بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 5

در شماره های پیش به تاریخ یمن تا انحطاط قاسمیان زیدی پرداختیم و گفته شد که ابدالیان در لحج سلطنتی مستفل شکل دادند و هرج و مرج بر یمن غالب بود و در همین شرایط بود که استعمارگران انگلیسی وارد منطقه شدند. یمن که منبع اصلی تولید قهوه بود و همچنان در موقعیتی استراتژیک بر سر راه هند و شرق آسیا قرار داشت مورد توجه انگلستان قرار گرفته بود. بعلاوه اینکه کشمکش های دولت های اروپایی با امپراطوری عثمانی که  جنگی مذهبی بین ترکان مسلمان و اروپای مسیحی نیز محسوب می شد و همچنین نزاع دریایی در مدیترانه که عمدتا با برتری نیروی دریایی ترک ادامه داشت یمن را که به نحوی پشت اردوی عثمانی قرار داشت؛ به نقطه ای حساس برای انگلستان که همزمان بر قسمت های قابل توجهی از هند غالب شده بود و با تسلط بر آبراه های دریایی تسلط خود را بر جهان گسترش میداد بدل کرده بود. یمن بواسطه فاصله دوری که از پایتخت ترکان داشت و نزدیکی اش با مصر که بازوی اصلی اسلامبول بود اهمیت نظامی موجهی برای انگلستان داشت و همچنین بندر عدن میتوانست بعنوان انبار زغال سنگی برای کشتی های مسیر هند مورد استفاده قرار گیرد. لکن مذاکرات انگلیسی ها با امام زیدی صنعا برای ایجاد پایگاهی در بندر مخا به نتیجه نرسید و سلطان لحج نیز درخواست آنها را رد نمود. همزمان درگیری دریایی بین یکی از کشتی های انگلیسی با اهالی محلی در بندر عدن بهانه را به دست انگلیسی ها داد و فرماندار هند کشتی های جنگی را به سمت یمن فرستاد تا با بهره برداری از این فرصت پایگاهی در یمن ایجاد کنند. ناخدای انگلیسی استافورد بتسورس هینس عدن را در ماه صفر سالد 1255 هجری قمری بمبماران کرد و حاکم لحج که در آن زمان در عدن اقامت داشت به نیروهای خود دستور داد تا از بندر دفاع کنند. لکن تلاش های مدافعان در مقابل نیروی نظامی انگلستان با شکست مواجه شد و اگلیسی ها بندر عدن را اشغال کردند. پس از آن سلطان ابدالی لحج را از عدن اخراج نموده و او و بالتبع لحج را مجبور به پذیرش قرار داد تحت الحمایگی انگلیس کردند. در ماه رمضان همان سال بعضی از قبائل متحد شدند تا عدن را مجددا از انگلیسی ها پس بگیرند اما با تلاش آنها با تلفات قابل توجهی به شکست انجامید. پس از آن سیاست انگلیسی ها در یمن گسترده تر شد و بمنظور جلوگیری از رخداد موارد مشابه روابط خود را با دیگر قبائل خارج از عدن گسترش دادند و هر یک را به نحوی به سمت خود ترغیب نمودند. به همین منظور انگلستان با نه قبیله ای که ساکنان عدن و اطراف آن را تشکیل میدادند پیمان های تحت الحمایگی منعقد کرد. در کنار مبالغ هنگفتی که انگلیسی ها به سران قبائل برای پذیرش این عهدنامه ها پرداخت کردند انگلیس حمایت خود را از آنان در مقابل عثمانی پیشنهاد کرده بود. نه قبیله ای که در این تحت الحمایگی هم پیمان انگلیس شدند عبارت بودند از ابدالیان (که سلطنت لحج از آن ایشان بود) علویان، امیریام، عوالق، آل فضل، حواشب، فصیحی و یافعیان بودند که هر یک قلمرو مخصوص به خود را دارا بودند. بندر عدن نیز بعنوان مستعمره انگلیس و بخشی از حاکمیت دولت انگلیسی هند باقی ماند. در مقابل قبائل نهگانه تعهد کردند که مادامی که با هیچ یک از دولت های دیگر پیمانی منعقد نکنند تحت الحمایه انگلیس باقی بمانند.
حاکمیت انگلیس بر عدن چهره آن را تغییر داد و عدن به شهری مملو از ساکنان غیر بومی و حتی غیر عرب تبدیل شد. هندی ها، سومالیایی ها، انگلیسی ها و بردگان افریقایی که انگلیسی ها با خود به عدن آورده بودند عمده ساکنان آن را تشکیل میداد و این تا بدانجا پیشرفت که شمار ساکنان یمنی عدن به کمتر از هزار نفر رسید.

