حکومت سعودی را میتوان از وجوه گوناگون مورد بررسی قرار داد. از نحوه تعاملشان با اسرائیل و آمریکا و روابط خانوادگی با بوشها گرفته تا اشاعه وهابیت و ایجاد داعش و جنایت در یمن و بحرین و قطیف. یا بررسی وهابیت که هیچگاه از این خانواده جدا نبوده و ثمرات ناپاک آن از مالزی تا مراکش و از چچن تا سومالی قابل مشاهده است. اما از جمله مواردی که در باب این به قول امام(ره) وارثان ابیسفیان کمتر مورد توجه قرار گرفته رفتارشان در بدو پیدایش با شیعه و سنی است. در واقع همانطور که آمریکا خود را پشت حقوقبشر پنهان میکند اما کوچکترین اعتقادی به آن ندارد آلسعود نیز مدام سعی کرده با ادعای رهبری جهان اسلام، مذاهب چهارگانه را علیه شیعیان بشوراند در حالی که نه اهل سنت، وهابیت را به رسمیت شناختهاند و نه همچون داعش، آلسعود تفاوتی بین سنت و تشیع قائل شد. آلسعود مصرانه اهتمام میورزد تا خود را در جبهه اهل سنت نشان دهد و جنایاتش را علیه مذاهب اسلامی از اذهان پاک کند در حالی که حتی اعترافات مورخان وهابی موید این است که این خاندان نه با شیعیان که با هر اسلامی جز قرائت انگلیسی محمد عبدالوهاب عناد دارند و حتی برای آن هم اعتباری واقعی قائل نیستند و از آن تنها برای پوششی برای رفتار خود استفاده میکنند.
حکومت اول آلسعود
آنچه در ادامه میآید توصیف بخشی از جنایات خاندان سعود در بدو امارت و در دوره اول حاکمیتشان بر حجاز است که در آن از هیچ جنایتی فروگذار نکردند و هیچ تفاوتی نیز بین شیعه و سنی لحاظ نمیکردند. مورخان، تاریخ آلسعود را به 3 دوره (حاکمیت اول، دوم و حکومت کنونی) تقسیم میکنند که دورههای اول و دوم بهدست عثمانیها پایان مییابد و هماکنون در دوره سوم به سر میبرند. در دوره اول آلسعود به دستاندازی و تجاوز و غارت مناطق مختلف عربستان و تحمیل وهابیت پرداختند که حمله به مکه و مدینه در عربستان و کربلا و نجف در عراق از آن جمله است به این شکل که آلسعود که به راهزنی در نجد مشغول بودند آلیزید را از بین بردند و محمد بنسعود با نابودی آلمعمر در سال 1160 هجری قمری به امارت درعیه دست یافت. در همان شهر بود که محمد بنعبدالوهاب که از همه جا رانده شده بود وارد شد و با محمد بنسعود همراه شد و این دو که پیمانی برای حمایت متقابل بسته بودند لشکری از خونریزان عرب تدارک دیدند و شروع به تجاوز به قبایل و دهات نجد کردند. عُرَیْعر امیر احساء و حسن بنهبهالله امیر نجران، برای رفع غائله وهابیان بر درعیه تاختند. لیکن محمد بنسعود به تدبیر شیخ این خطر را دفع کرد. امیر احساء عقب نشست و امیر نجران پیمان صلح منعقد کرد. سپس دهام بندَواس، امیر ریاض حملات خود را به درعیه آغاز کرد که سالها ادامه داشت و موجب کشتار بسیار از طرفین شد. امیران حُرَیْمِلاء و ضَریه نیز هر وقت فرصت مییافتند بر درعیه حمله میبردند اما محمد بنسعود مقاومت میکرد و ابن عبدالوهاب نیز در میدان جنگ حاضر میشد و روحیه سربازان را تقویت میکرد. سرانجام محمد بنسعود بعد از 20 سال حکمرانی و جنگ در سال 1179 درگذشت و جای خود را به پسرش عبدالعزیز سپرد.