بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


۵۳ مطلب با موضوع «جمهوری اسلامی» ثبت شده است

  • ۱
  • ۱

روزنامه‌ای تصویر یکی از این هنرمندان هنر برای هنر را منتشر کرده که دارد خون می‌دهد برای کودکان غزه! مرحبا!

خدا رحمت کند امام را که فرمود: «ما تا آمدیم مغز این آقایان را از غربزدگی خارج کنیم، پشت هشتم ما شاید بشود این کار. من نمی‌دانم آقایان از غرب چه دیده‌اند؟ غرب همین است که شما ملاحظه می‌کنید که این‌طور جنایات می‌کنند. آن وقت آن کسی که جانی مطلق است می‌برند نگه می‌دارند و پشتیبانی از او می‌کنند. به حرف یک ملت مظلوم گوش نمی‌دهند. نمی‌گذارند که شورای امنیت تشکیل بشود. پول‌های ایران را مثل دزدهای سر گردنه غارت می‌کنند. توقیف می‌کنند. غرب وضعش این است. و این سازمان‌هایی هم که درست کرده‌اند برای خودشان، همه برای منفعت غرب است. هیچ برای مظلوم‌ها نیست. شما شاید در طول این مجالسی که اینها درست کرده‌اند، یک جا پیدا نکنید که اگر آمریکا یا دیگران که قدرت‌هاشان زیاد است، منافعش با یک مملکت ضعیفی تصادم پیدا بکند، اینها یک کاری برای‌شان کرده باشند. الآن چند وقت است که لبنان مبتلای به این سرطان است. این مجلس‌ها چه کردند برای این. طول این مدتی که ما گرفتار این مسائل بودیم؟ در طول پنجاه و چند سال که ما گرفتار این مسائل و مصایب بودیم، این مجلس‌ها برای ما چه کردند اینها همین است که یک وقتی منافع بزرگ‌ها [ایجاب‌] بکند، اینها... به نفع بزرگ‌ها فعالیت بکنند؛ حفظ بکنند. یک کلاهی هم سر ما بگذارند، به اینکه یک همچون مجالسی هست و شوراهای امنیت هست، سازمان ملل هست، این چیزهایی است که برای ما درست کردند و ما را می‌خواهند بازی بدهند و ما هم بازی می‌خوریم.»

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

ما فکر می‌کردیم دادمان را از دست مشاور و معاون رئیس‌جمهور سیاهه کنیم محضر محترم خودشان، دردمان دوا می‌شود و کابینه یک تذکری دریافت می‌کند و لحنش با مردم عوض می‌شود! نمی‌دانستیم رئیس‌جمهورمان برمی‌گردد و می‌گوید کم‌سوادیم و از جای خاصی تغذیه می‌شویم! آیا به شما نرسیده که سلام خدا بر او فرمود هر کس مردم را تحقیر کند (و کرامت انسان‌ها را پاس ندارد) و در برابر مردم گردن افرازد، حقیقتا جبار و طاغوت اوست. (الحیا 9/ 331 به نقل از اصول کافی 2/311)

حداقل می‌گذاشتید دهه فجر و بازپخش سخنرانی‌های امام در این دهه درباره مردم و عزت و رابطه با آمریکا و ملتی که روزه دارد، تمام بشود بعد همچین صحنه‌هایی از صف‌های کرامت و سخنرانی‌های اکرام مردم می‌آراستید!

از نظر آقایان، مردم مشتی طرفدار بی‌قانونی و کم‌سوادند! شانس آوردیم والا مرحله بعد مردم می‌شدند حجم قابل توجهی مزاحم که زیر سایه بنفش دولت زندگی می‌کنند! من از همین دانشگاهی فارغ التحصیل شده‌ام که آقای رئیس‌جمهور اهلش را به پرداختن به توافق ژنو تهییج کرد! یکی از مرتبط‌ترین رشته‌ها را هم خواندم که علوم سیاسی بوده باشد اما حالا نمی‌دانم از نظر آقای رئیس‌جمهور کم‌سواد محسوب می‌شوم یا مزاحم یا اینکه باید درباره توافقنامه ژنو اظهار نظر کنم تا یک سری کم‌سواد دیگر در این باره صحبت نکنند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۲
  • ۰
  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

