شرح حال یکسری از ما این روزها شده این ...
خدا
به ناسپاسی و نا شکری بعضی از این مردم، سایه سید علی از سر ما بر مگیر ...
تو آگاه تری که
الناس، عبید الدنیا ...
منبع اصلی تصویر نمیدانم کجاست. من از اینجا برداشتم
آقای الیاس حضرتی از تریبون جمهوری اسلامی در حالی که همفکرانشان مدام نبود فرصت مناسب برای نقد! عملکرد نظام و فقدان آزدی بیان! را فریاد می زنند؛ مجددا حاکمیت جمهوری اسلامی را به تنگ نظری محکوم و آن را عامل فرار مغزها عنوان نمود! ادعایی که درباب آن ان قلت هایی وجود دارد: اول درباره زمینه فرار این به اصطلاح مغزها و دوم در باب شخصیت هایی که مهاجرت می کنند.
آنچه از نیم نگاهی مجمل در این باب منتج می شود؛ آن است که فرار مغز ها، جزو آن دسته مسائلی بود که علت و معلول ابتدایی اش مرهون عملکرد دولت اصلاحات است و پرداخت به آن نیز در سطحی گسترده و در قالب های متنوع، در همان دوران صورت گرفت اما امروز، پیراهن عثمانی شده در دست بازماندگان همان هایی که آن روز ها متولی امور بودند و جز اینکه مدام بر طبل آن بکوبند که چه نشسته اید که مغز ها در حال فرار اند؛ کار دیگری در این زمینه انجام نمی دادند! همزمان با آنکه از مقالات روزنامه های معلوم الحال گرفته تا فیلم های سینمایی مثل کما دائما بر این مسئله تاکید می کردند؛ اسناد خیانت بانیان علمی و فرهنگی دولت آنروز که امروز از انگلیس و امریکا افاضه می کنند درباب فراری دادن مغزها بایگانی شده و موجود است! ترجیع بند "ما نمیتوانیمی" که فرهنگ غالب سیاسی و به تبع آن اجتماعی آن روز ها بود را بعضی دانسته و برخی ندانسته رواج می دادند و ثمره آن احساس حقارتی شد که در عرصه های مختلف و مخصوصا در آموزش عالی و اقتصاد خود را نمایان نمود و ایجاد حس نا امیدی در دانش آموختگان دانشگاه ها و استفاده دشمن از این مسئله و ولع بکارگیری این نیروی کار متخصص آماده، مصداق آب گل آلود و ماهی شد! یک عده ای در داخل، آب را گل آلود کردند تا دانشجویان مثل ماهی از آب بیرون بپرند و ماهی گیر امریکایی و انگلیسی آن ها را برباید! بعنوان مثال با تعطیلی نیروگاه ها و پژوهشگاه های هسته ای در دوره اصلاحات که تحت عنوان تنش زدایی! صورت گرفت متخصصان هسته ای بکار گرفته شده در این حوزه از کار بیکار شدند. پیمان کاری های گسترده شرکت های خارجی به تهدیدی برای فرصت های مهندسان داخلی بدل شد و قص علی هذا مواردی که نیروی کار متخصص ما را روز به روز ناامیدتر نمود و اشتیاق مهاجرت را در آنها شعله ورتر! این در حالی است که امروز ِ جمهوری اسلامی به مدد نهادینه شدن شعار ما می توانیم و به یمن تحریم های خارجی، به بستری برای فعالیت متخصصین داخلی در عرصه های گوناگون بدل شده است.
