
وی تحت تعالیم پدر با اصول اسلام سنتی تربیت شد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود، محمودیه،گذراند و و ارد دارالعلوم قاهره گردید. پس از ورود به قاهره در توصیف اوضاع اجتماعی آن زمان که موجب انگیزش وی به انجام فعالیتی برای احیای دین در مصر شد می گوید: هنگامی که در قاهره بودم مظاهری از بیبندوباری و دوری از اخلاق اسلامی در بسیاری از جاها مشاهده کردم، که در روستاهای مصر سابقه نداشت، و همچنین در برخی جراید موضوعاتی که با تعالیم اسلامی منافات داشت منتشر میشد، و از سوی دیگر مردم عامی هم جاهل به احکام دین بودند، از این رو فکر کردم که مساجد به تنهایی کافی برای رسانیدن تعالیم به مردم نیستند.
در دهه 1920 که افکار سیاسی اسلامی بین اندیشههای سنتگرایان یا عناصر محافظه کار الازهر طرفداران نوسازی یا شاگردان محمد عبده و اصلاح طلبان پیرو رشید رضا در نوسان بود، حسن البناء به مکتب سوم تمایل پیدا کرد.
گرچه حسن البناء از لحاظ فکری ترکیبی بود از نوسازی محمد عبده، اصلاح طلبی رشید رضا و حرکت طلبی سید جمالالدین اسد آبادی، ولی او برنامههای خود را به عنوان یک بینش جامع اسلامی ارائه کرد.
در سال 1927 به خدمت دبیری در شهر اسماعیلیه پرداخت و به شهر های مصر سفر کرد و در این میان به گفته خودش از فساد حکومت و مداخلات توهین آمیز مأموران انگلیسی در امور کشور و فقر عمومی و فشار طبقاتی به سختی رنج میبرد. و مردم مصر را بیگانه از معنی اسلام و دستخوش عقاید باطل و تفرقه و دچار عقدههای حقارت و فریفتۀ ظواهر تمدن غرب می یافت. از این رو به فکر افتاد که باید یک جبهۀ اسلامی قوی علیه استعمار تشکیل دهد و مصریان را به مبارزۀ مسلحانه علیه استعمار و بازگشت به اسلام و اقعی تشویق نماید در نتیجه در کنار تدریس روزانه در دبیرستان در برنامههای کلاس شبانه به آموزش اولیای اطفال مشغول شد و تاثیر استعمار و حضور اشغالگران انگلیسی و اختلاف سطح زندگی را به آنها یاد آوری نمود.
وی نسبت به بازتاب سخنرانیها و سمینار هایش مینویسد: در ماه مارس 1928 شش تن از برادرانی که در درسها و کنفرانسهای من شرکت داشتند، یعنی احمدالمصری، فواد ابراهیم، عبدالرحمان حبالله، اسماعیل عزو و ذکی المغربی به منزل من آمدند و گفتند: ما دیگر از این زندگی مذلت بار به تنگ آمدهایم، در این دیار مسلمانان هیچ عزتی ندارند و جایگاه آنها از خدمتکاران و بیگانگان نیز پایینتر است. ما حاضریم با نثار خون خود، ایمان و تقوای خویش در راه خدا، با تو همگام شویم. من به حدی از سخنان آنها متاثر شدم که نمیتوانستم از زیر بار مسئولیتی که به من واگذار شده بود، شانه خالی کنم، از این رو به دعوت آنها لبیک گفتم و در همان جا سوگند خوردیم تا جان در بدن داریم در راه اسلام فعالیت و مبارزه کنیم. در آن جا کسی پرسید: چه نامی برای خود انتخاب کنیم؟ یک انجمن، فرقه، اتحادیه و... گفتم: هیچ یک! ما برادرانی هستیم در خدمت اسلام یعنی اخوانالمسلمین و پس از آن اخوان شعار خود را: الله هدف ماست، رسولالله رهبر ماست، قرآن برنامه ماست، جهاد و تلاش کار ماست، شهادت آرزوی ماست قرار داد.
این در حالی بود که جامعه مصری بدلایل مختلف تشنه اندیشه ای بود که غرور عربی اسلامی مردم را به آنها بازگرداند. استعمار انگلیسی و اصطکاک بین مستعمران بریتانیایی با مردم بومی شخصیت عربی مصریان را به شدت تحریک کرده بود و علاوه بر آن ترویج اندیشه های سکولاریستی و بی تفاوتی طبقه حاکم نسبت به مبانی اسلام در بین ملتی که طی قرنها با اسلام هویت یافته بود هیزمی را فراهم کرده بود که اندیشه های حسن البنا چون جرقه ای آن را شعله ور نمود. در همین برهه زمانی دو رویداد مهم دیگر نیز به این جریان سرعت بخشید. اولی ترویج مسیحیت توسط میسیونر های انگلیسی و دومی انحلال مقام خلافت عثمانی توسط آتاتورک و برقراری نظام جمهوری براساس قومیت سیاسی توسط وی بود که در نتیجه این احساس در میان گروههای دینی به وجود آمد که پایه اسلام در آستانه فروپاشی و انهدام قرار دارد و سبب شد که رجال دینی مصر این امر را جایگزینی نظام اسلامی با نظامی ساخته غرب و خروج از اسلام قلمداد کنند.