پس از آن توجه اسلامبول که از تحرکات انگلیس در یمن و سیطره آنها از هندوستان تا دریای سرخ نگران شده بود و در مدیترانه نیز با اروپایی ها درگیر بود؛ به یمن معطوف گردید. نیروهای عثمانی در سال 1265 هجری قمری مصادف با 1849 میلادی مجددا وارد تهامه شدند. این در حالی بود که در سیطره زیدیان هرج و مرج حاکم بود و امامان زیدی با خود و دیگر سران قبائل و حتی علما رقابت و اختلاف داشتند و اوضاع صنعا رو به وخامت گذاشته بود. در نتیجه تعدادی از بزرگان صنعا از حاکم عثمانی تهامه خواستند تا صنعا را از وضعیتی که داشت برهاند. آشوبی که به رکود تجارت در صنعا منجر شده بود مشوق قابل توجهی برای پذیرش حاکمیت قدرتمند ترکان بود که نظم و در سایه آن رونق را به شهر برگرداند. با این حال نیروی عثمانی که برای تصرف صنعا فرستاده شده بود با مقاومت زیدیان عقب رانده شده و به کوهستان ها پناهنده شدند. با این حال باز شدن کانال سوئز عزم ترکان را برای ماندن در یمن بیشتر کرد چرا که اهمیت بنادر آن و اشرافش بر دریای سرخ بیش از پیش مورد توجه جهان قرار گرفته بود.

در نتیجه در سال 1289 نیروی تازه نفسی از اسلامبول برای فتح صنعا به تهامه فرستاده شد. تا سال بعد سرزمین های شمالی یمن امروز که شامل ارتفاعات آن می شود مجددا بعنوان یکی از استانهای امپراطوری ضمیمه سلطنت عثمانی شد و صنعا بعنوان پایتخت آن انتاخاب گردید. در نتیجه شمال و غرب یمن بدست عثمانی و جنوب آن بدست انگلیسی ها افتاد. عثمانی ها که هربار از نیروهای زیدی شکست خورده بودند این بار به تضعیف امران آن و قبائل بزرگ شمال رو آوردند و حتی تا سکولاریزه کردن استان یمن نیز پیش رفتند. همزمان سعی در ادغام قبائل شمال در خود کردند و با تبلیغات گسترده در رابطه با بخشیده شدن شورش علیه سلطان عثمانی سران برخی قبائل را در پست های کلیدی یمن جای دادند. پس از آن نیز به مجموعه ای از اصلاحات دست زدند تا وضعیت اقتصادی آن را بهبود بخشند. با این حال حاکمیت عثمانی در یمن مجموعه ای فاسد بود چرا که نه از میان طبقه حاکم عثمانی کسی مایل به جکومت بر یمن بود و نه بزرگان یمن رغبتی به دخالت در ساختار بیگانه ترکان برای حکومت بر یمن داشتند. همین امر باعث شد تا حاکمیت ترکان در فواصل زمانی گوناگون بر ارتفاعات متزلزل شود. تنظیمات که عنوان اصلاحات ترکان در منطقه بود نیز از سوی زیدیان تکفیر شد. آل بکیل و حاشیدیان نیز علم مخالفت با آنان برداشتند که بخشی از آن با تطمیع ران و بخشی دیگر با برخورد قهری فرو نشانده شد. با این حال سران قبائل به راحتی مغلوب نمی شدند و همین امر باعث مجموعه درگیری هایی میان ترکان و زیدیان گردید.