یک شاید دوستی داشتم که از یک سال پیش صحبتمان سر مسائل سیاسی و بعضا اجتماعی گل می کرد و عموما با خنده تمام می شد. به هیچ چیزی به معنای واقعی اعتقاد نداشت از آن دسته ای که تمامبرداشت ها را از هر چیزی درست می دانست و مثلا میگفت مردم اسرائیل بعد از شصت سال حق دارند که در فلسطین باشند و حالا فلسطینی ها هستند که باید بیخیال فلسطین باشند. یا مثلا راجع به حق و باطل اینکه امثال ما که یک ولی فقیه داریم بالای سرمان فرقی نداریم با این وهابی های از خدا بی خبر که در سوریه هرکاری دلشان می خواهد می کنند. یا اینکه جمهوری اسلامی نباید با انرژی هسته ای بهانه دست آمریکا بدهد و اساسا اینکه امریکا دشمن ما باشد را قبول نداشت.

از این طرفداران نظریه داروین که چون به زبان انگلیسی تسلطی دارند و بی بی سی و امثال آن را می بینند فکر می کنند از تمام جهان با خبرند و از حرکت جوهری و علم رجال می دانند تا علوم کامپیوتر(که اینیکی شغلش بوده و هست).

خلاصه اخیرا که دولت از کف ما رفته و یک سری بحث ها بیشتر پیش می آمد آقا تمام ژست گفت‌و‌گو و احترام متقابلش ته کشید و بالاخره آ رویش را نشان داد! البته این یکبار نبود که اتفاق باشد و چند هفته ایست که دیگر روی اصلاح طلبش را نمایش می دهد. برای هرکدام از دوستان اصلاح طلبم این مدت زمان همزیستی که دم از آن می زنند متفاوت بود! این بیشتر از همه دوام آورد اما او هم بالاخره به این نتیجه رسید که همزیستی هم خیلی چیز خوبی نیست و بهتر است رویش را باز کند!

اصولا آدمی که همزیستی جزوی از سرشتش نباشد که آزاده باشد و دینی هم نداشته باشد که اگر آزاده نیست عنانش را نگهدارد همینطور می شود. ما لااقل هرچه که باشیم دینی که لااقل لقبش را یدک می کشیم عنانمان را نگه میدارد که در برخورد با اینها خیلی ملاحظات را بکنیم مخصوصا که نروند بگویند حزب اللهی ها فلان اند! اگرچه این جماعت از این حرفها گذشته اند و ما دستهایمان را تا ته هم عسل کنیم و بگذاریم دهانشان باز هم تلخ است!

دست ما که هیچ! دست نظامی هم که در سایه اش زندگی می کنند هم نمک ندارد. اصلا ما و نظام سر جای خودمان! آنکه خداست و ملت (همه مان را عرض میکنم) وجودشان را مدیون مرحمت باری تعالی هستند نمک ندارد و دائم این مردم از خدا طلبکارند و زبانشان دراز است! ما که دیگر حسابمان با این جماعت روشن است!

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

جناب آقای رییس جمهور، از جمهور خود دفاع کنید!

من جزو آن 49 و نیم درصدی هستم که در انتخابات ریاست جمهوری به کاندیدای دیگری رای دادم اما امروز شما را رییس جمهور خود می دانم کما اینکه شما خودتان را رییس جمهور ملت معرفی کردید و باید هم این طور باشد. حالا از شما تقاضا دارم از جمهور خود دفاع کنید!

من جزو آن 49 و نیم درصدی هستم که مشاور ارشد شما به خودش اجازه داده آنها را طرفدار بی قانونی معرفی کند و بگوید من و امثال من جریانی هستیم که قانون را قبول نداریم! مایی که اگر قانون را قبول نداشتیم الان مثل فائزه هاشمی در حال ساندویچ خوردن در میدان انقلاب بودیم! ما اگر قانون را قبول نداشتیم بعد از انتخابات میرفتیم انگلستان ادامه تحصیل بدهیم به توصیه پدرمان بعد هم خانوادگی می آمدیم دادگاه که حواستان باشد قانون هرچه باشد ما "ما هستیم"!