در نتیجه اخوان تلاش نمود که اجتماع مصر را از دعوت مسیحی دور کند که این امر مواجهه با نیروهای خارجی مسلط بر مصر که به عنوان پشتیبان اول دعوت کنندگان مسیحیت بودند را به همراه داشت.
با افزایش اعضا و گسترش دامنه فعالیتها، حسن البناء قرارگاه اصلی اخوانالمسلمین را از اسماعیلیه به قاهره منتقل کرد و پس از تأسیس دارالاخوان در 1929 رسماً اخوانالمسلمین اعلام موجودیت کرد. حسن البناء در مرکز فعالیتها که التهذیب نام داشت به سازماندهی تمام وقت تشکیلات پرداخت و دامنه فعالیت اخوان را گسترش داد، در این راستا برای تربیت زنان در مصر مرکزی به نام المهد الامهات المسلمین نیز توسط وی تأسیس شد.
اخوان المسلمین برنامه اصلاحی وسیعی را تدوین کرد که در آن افکار عدالت اجتماعی، برابری، آزادی، صلح و چگونگی رو به رو شدن با سختیهای زندگی عمومی جلوهگر بود که به آن محبوبیت مردمی زیادی خصوصاً میان طبقه فقیر که شامل اکثریت مردم مصر بود، بخشید. اسحاق موسیالحسینی در کتاب خود درباره اخوانالمسلمین، استدلال میکند که برنامه آنها دارای 6 اصل ذیل است:
1- علمی: ارائه یک تفسیر دقیق از قرآن و دفاع از آن در برابر تفسیرهای نادرست.
2- عملی: دعوت مصر و دول اسلامی براساس اصول قرآنی و تجدید نقش و تأثیر عمیق آن.
3- اقتصادی: گسترش و حفاظت از ثروت ملی، ارتقاء سطح زندگی و تحقق عدالت.
4- اجتماعی و خیرخواهانه: مبارزه با جهل، بیماری و فقر.
5- میهن دوستی و ملی گرایی: آزادسازی دره نیل وکلیه کشورهای عرب و در نهایت همه دنیای اسلام.
6- جنبه انسانی و جهانی: ترویج صلح جهانی و تمدن انسانی بر بنیادهای جدید مادی و معنوی اسلام
جنبش اخوان شاخه نظامی (شاخه کتائب) را نیز بوجود آورد که خشنونت نظامی و ترورهای سیاسی را با هدف تغییر اجتماعی و سیاسی و علیه خشونت حکومت بکار گرفت و همچنین در جریان جنگ 1948 فلسطین در کنار نیروهای عربی علیه نیروهای اسرائیلی و نیز مقاومت مردمی در کانال سوئز در سال 1951 با هماهنگی ارتش مصر از آن استفاده نمود.
حسن البناء در تلاش برای دعوت به حکومت اسلامی مطلوب خود، ضمن انتقاد از دولتها، با ارسال نامهها و بیانیههای متعدد برای آنها، برنامهها و نظرات خود را در مورد نحوه اداره مملکت تشریح کرد. از جمله این اقدامات، ارسال رسالهای تحت عنوان نحوالنور به سران کشورهای اسلامی و رهبران جهان عرب، بعد از انعقاد پیمان 1936 است که در آن برنامههای اصلاحی اخوان عنوان شده است.
اولین شعبه خارجی اخوانالمسلمین در سال 1937 در دمشق ایجاد شد که دفتر کمیته مرکزی و مسوول تأسیس مراکزی در سوریه و لبنان نیز بود. البته هر دفتر مرکزی میتوانست با نظارت کمیته مرکزی شعباتی دایر کند.
در دهه50 میلادی، اخوان دفاتر زیادی در لبنان، سوریه، فلسطین، اردن، عراق، عربستان، اندونزی، سریلانکا و پاکستان دایر نمود و در ایران نیز همکاری نزدیکی با فدائیان اسلام داشت که منجر به ترجمه و نشر بسیاری از آثار رهبران اخوانالمسلمین در ایران شد. از طرفی در زمان دستگیری و اعلام حکم اعدام نواب صفوی و رهبران فدائیان اسلام، هیأتی از اخوانالمسلمین برای رایزنی و جلوگیری از اعدام آنها به ایران آمد.