مسئولین دیروز در کمال وقاحت اما شرایط خروج از کشور امروز این قشر را معلول اختناق دانشگاه و غیر آن و سخت گیری های تنگ نظرانه معرفی می کنند و مبرهن است که دروغ بزرگ دانشجوی ستاره دار با چه نیتی مطرح می شود. من از این آقا سوال می کنم که از چه رو جز در سخنرانی های ایشان و همفکرانشان نشانی از دانشجویان ستاره دار و اخراج شده و ... وجود ندارد؟! آقای شکوری راد همین چند روز پیش در دانشگاه تهران که من بعنوان شاهد زنده در آن تحصیل می کنم؛ با چنان جسارتی از دانشجوی اخراج شده ی محبوس مجازی صحبت می کرد که اگر من از سال 87 تا به امروز دانشجو نبودم و به چشم خود ندیده بودم آنهایی را که در خیابان آنچه ناگفتنی است می کردند و فردا سر کلاس درس حاضر می شدند؛ باورم می شد که در چه فضای مختنقی درس می خوانم! تهمت ها و دروغ هایی که در این دانشگاه در همین برنامه و در کمتر از یک هفتهی پیش، از سوی دانشجویان و علیه نظام مطرح می شد نشانه کذب این مدعا است و در این باره آنقدر شاهد مثال هست که بیانشان موجب اطاله کلام می شود و شب به پایان رود و شرح به پایان نرود! جناب حضرتی بر فرض صحت ادعایشان مبنی بر برخورد انضباطی قانونی با اساتید و دانشجویانی که طبق مهر قانون مجرم شناخته می شوند؛ پاسخگو باشند که مگر دانشجو بودن یا استاد دانشگاه بودن یا هر عنوان و مسئولیت دیگری مصونیت از پیگرد می آورد که یک سری انتظار دارند دانشجوی معارض و استاد منحرف در دانشگاه از بیت المال مسلمین حقوق بگیرند و نظام خرج تحصیلشان را بدهد و جرائمشان را نادیده بگیرد؟! بفرض هم که این دانشجو و آن استاد بعد از این فرار کنند! آن عنصری نبودنش موجب خسران می شود که بودنش نافع باشد و باری از روی دوش انقلاب برداشته باشد نه آن که هزینه ایجاد می کند و اسباب انحراف و اضرار به جامعه می شود!
فرار کسی می کند که تاب مقاومت نداشته باشد! مثال فرار مغز ها مَثَل لشکری است که مرعوبیناش از جبهه گریخته باشند! این که یک عده ای جانشان را بردارند و بروند از کمیت سپاه می کاهد اما بر کیفیت آن می افزاید! لشکر را پالایش می کند و بسا که این دیگران را در جنگیدن راسخ تر کند و خود اسباب نعمت باشد. جای این مغزهایی که برای چند ساعت کار کمتر و مزد بیشتر مزدور اجنبی می شوند و به دامان دشمن می گریزند را احمدی روشن ها پر می کنند و مادری که احمدی روشنش را فدای انقلاب کرده میداند نوه اش را چه طور تربیت کند! جمهوری اسلامی عنقا البقا است لا یصطاده العناکب! پهباد آمریکایی را آنهایی که ماندند به زمین نشاندند! اورانیوم بیست درصد را آنها که مانده بودند غنی کردند. نرخ تولید علم هم مستقل از آنهایی که رفته اند روز به روز بالا تر می رود.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحقِّ إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ
نمی توانیمی که می خواستند در سیاست با رجوع به طواغیت غرب اروپا و در اقتصاد با واردات گسترده و در فرهنگ با ترجمه آثار منحرف پائولو کوئیلو جبران کنند و ای کاش که اینها را از سر غفلت وجهالت انجام داده بودند؛ امروز به توانستنی تبدیل شده که ماحصل زحمات مغزهایی است که فرار نکردند و رزق حلال نظام اسلامی را به دلار سبز آمریکا ترجیح دادند. العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء و الله ولی الذین امنوا ...
اما بعد
به خودم و برادرانم و دوستانم و همه آنها که میشناسم و نمیشناسمشان و همه آنهایی که برای این مملکت و این ملت و این مذهب دل می سوزانند و در باب انتخابات به هر نحوی و در هر سطحی و به هر دلیلی و با هر نیتی سخن می گویند یادآوری می کنم اینها را که پاره ای نور است از معارف حقه شجره طیبه که در التهاب انتخابات و اضطراب امتحان الهی راهنمای راهمان باشد:
امیرالمومنین ع:
بین حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست، باطل آن است که بگویی شنیدم و حق آن است که بگویی دیدم. نهج البلاغه ص198
پیامبر اعظم ص:
بدترین مردم کسی است که آخرت خود را به دنیای خویش بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرت خود را به خاطر دنیای دیگران از دست بدهد و تباه کند. سخنان 14 معصوم جلد 4 صفحه 108
در دروغگویی آدمی همین بس که هرچه را شنید؛ نقل کند. نهج الفصاحه ص 232
کسی که جدل را ترک کند گرچه حق با او باشد در برترین جای بهشت،قصری برای وی ساخته می شود و کسی که مراء را ترک کند در حالی که حق با او نباشد، در آغاز بهشت قصریبرایش بنا می گردد.