آقای رییس جمهور از طرف جمهور خود به این آقای ترکان بفرمایید که قانون را آن کسانی قبول ندارند که امروز اصرار می کنند نظام سران فتنه را آزاد کند! پافشاری می کنند بر دلجویی از زندانیان سیاسی آزاد شده! آنهایی که قانون را تا جایی قبول می کنند که به وفق مرادشان باشد و از آنجا به بعد قانون که هیچ، قانونگذار را هم قبول ندارند! انتخابات را وقتی آزاد می دانند که کاندیدای مورد نظر اینها رای بیاورد و اگر موسوی رای نیاورد تقلب شده و مردم باید بریزند در خیابانها و آشوب کنند و مسجد بسوزانند و خیابان را ببندند. و داماد لرستان اند و پسر آذربایجان و از امام نامه دارند و خاطره های دو نفره تعریف می کنند

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

کدام هنر

حضرت حجه الاسلام جناب آقای دکتر روحانی

شما در جلسه روز پنج شنبه خود به درد دل برخی از هنرمندان گوش سپردید. حالا بعنوان جمهوری که شما رییس آن محسوب می شوید مطالبی را به اندازه فهم خودم بیان می کنم که سخنان شما از دوره انتخابات تا به امروز و اصرارتان بر شنیدن من را در بیانشان به طمع انداخته است.

تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - اسلام ائمه هدی - علیهم السلام- اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت‌ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد، و در یک کلمه " اسلام آمریکایی" باشد.
هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می‌برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهان‌خواران شرق و غرب، و در راس آنان آمریکا و شوروی، را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی‌دغدغه کوله بار مسوولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌اند. و هنرمندان ما در جبهه‌های دفاع مقدسمان این گونه بودند، تا به ملا اعلا شتافتند. و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی‌درد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.»
30/6/67

پیام به هنرمندان - روح الله الموسوی الخمینی - جلد 21، صص
145

 فرموده بودید گیشه ها خالی است و کتاب ها تیراژشان پایین است. اما این نه یعنی اینکه در جامعه تقاضا وجود نداشته و احتیاج به تحریک تقاضا بوده باشد. در کمال احترام باید عرض کنم که در جامعه همیشه تقاضا وجود داشته اما عرضه متناسب با آن صورت نگرفته است. جامعه ی دینی و فرهنگ غنی اسلامی ملت ایران تقاضا برای هنر دارد اما کم میابد هنرمندی را که عرضه ای متناسب با این تقاضا داشته باشد. گیشه ها خالی است چون تعداد فیلم هایی که یا دوای دردی باشد و یا مبین مفهومی متعالی روی پرده ها نیست یا اگر هست کمتر از آن است که به چشم بیاید. اخراجی ها نمونه بارز عرضه متناسب با تقاضای جامعه است که به پرفروش ترین فیلم دوران خودش تبدیل می شود. درواقع فروش بالای این فیلم مرهون مفهومی است که به آن پرداخته و تقاضایی که برای این مفهوم در جامعه وجود دارد. اجاره نشین ها نیز که پرفروش ترین فیلم دهه شصت بود مبین همین مدعاست. مفاهیمی مانند زن و خودی و غیرخودی و مسئله دنیا در این فیلمها همه نشانگر مفهوم غالب آها در جامعه اند که بهمین واسطه آنها را پرفروشترین ها می کند. فیلمهایی که شاید استادارد های فنیشان به پای برخی فیلم های هم عصرشان نرسد اما استاندارد های اجتماعی و مفهومی آنها پاسخگوی نیاز های جامعه بوده است. اتفاقا این مردم انتظار دارند کسی عرضه را تحریک کند.
فردوسی اگر پس از هزار سال همچنان خوانده می شود و قهرمان های ملی اش بازپردازی می شوند بدلیل فرهنگ مقاومتی است که در خود جای داده و نه بدلیل هنر گفتارش چه هیچ وقت از شاهنامه بعنوان متنی فاخر یاد نمی شود بلکه آن را بعنوان نماد وطن پرستی و مقاومت می شناسند. حافظ را مفاهیم عرفانی اشعارش حافظ کرده و سعدی را تبیین ادبی اخلاقش استاد سخن.

تیراژ بالای برخی کتب نظیر "مفاتیح الحیاه" و "دا" و "نورالدین پسر ایران" نیز ناظر همین تقاضا و تشنگی جامعه اند. اما اینها در مقابل محصولات هنری که عرضه می شود آنقدر اندک است که این ذهنیت را تقویت میکند که اکثریت هنر مندان هنرشان را برای هنر پاس می دارند. مسئله ای که با همین کلیدواژه بارها و بارها از زبان مخصوصا سینماگران شنیده شده است.