اخوانالمسلمین در سال 1939 با تکیه بر آرمان فلسطین و دفاع از حقوق اعراب به یک سازمان سیاسی مبدل شد و این امر منجر به گسترش نفوذ آنها در سوریه، اردن و تا حدودی در لبنان، سودان و شمال افریقا شد و حسن البناء پیشوای بزرگ و مرشد عام شناخته شد. اصطلاح مرشد عام، از آنجا نشأت میگرفت که حسن البناء خود را رهبری فرهمند میدانست که مردم بدون آنکه کسی آنها را مجبور کند از وی پیروی میکنند.
در واقع روابط گروه اخوان المسلمین با فلسطین از سال ۱۹۳۵ و هنگامی که عبدالرحمان البنا با حاج امین الحسینی مفتی و رئیس شورای عالی اسلامی بیت المقدس در فلسطین ملاقات نمود، آغاز می گردد که موجب شد تا قضیه فلسطین جایگاه ویژه ای نزد اخوان المسلمین پیدا کند. تایید این گروه از قضیه فلسطین بعد اسلامی و عربی جنبش اخوان را توضیح داد و مدخل مهمی برای ورود آنها به فلسطین گشت. |
اخوان المسلمین در مصر از انتقال به قاهره تا سال ۱۹۳۹پنج کنگره عمومی تشکیل داد که این کنگره ها نمای کلی فعالیتهای اخوان را در دهه ۳۰ میلادی ترسیم میکنند.
کنگره اول در ماه مه 1933 راجع به مسئله فعالیتهای میسیونرهای مسیحی و طرق مبارزه با آنها.
کنگره دوم در اواخر 1933 در مورد نحوه تبلیغ و اشاعه افکار در جامعه و تشکیل موسسه انتشاراتی.
کنگره سوم در ماه مارس 1935 در رابطه با ضوابط و معیارهای عضویت و مراتب و ساختمان تشکیلاتی جامعه اخوان.
کنگره چهارم در ژوئیه 1937 به منظور برگزاری جشن تاجگذاری فاروق
کنگره پنجم در ژانویه 1939 به مناسبت دهمین سال تأسیس اخوان المسلمین برگذار شد. این کنگره مهمترین کنگره اخوان و از جهاتى نقطة عطفى در تاریخ این جمعیت به شمار مىرود چرا که طی آن اخوانالمسلمین به عنوان یک سازمان سیاسی معرفی گردید و همچنین برنامهها و اهدافى که به وسیلة بنا در این کنگره اعلام شد و نیز تصمیماتى که اتخاذ گشت، این جمعیت را وارد دوره نوینى کرد. به ویژه از آن روی که مقارن با آن، جنگ جهانى دوم آغاز شد و این جمعیت نمىتوانست نسبت به اوضاع سیاسى و وقایع نظامى بىاعتنا بماند و شاید بتوان هدف کلى اخوان را پس از کنگرة پنجم در آزادی وطن اسلامى از سلطة بیگانه و تشکیل دولت آزاد اسلامى در آن خلاصه کرد.
حضور اخوان در ماجرای فلسطین از یک سو بر محبوبیت آن در جهان اسلام افزود و از سوی دیگر دربار مصر و دولت بریتانیا را به شدت نگران کرد. به خصوص مسلح شدن و آمادگى نظامى اخوان بر این نگرانى مىافزود. همچنین اقدامات مهم آنها در قبل و بعد از جنگ جهانی دوم در مصر و دیگر کشورهای اسلامی و مخالفت با قرارداد ۱۹۳۶ بین لندن و قاهره نیز موجب مخالفت های شدید غرب علیه این جنبش شد. از طرف دیگر جوانان نیز در تصمیمهای عجولانه که بعضاً مورد تایید اخوان هم نبود اقدام به ترورها و بمبگذاریهای متعدد کردند که تبعات آن بر بدنه اخوانالمسلمین وارد میشد. در ژانویه 1948 دولت مصر اعلام کرد که در تپههای موقاتم در حومه قاهره تعداد 165 بمب و جعبههای سلاح را بعد از یک درگیری بین پلیس و نیرو های اخوانالمسلمین کشف نموده. در 22مارس این سال احمدالخزیندر یکی از قاضیان برجسته مصر به دلیل محاکمه یکی از اعضای اخوان ترور شد و به قتل رسید.
در اکتبر همان سال دولت اعلام کرد یک انبار بزرگ سلاح و مهمات در اسماعیلیه از رهبر گروه ضربت اخوان کشف شده است.