بحار الأنوار، ج ۲، ص ۱۳۷
جدل را کنار بگذارید که از فتنه و سرانجام آن کسی ایمن نیست.
بحار الأنوار، ج ۲، ص ۱۳۷
امام کاظم ع:
حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد، زیرا که نجات تو در آن است... تقواى الهى پیشه کن و باطل را فرو گذار هر چند [به ظاهر] نجات تو در آن باشد، زیرا که نابودى تو در آن است. تحف العقول ص 408
امام حسین ع:
شیطان است که آدمی را وسوسه می کند و می گوید، با مردم مباحثه و مناظره راه بینداز تا دیگران نپندارند که تو نادان و ضعیف هستی. بحار الأنوار، ج ۲، ص ۱۳۵
حزب اللهی ها بشنوند: بیانات رهبری در این زمینه
رابطه با آمریکا از آن دست مسائلی است که در این سی و اندی سال که از عمر انقلاب میگذرد، هر روز و شاید هر ساعت مطرح شده و بسیاری راهحل برونرفت از بسیاری از آنچه برای جمهوری اسلامی پیش میآید را مرهون همین مذاکرات عنوان میکنند و کنار آمدن با آمریکا و
کنارهگیری از برخی منافع درازمدت، از دولت موقت گرفته تا دولت دهم که در روزهای پایانی آن بسر میبریم همیشه از سوی برخی گروهها پیگیری میشده است. لیکن امروز که بر اثر شدت یافتن تحریمها و بعضی بیکفایتیها فشار بر مردم بیشتر شده، اینکه این رابطه رافع مشکلات باشد با حدت بیشتری عنوان میشود و بعضا از آن بهعنوان ابزاری برای پیروزی در انتخابات آتی استفاده میشود. مسالهای که بررسی آن به گفتاری مفصل نیازمند است اما در ظرف حاضر و به اختصار بیان نکاتی چند درباره آن ضروری است.
کلام شریف در باب رابطه با غیرمسلمانان گفتاری روشن دارد و در آیه 82 سوره مائده میفرماید: «(ای پیغمبر) قطعا، قطعا و قطعا! دشمنترین مردم نسبت به آنهایی که ایمان آوردند را یهود خواهی یافت و مشرکین...». در این آیه شریفه فعل ابتدای جمله به لحاظ دستوری 3 تاکید دارد و عبارت «اشد الناس عداوه» نیز صیغه موکد عداوه است.