از دید من و امثال من هنر آن ابزاری است که مفید واقع شود و به قول شما زنده کند و اتفاقا در همین تعریف است که هنرمد ارزشی و غیر ارزشی مفهوم میابد. چرا که زنده کردن همان ارزش است پس تنها هنرمندی ارزشی محسوب می شود که تعالی و حیات ببخشد. اگر از "هنر" تنها آن چیز زیبایی که در خدمت تعالی قرار گرفته اراده نکنیم و غیر از آن را نیز هنر بخوانیم می شود هنر برای هنر به تعبیری که هنر رسالتی نداشته باشد و صرف زیبایی او را قابل احترام کرده باشد اما مفهوم زیبا در این معنی، عاری از تعالی یا خیر خواهد بود. در نتیجه هرزه نگاری هم اگر ویژگی های زیبایی شناختی را داشته باشد کما اینکه در اروپای هنر برای هنر، زیبا جلوه می کند؛ هنر است.

می شود مفهومی که امروز متاسفانه توسط بسیاری از همین قشر به اصطلاح هنرمند ترویج می شود. تعریف هنر برای هنر در تاریخ ایران و اسلام نیز تا زمان قاجار بی سابقه بوده است؛ چرا که هنر همیشه مفهومی ابزاری داشته یعنی رسالتی را دارا بوده در خدمت دین یا اخلاق یا تعالی جامعه و این همان است که به تعبیر جنابعالی زنده میکند.

اگر برای هنر مفهوم اول را پذیرفته باشیم امام رضوان الله علیه بین جامعه و هنر آشتی ایجاد نکرده بود چراکه مردم هیچگاه با هنر قطع رابطه نکرده بودند و هنری که موجب تعالی شود مانند تعزیه خوانی و آموزنده های مکتوب همیشه با زندگی مردم عجین بوده است. بعنوان مثال حرمت بخشی از موسیقی بهمین واسطه و بعنوان ابزاری که در راه تعالی مورد استفاده قرار بگیرد _و بواقع هم موجب تعالی شود_ برداشته شده و غیر از آن همچنان کراهیتی موکد دارد. به همین دلیل مابین قشر متدین با هنر فاسد و هنرمندان مفسدی که غالب هنر دوران پهلوی را شامل می شدند فاصله بود. چرا که هنری که امثال بنیاد فرح پهلوی ترویج می کردند؛ فیلم های سینما های آن روز و نشریات مخرب مستهجن بود که افسادی هنرمندانه می کردند.

اگر هم هنر را بمفهوم دوم تعریف کنیم چطور می شود امام ما بین این دو آشتی ایجاد کرده باشند؟ پس بدیهی است که مفهوم دوم خلاف است و همه بحث ها بر سر همین است و همین است که مشکل اساسی ما می شود با بسیاری از اینها که تاکید می کنند بر سینما برای سینما و موسیقی برای موسیقی و رمانتیسم در ادبیات و در یک جمله هنر برای هنر که نتیجه اش می شود گیشه های خالی و تیراژ پایین کتابها و کتابخانه های بی رونق و پرفروش ترین کتابهای ما می شوند کتاب های کنکور! اگر باندی برای بیگانه ایجاد شده نشانه ی نبود آزادی در عرصه هنر نیست بلکه ماحصل مفهوم غالب هنر برای هنری است که بین جامعه ی مخصوصا سینمایی ما وجود دارد و در این فضا دشمن نیازی به فرود آمدن ندارد! بهمین دلیل هم هست که مردم ما با امثال خانم ف م.آ که در مصاحبه با بی بی سی میگوید تا نمایش صحنه های مستهجن در سینمای ایران آزاد نشود سینما سینما نمی شود یا ب.ر که به دلجویی گلشیفته فراهانی که وطن فروشی و تن فروشی را در کنار هم به نمایش می گذارد به فرانسه می شتابد، مشکل دارند. عرضه این سینماست که گیشه ها را خلوت کرده است و تعریف همین ها از هنر است که هنرمند ارزشی و غیر ارزشی را ساخته است. اتفاقا عدم ورود مذهبی ها به عرصه های هنری قبل انقلاب نیز به این دلیل بود که هنر آن روز هنری ضد ارزشی بود. هنرمند ارزشی ما حصل هنر غیر ارزشی و هنر برای هنری است که در میان هنرمندان رواج دارد. اگر هنر مرده ای را زنده می کند زنده ای را هم میمیراند. مجموعه فیلم ها و کتاب هایی که با مفاهیم شیطان پرستی منتشر می شوند و بسیار هنرمندانه خدای جهان را زیر سوال می برند قلوب مردم را می میرانند. اتفاقا آنچه اروپای مذهبی را به مجموعه های سکولار آتئیست تبدیل کرده نیز همین هنر بوده است. اگر هنر ارزشی و هنرمند ارزشی نداشته باشیم یعنی هنر ضد ارزش هم نداریم پس آهنگ های موهن شاهین نجفی با سرود ملی جمهوری اسلامی یکسان است. امام بواسطه موسیقی دان ارزشی و سینماگر ارزشی بود که در حرمت موسیقی استثنا قائل شد. بواسطه اینکه در مکتب اسلام کسانی پرورش یافته بودند که از این سینما و موسیقی در راه اسلام بهره بگیرند و تنها همین بهره است که فساد انگیز نیست.

