در الوثائق السیاسیه آمده است که اشعث پیش از اسلام یهودی بود و در سنه الوفود با هفتاد تن دیگر به مدینه آمد و امیر ایشان بود و جملگی مسلمان شدند و کنده را نیز به اسلام درآوردند. لکن چون پیامبر وفات یافت او در حضرموت زکات را رد کرد و در زمره مرتدین در آمد و دیگران که با خلیفه بیعت نکرده بودند گرد آورد و از پرداخت زکات منع نمود. چون خبر به مدینه رسید خلیفه اول زیاد بن لبید را با لشکری به یمن فرستاد و ایشان جنگیدند تا او و پیروانش در قلعه ای محصور شدند. زیاد بر ایشان سخت گرفت و آب را بست و چون پسر قیس چاره نیافت برای خود و ده تن از خویشانش امان خواست تا به مدینه روند و خلیفه در باب ایشان حکم کند و دروازه های قلعه را گشود تا لشکریان زیاد وارد شدند و نقل است که ایشان جز همان ده نفر دیگران را کشتند و اشعث خون دیگران را به ازای خود و نزدیکانش فروخت. چون به مدینه وارد شدند خلیفه او را که بزرگ کندیان بود عفو کرد و خواهرش ام فروه را به عقد او درآورد که جعده بنت اشعث حاصل همین ازدواج بود. او بار دیگری نیز در یمامه جمعی از قبیله اش را فریب داد و باعث شد تا یمامه بواسطه خیاونت وی مغلوب خالد شود و چنین شد که او را کندیان عرف النّار نامیدند که کنایه از خائن بود.