دانشگاه عمومی
«اهمیت رادیو- تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاه ها دستگاه های تربیتی است؛ باید تمام اقشار ملت با این دستگاه ها تربیت بشوند؛ یک دانشگاه عمومی است... باید این دستگاه دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد. تمام اینها را مستقل بار بیاورد. آزادمنش بار بیاورد. از غربزدگی بیرون کند؛ استقلال به مردم بدهد، این از همه چیزهایی که در این دستگاه ها هست مهمتر است؛ و این وظیفه دارد که با مردم حکم معلم و شاگرد داشته باشد. اشخاص نویسنده، اشخاص گوینده، اشخاص فهیم. اشخاص مطلع در اینجا صحبت بکنند. فرصت به آنها بدهند که در اینجا صحبت بکنند. زیادند اشخاص که پیشنهاد این معانی را می کنند؛ به اینها باید فرصت بدهند و آنها صحبت بکنند. به جای آنکه چیزهایی که به درد ملت نمی خورد یا مضر به حال ملت است. یک چیزهای مفید را به مردم بدهند و یک غذای مفیدی به مردم بدهند؛ مردم را تغذیه کنند و غذاهای صحیح سالم. و من امیدوارم که این دستگاه هم همان طوری که وعده کردند که بتدریج درست بشود، قدم را یک خرده بلندتر بردارند و زودتر انشاءالله تصفیه بشود و تعدیل بشود.» (بیانات در 29/12/57)
هر گاه مسئله ای از سوی مقام معظم رهبری بعنوان شعار سال مطرح می شود معنی اش این نیست که در همان سال باید مسئله تا انتهای آن حل بشود بلکه باید زیر ساخت های مربوط به آن پایه گذاری گردد تا میوه آن در آینده برداشت شود و هر شعار در هر سال مهم ترین چیزی را که باید مورد توجه قرار بگیرد معرفی می کند تا به فهرست اولویت های کشور افزوده و مقدمات شکوفایی آن فراهم گردد. چنانکه اگر مسئولین وقت و مردم از ابتدایی که مساله اقتصاد بعنوان شعار هر سال مطرح شد توجه لازم را به آن مبذول می کردند؛ وضعیت اقتصاد امروز جمهوری اسلامی چیز دیگری می بود. معذلک یکی از آن بخش هایی که شاید تاثیر و اهمیت آن همتراز دولت و مدیران اجرایی باشد صدا و سیما ست. صدا و سیمایی که مسئولیت عمده فرهنگ سازی را برعهده دارد و از مخاطبانی بالفعل برخوردار است. صرف نظر از زحماتی که در این سالها در رسانه ملی و توسط دست اندرکاران امر کشیده شده مواردی نیز وجود دارد که بطور اخص به عملکرد صدا و سیما نسبت به شعار سال 91 مربوط می شود و رویکرد آن به چند دلیل محدود به برخی نقاط ضعف آن می شود:
جانگو از آن معدود محصولات سینمای هالیوود بود که بدون اینکه کاستی ها و معضلات آمریکا را به گردن یک مامور خائن و یا کمپانی های چند ملیتی شرقی یا قاچاقچیان غیر دولتی مواد مخدر بیاندازد تصویری رقت انگیز از جامعه غرب وحشی به نمایش گذاشته و الحق که آن را با ظرافتی هالیوودی به تصویر کشیده بود! دیالوگ های متناسب با کنایه های مستور و شخصیت پردازی دقیق و لطیف آن هر بیننده ای را در همان چند دقیقه اول مجذوب و تا پایان آن پای تلویزیون میخکوب می کند با طنازی های به جا و حاشیه ای که هم زمان با کاستن از فشار روانی فیلم، مضمون آن را پر رنگ تر جلوه می دهند. عجیب نبود که منتقدان حرفه ای سینما انتخاب آرگو را در مقابل آن برنتابند و بار دیگر بر همگان اثبات شود که در این اکادمی سینمایی هر چیزی مهم تر از سینما است!
از جمله مواردی که در قالبی منحصر به فرد در این فیلم بیان شده بود مشاغل پستی بود که مثال آن در فیلم سیاه پوستی است که دلال برده است. شغلی که زبونی آن برای هر مخاطبی از هر فرهنگ و با هر شاکله ذهنی و فکری مبرهن است و هر نفس سالم و عقل سلیمی آن را به راحتی و مشابه یک اصل بدیهی می پذیرد.
اگرچه سال حمایت از تولید ملی به ظاهر به پایان رسیده؛ اما تولید ملی و نیاز حمایت از آن همچنان پا برجاست. و بدیهی است که مقدمه حماسه اقتصادی همین مسئله تولید ملی باشد. مسئله ای که در سال گذشته همچون آزمونی همگانی که همه مردم کشور در آن شرکت داشتند؛ برگزار شد که نتیجه آن شامل همه می شود و لطیف اینکه هر کس خود به تنهایی می داند که در آن سر بلند و یا مردود شده است.