در شرایطی که هزینه تسلط بر یمن برای نیروهای عثمانی روز به روز بالا تر می رفت احمد عزت پاشا که ژنرال و وزیر اعظم عثمانی بود پیشنهاد داد که نیروهای ترک ارتفاعات را تخلیه کنند و آن ها را به زیدیان واگذارند و تنها به تهامه بسنده کنند. چرا که نزاع با زیدیان غیر ضروری و نافرجام بود و تاکتیک جنگ های نامنظرم زیدیان نیز نیروی منظم ترکان را فشل کرده بود. زیدیان قوانین اصلاحاتی ترکان که به تنظیمات معروف بود را نادیده گرفته و سعی بر ایجاد دولتی مرکزی و مستقل برای خود داشتند. بالاخره قبائل شمالی یمن با محوریت آل حمید الدین در سال 1307 هجری قمری متحد شدند و در سال 1322 به رهبری امام یحیی حمیدالدین سامان اداره ترکان را مختل کردند. تا هفت سال بعد درگیری ها بین قبائل زیدی و نیرو های عثمانی هزینه ای مطابق با سالی 500 هزار پوند و تلفاتی نزدیک به هزار نفر در سال برای همراه داشت. در نتیجه در سال 1911 مطابق با 1329 هجری قمری ترکان پیمان صلحی با امام یحیی منعقد کردند که به عهدنامه دعان معروف شد و بواسطه آن امام یحیی حمیدالدین بعنوان حاکم مستقل ارازی زیدی شناخته شد و در عوض زیدیان حاکمیت ترکان بر مناطق شافعی یمن را به رسمیت شناختند که تا فروپاشی عثمانی در سال 1918 ادامه یافت در حالیکه سرزمین های جنوبی یمن همچنان تحت پیمان قبائل نه گانه تحت قیمومت انگلستان قرار داشت.

سر گیلبرت کلایتون کمیسیونر انگلیسی که در زمان امام یحیی محمد حمید الدین در یمن به سر می برد او را پادشاهی مدیر و مدبر توصیف کرده بود و اقلیت های مذهبی از او بعنوان قهرمان عدالت یاد می کردند. در روز نهم صفر 1337 همزمان با 14 نوامبر سال 1918 ندیم احمد بی و احمد توفیق بعنوان نمایندگان عثمانی با امام یحیی در صنعا ملاقات کردند و خبر فروپاشی امپراطوری را به او دادند. سلطان متوکلی که گروهی از سران قبائل حشید، ارحب، خولان و .. او را همراهی میکردند بعنوان تنها حاکم یمن شناخته شد و سران قبائل دیگر در کنار بازماندگان عثمانی که در یمن به سر می بردند با او بیعت کردند و مخا و تعز جز اولین شهر های مهمی بودند که به حاکمیت او گردن نهادند. سلطان یحیی متوکلی در بدو حاکمیتش بر صنعا دستور داد تا ورود به پایتخت با اسلحه ممنوع باشد و شهر را از تسلیحات نیروهای مستقل پاکسازی کرد و عناصر باقی مانده از عثمانی را نیز در سمت های خود ابقا نمود تا از تجربه ترکان بهره مند شود. با این حال امام یحیی سودای حاکمیت بر یمن بزرگ را در زمان قاسمیان در سر می پروراند که از ظفار تا عسیر را شامل می شد. ارزویی که او را به کنش با آل سعود در شمال، ادریسیان که با حمایت انگلیس از عثمانی مستقل شده بودند؛ در غرب، و حاکمان انگلیسی عدن در جنوب می کشاند. با این حال در سال 1905 پیمانی توسط ترکان و انگلستان بسته شده بود که یمن را به دو قسمت جنوبی و شمالی تقسیم میکرد. در سال 1915 نیز انگلیسی ها پیمانی با ادریسیان برای حاکمیت مستقل آنها و حمایت ازیشان در قبال ترکها بسته بودند که آنها را به متحدانی برای انگلستان در منطقه بدل کرده بود. در سال 1919 امام یحیی برای آزاد سازی سرزمین های نهگانه به سمت جنوب لشگر کشید. بلافاصله قوای انگلیسی به سمت تهامه رفتند و بندر حدیده را اشغال و آن را به آل ادریس واگذار کردند. سه سال بعد سلطان زیدی مجددا به سمت تحت الحمایه های انگلیس در جنوب رفت که هواپیماهای انگلیسی نیرو های زیدی را بمبماران کردند و امام با تلفات سنگین مجبور به عقب نشینی شد. با این حال در سال 1925 میلادی و 1344 هجری قمری زیدیان به رهبری امام یحیی حدیده را متصرف شدند و حملات خود به ادریسیان را ادامه دادند تا جاییکه عسیر بدست سلطان متوکلی افتاد. در نتیجه آل ادریس پیشنهاد توافقی را دادند که طی آن به نام امام یحیی بر عسیر حکومت کنند. با این حال امام پیشنهاد آن ها را در رابطه با مراکشی های عسیر نپذیرفت و امر به اخراج آنها که توسط انگلیسی ها به یمن آورده شده بودند داد. دو سال بعد نیرو های زیدی که تا پنجاه کیلومتری عدن پیش رفته بودند طی پنج روز توسط نیروی هوایی انگلیس بمبماران شدند و سلطان مجددا مجبور به عقب نشینی شد. پس از آن مجددا نیروی از بنی مذحج که بنی نخع از شاخه های آن اند و مالک اشتر نخعی از آنهاست به قصد انگلیسیها به جنوب حمله ور شدند اما آن ها نیز با بمبماران هوایی متوقف شدند.