مجموعه این اقدامات و دیگر فعالیتهای اخوان موجب شد تا در 8 دسامبر1948 محمود فهمی نخستوزیر به فرمان ملک فاروق دستور انحلال اخوانالمسلمین را صادر کند. بلافاصله بسیاری از مسئولین و اعضای اخوان دستگیر و روانه زندان شدند و اموال جمعیت مصادره شد و تبلیغات گستردهای بر ضد آنان از هر سو آغاز شد. پس از آن فعالیت جمعیت بیشتر جنبۀ معنوی و فرهنگی داشت. که البته شامل شاخه نظامی نمیشد. و شاخه نظامی اقدام به ترور نقراشی نخست وزیر و فعالیت های زیرزمینی نمود.
چندی بعد البنا نیز بقتل رسید که تحقیقات و محاکمههای بعدی حاکی از دخالت نخست وزیر مصر و مامورین پلیس در ترور حسن البناء بود.
در سال ۱۹۵۱ فعالیت احزاب در مصر مجددا آزاد شد و اخوان المسلمین دوباره فعالیت خود را آغاز نمود. پس از آن مدتی حسن باقوری و صالح العشماوی و سپس حسن الهضیبی به رهبری برگزیده شدند. در عهد رهبری الهضیبی اخوان جنبشی به وجود آوردند که منجر پیروزی انقلاب مصر و سقوط رژیم سلطنتی و روی کار آمدن ژنرال نجیب و بعد سرهنگ جمال عبدالناصر گردید. الهضیبی بعد از امضای قرارداد 1954 بین مصر و انگلستان توسط جمال عبدالناصر، وی را خائن خواند و اخوان اقدام به ترور وی نمود، که این ترور نافرجام ماند و پس از آن ناصر جمعیت را غیر قانونی اعلام کرد و در نتیجه بسیاری از سران و اعضای اخوانالمسلمین دستگیر و اعدام شدند و لی شاخۀ نظامی اخوان همچنان به کار خود ادامه داد و شاخه تکفیروالهجره به رهبری خالد الاسلامبولی دست به ترور محمد انور السادات زد. پس از قتل سادات و اعدام اسلامبولی فشارهای زیادی بر اخوانالمسلمین وارد شد و فعالیتهای آنها بیشتر جنبه مخفیانه و زیرزمینی پیدا کرد و دچار انشعبات زیادی شد.
در سال 1987 اخوان المسلمین تصمیم گرفت تعدادی را وارد پارلمان کندو به عرصه فعالیت های سیاسی مصر بازگردد . در حالیکه این جنبش به لحاظ رسمی غیر قانونی بود 36 تن از اعضای آن موفق شدند بعنوان کاندیدای مستقل وارد پارلمان شوند. مأمون الهضیبی در آن زمان به عنوان سخنگوی فراکسیون اخوان در پارلمان بود. اندکی بعد به معاونت مرشد عام جماعت اخوان المسلمین و سخنگوی رسمی این جماعت برگزیده شد.
محمد مأمون الهضیبی در 27 نوامبر 2002 و پس از درگذشت استاد مصطفی مشهور، به عنوان ششمین مرشد عام جماعت اخوان المسلمین برگزیده شد. در زمان وی پس از حملات 11 سپتامبر امریکا، فشارهای زیادی بر اخوان المسلمین وارد شد؛ چراکه این حرکت در ابتدا از طالبان حمایت می کرد. مأمون الهضیبی در 9 ژانویه سال 2004 در سن 83 سالگی دار فانی را وداع گفت و پس از وی محمد مهدی عاکف به عنوان هفتمین رهبر جماعت اخوان المسلمین از سوی اعضای این جماعت انتخاب شد و پس از او نیز دکتر محمد بدیع سامی بعنوان هشتمین مرشد عام رهبری اخوان را بر عهده گرفت.
در انتخابات پیشین پارلمان مصر اخوان المسلمین فرصت یافت تا میزان محبوبیت ملی خود را آزمایش کند و در مرحله سوم توانست مجموع 90 کرسی را بدست آورد، بدنبال آن بار دیگر فشار بر اخوان افزایش یافت و بسیاری از هوادارن این جنبش بازداشت شدند و تقریبا اقدامات امنیتی و سیاسی گسترده علیه جنبش اخوان المسلمین یکی از روزمرگی های دولت مبارک به شمار می رفت.
در پی قدامات دولت مبارک در عرصه های مختل داخلی و خارجی محبوبیت اخوان در بین مردم مصر و توانایی های این جنبش از حالت بالقوه به بالفعل تغییر کرده و جنبش اخوان المسلمین به نوک پیکان مبارزه علیه رژیم مبارک تبدیل شده است.
مطبوعات کثیرالانتشار اخوان
روزنامه اخوان المسلمین ، الشهاب؛ التعارف؛ الشعاع؛ النذیر؛ المباحث؛ و نیز ماه نامههای المنار؛ المسلمون و الشهاب و هفته نامههای الدعوة؛ منزل الوحی و منیرالشرق