در شرایطی که خرید مواردی نظیر دارو هم اگر موجب وابستگی به دولتهای کافر شود؛ مظان شبهه مراجع تقلید است و مواردی که موجب صدمه اقتصادی به بازار مسلمین شوند حرام قطعی و عینی اند و امام فرمود تجار این چنینی کمک کار به هدم احکام اند؛ حکم خوردنی ها و پوشیدنی های خارجی اظهر من الشمس است و در باب کالاهای مصرفی هیچ توجیهی باقی نمی ماند. جالب اینکه قسمت اعظمی از واردات محصولات خارجی به کشور، شامل همین نیاز های کاذب می شود و سهم مواردی که توجیهات منطقی تر درباره آنها بیان می شود بسیار کم تر از حجم لوازم آرایشی و تجملاتی است! اگرچه درباره واردات همین موارد به ظاهر مهم تر نیز نظایر تاریخی متعددی در کشور های صنعتی شدهی امروز مثل آمریکا، ژاپن، آلمان، چین و هند وجود دارد که در برهه های مشخصی از تاریخ، دروازه های واردات از کشور های دیگر را _ جز در موارد بسیار محدود_ به کشور خود بستند و در آینده درباره آنها صحبت خواهد شد؛ توجه نگارنده در این گفتار به خوردنی ها و پوشیدنی ها معطوف است.
آرگو نام کشتی است در اساطیر یونان که در آن وارث قانونی حکومت شهر لولکاس برای بازپس گیری پشم زرین به سرزمینی آنسوی دریای سیاه می رود. کشتی را که با کمک آتنا (الهه نگهبان آتن و خدای حکمت جنگ عدالت و تمدن) ساخته شده بود و توسط هرا (الهه زنان و حامی یونانیان در جنگ تروا) محافظت می شد و بدست پوزیدون (خدای دریاها) برکت داده شد و توانست به یونان پرواز کند. داستانی که قهرمان آن از ابتدا تا انتهای آن توسط خدایان یونان حمایت می شد. سناریوی فیلم انطباقی جالب توجه و احتمالا به نظر امثال اقای اصغر فرهادی تصادفی با این اسطوره دارد. یک بازیگر شناخته شده یهودی در نقش یک مامور سیا (جیسون در اسطوره ارگو) به ایران (سرزمینی آن سوی دریای سیاه) می آید تا 6 کارمند سفارت امریکا را (پشم زرین) به امریکا برگرداند. نکته مرتبط اینکه امریکا به مصابه وارث تمدن هلنی و جلوه گر فرهنگ مردم آتن شناخته می شود و دریای سیاه در طول تاریخ محل تلاقی امپراطوری ایران و دولت شهر های یونانی بوده است. در واقع چه بر اساس محتوای داستان و چه به لحاظ جغرافیایی این دو داستان کاملا بر هم منطبق اند.
کاملا بر حسب تصادف (!) و در عین بی طرفیِ (!) آکادمی اسکار، این فیلم درجه چندم، برنده بهترین فیلم سال می شود و گوی سبقت را از دیگران می رباید. جایزه ای که منتقدان داخلی و خارجی بسیاری آن را غیر حرفه ای می دانند:
استفاده از کلیشههای امتحان پس داده، به کار بستن تعلیقهای سطحی، ارائه تصویر تکبعدی، سایهگونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمانها باعث شده تماشاگر سادهپسند که حوصله بهکارانداختن چرخدندههای ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجانزده شود... فیلم در خود آمریکا و اروپا از طرف گروههای نخبهتر چندان مورد توجه قرار نگرفته است. عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین کارگردانی معنادار است. (اصغر فرهادی مصاحبه با سینمانگار 8 اسفند 91) آرگو با صحنه هایی پر شده که فقط می توان به آن ها خندید. اصلاً در جاهایی فیلم، احمقانه است.واقعاً احمقانه است. (ریچارد کوهن واشنگتن پست 25/2/2013) من ساده لوح نیستم. آرگو یک کلاه برداری است. از آن جایی که این فیلم، یک فیلم تقلبی است، واقعا نمی توان آن را مربوط به فیلمسازی دانست بلکه باید آن را مربوط به مزخرفات هالیوود شمرد. (کوین بی لی نشریه اسلیت 25/2/2013) از لحظا کیفیت، این فیلم کاملا متوسط است. (ریچارد کورلیس. تایم 25/2/2013)