چگونه می شود هنر فقط قالب نباشد و نتیجه اش هنر برای هنر نشود؟ هنر معنی نیست که اگر باشد یعنی چاقو هم معنی است و هنر برای هنر یعنی چاقو برای چاقو! همانند چاقویی که می تواند زندگی را بگیرد هنر هم میتواند تعالی را از جامعه ای بگیرد و چه تیز چاقویی است هنر! آیا چاقو بعنوان چاقو ارزش است؟

مشکل اینجاست که این قبیل حرفها برای بدنه هنرمندان و مخصوصا سینماگران گران تمام می شود. چرا که رای غالبشان به گفته خودشان هنر برای هنر است و جزو هنرمندان ارزشی محسوب نمی شوند. تقابل با هنرمند ارزشی مولود تقابل با ارزش هاست و چه چیزی برای فرهنگ یک جامعه خطرناک تر از آن که هنرش در خدمت ارزش های آن نباشند. هنرمند می تواند امنیت جامعه ای را به خطر بیاندازد و هم می تواند امنیت را تقویت کند. فحشا و فساد و دیگر آسیب های اجتماعی می تواند بدست هنرمند درمان شود اما اگر هنرمندی خود عامل فساد و انحراف باشد چه؟ میشود زنگی مست که تیغ تیز در کف دارد! اساسا این هنرمند ارزشی است که جامعه را در مقابل ناهنجاری ها  محافظت میکند و جلوی انحراف را در جامعه می گیرد. کسی نمی گوید هنرمند به حرف جامعه بپردازد یا به حرف دولت یا هر چیز دیگری اما اگر هنرمندی دین اش را به جامعه اش و تکلیفش را در قبال مردمش انجام ندهد نمی تواند انتظاری ز مردم داشته باشد. ممکن است شاعران بسیاری در طول تاریخ برای سلاطین یا برای دل خودشان شعر گفته باشند اما نام حافظ و سعدی در تاریخ میماند که دردی از روزگار خود دوا کرده و ارزشی را پاسداشته باشند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

آقای هاشمی

سن من به اوایل انقلاب نمی رسد. به آن روزهایی که در کنار مقام معظم رهبری و شهید بهشتی و دیگران شب و روزتان به رتق و فتق انقلاب می گذشت. آن روزهای جنگ را که همه حال و هوای دیگری داشتند و فرزندانتان هنوز کوچک تر از ساندویچ خوردن در میدان انقلاب بودند! آن روز هایی که نام هاشمی در لیست بزرگان انقلاب بود. آن روز هایی را که امام جمعه بودید و مردم پشت سرتان نماز می خواندند. آن روز هایی که زبیر همچنان از اهل البیت بود و هنوز عبدالله به دنیا نیامده بود. آن روز هایی را که یک ملت در دانشگاه تهران به پای شما بلند می شدند. آن روز هایی که من و امثال من از اصطلاح عالیجناب سرخ پوش عصبانی بودیم. آن روز هایی که هنوز خیلی چیزها تغییر نکرده بود و دوران ساده زیستی مسئولین تمام نشده بود! روز هایی که هاشمی سردار بود! آن روز هایی که هاشمی هاشمی بود!

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

دیالوگ با "خودت چند چندی" از آن دیالوگهای ماندگاری است که شاید گویش متین و ظاهر فخیمی نداشته باشد اما عمق معنایش را انگار هیچ چیزی بیشتر از همین عبارت به خوبی روشن نمی کند چرا که هم شمولش وسیع است و هم طنزی نهفته دارد و هم به راحتی بین مردم رواج پیدا کرده است. حالا باید این سوال را از مسئولین دولت یازدهم پرسید که آقایان، با خودتان چند چندید؟! یا شاید هم با مردم چند چندید؟!

رییس جمهور همیشه با عناوینی مثل فهیم، هوشیار، مراقب، محرم و امثال آن از مردم یاد می کند. و تکیه اش بر فهم بالای مردم که الحق بجا و بحق است بسیار به چشم می آید اما یک پله که پایین می آییم مردم می شوند کسانی که از مسائل مملکت چیزی نمی فهمند و نامحرم جزئیات مذاکرات محسوب می شوند. البته شاید فقط لبو فروش و راننده تاکسیشان منظور آقای معاون بوده باشد بگذریم از اینکه برتراند راسل می گوید بهترین تحلیل گران جامعه رانندگان تاکسی ها هستند!

صرف نظر از کم سابقه بودن چنین توهینی در طول تاریخ جمهوری اسلامی نسبت به مردم و اینکه عاقبت کسانی که گویش و دید مشابهی نسبت به مردم داشته اند چه بوده و سر از کجا درآورده اند؛ کلام اقای سریع القلم را می توان از دو جنبه بررسی کرد: اول آن است که این از چه نوع نگرشی نسبت به مردم نشات می گیرد و دوم آنکه چه تاثیری بر شیوه مدیریت کشور و تعامل مردم با مسئولین خواهد داشت.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تحریم

تحریم های آمریکا و به تبع آن کشورهای اتحادیه اروپا علیه ایران از ابتدای انقلاب همراهی شاید ملال آور برای مردم بوده است و شاید ملت ما با کمتر پدیده ای به اندازه تحریم در میان مفاهیم حقوق بین الملل آشنا باشند! تحریم هایی که هر بار به بهانه های محتلف بر علیه ملت وضع شده اند و ساده انگاری است اگر شدتشان را مرهون پافشاری بر حقوق هسته ای بدانیم و عقب نشینی از آنها را عاملی برای رهایی از تحریم. مروری اجمالی بر تحریم هایی که از جانب کشورهای متخاصم با ذات انقلاب اسلامی وضع شده اند؛ کمترین فایده اش این است که از افتادن به دامهای جدید جلوگیری می کند و تاثیر خصومت دشمن را در زندگی عادی ملتی که نباید فراموش کند که دشمنی بیدار دارد؛ نمایان می نماید. تحریم هایی که به مرور زمان شدت گرفته اند اما این شدت بیشتر بدلیل سیاست تدریجی دشمن است و اینکه حرف آخر را برای آخر کار می گذارند و در توافق اول ذخائر بیست درصدشان را امحا نمی کنند!

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

هزینه برائت

اساسا از زمانی که حق و باطلی در مقابل هم تعریف شدند تولی و تبری نیز جزو لاینفک این دو به حساب آمدند و از آنجا که هر چیزی یا حق است و یا باطل و میانه ای در این میان وجود ندارد همیشه آدمی در حال انتخاب یکی از اینهاست و شاید بتوان گفت که تمام اسلام در همین تولی و تبری خلاصه میشود آنجا که شعارش لا اله الا الله است و قولوا لا اله الا الله تفلحوا! در این عبارت کلیدی، اول یک برائت هست که "لا اله" و دوم یک تولی که "الا الله". درواقع تا برائت از غیر خدا محقق نشود اعتقاد به خدا تحقق نمیابد. هرکس کافر به این طاغوت بشود می تواند ایمان به خدا بیاورد و این تکفیر طاغوت همان تبری است که هزینه دارد. صد البته تولی نیز هزینه دارد اما هزینه‌ی آن را مولی می دهد. هزینه را خدا می دهد بلاتشبیه با نعمت و اولیای خدا با صدقاتشان و خیرشان که شامل است و ولایت را به معنای منظور ایجاد می کنند لکن هزینه ی برائت را باید هر کسی خودش بدهد. برای برائت باید از آبرو مایه گذاشت و شاید جان داد.

 بسیاری بودند که دوست دار حق بودند در کوفه چنان که همام بن غالب در جواب امام می گوید قلبهایشان با توست... لکن این دوست داران هزینه ای که باید برای برائت از باطل می دادند را ندادند که شد آنچه شد و اگر استنباط وجه برائت را بواسطه‌ی این حدیث مثلی لا یبایع مثل یزید از قیام امام بکنیم این برائت هزینه اش شد داستان کربلا.

امروز نیز این تولی و تبری مصادیق بارز خود را دارد. اگر آمریکا و اسرائیل را و اساسا استکبار را، نماد طاغوت بدانیم چونانکه هستند؛ اسلام آمریکایی می شود آن اسلامی که جهادش حذف شده باشد.

  • محمد صادق حاج صمدی