پس از آن امپراطوری ایتالیا بعنوان اولین از ابرقدرت های وقت سلطان متوکلی را بعنوان حاکم یمن به رسمیت شناخت. مساله ای که نگرانی انگلستان را به همراه داشت چرا که به ادعای سلطان برای حاکمیت بر عسیر و عدن دامن میزد و آن را تقویت می کرد. همزمان آل ادریس نیز به عبدالعزیز بن سعود در عربستان متمایل شدند لکن در سال 1932 اصرار عبدالعزیز به انضمان عسیر به عربستان آنها را به دامن سلطان بازگرداند. امام یحیی حاکمیت خود بر عسیر را که ابن سعود به آن چشم داشت از آل سعود بازخواست. همان سال تعدادی از مردم حجاز نیز به یمن پناهنده شدند و از وی تقاضای اخراج آل سعود از عربستان را نمودند که هفت سال پیش بر حجاز حاکم شده بود و همین امر بر انگیزه سلطان متوکلی یمن برای عربستان افزود. عبدالعزیز بن سعود نیز در مقابل، از انگلیسی ها تقاضای کمک کرد و انگلیسی ها نیز با ارسال تجهیزات جنگی و هواپیماهای خود از او حمایت کردند. بعلاوه ترس از مشکلات مالی ابن سعود و پشت کردن ایتالیایی ها به او انگلیسی ها را برای حمایت از او مصمم تر کرد. در نتیجه تا سال بعد و با حمیات های مالی و نظامی انگلیسر، عسیر از یمن منفک و به عربستان سعودی منضم گردید و آل ادریس به صنعا پناهنده شدند و مذاکرات بین امام یحیی حمیدالدین و ابن سعود نیز بی ثمر باقی ماند. پس از درگیری های پراکنده در سال 1934 عبدالعزیز السعود پیشنهاد آتش بس نمود و امام پذیرفت تا زندانیان سعودی در بند خود را آزاد نماید و ادریسیان را به آل سعود واگذارد. همچنین سه استان عسیر، نجران و جیزان را نیز برای بیست سال به آل سعود واگذار کند. او که مغلوب جنگ شده بود همچنین حق حاکمیت انگلیسی ها را نیز بر تحت الحمایه های عدن بمدت چهل سال به رسمیت شناخت و ادعای انگلستان و عربستان را نیز بر حدیده پذیرفت.

اگرچه امامت زیدی عسیر را از دست داد اما همچنان قادر بود تا شورش های داخلی را حل و فصل نماید. در نتیجه فضای ارام حاکم بر یمن، برای ملی گراهای یمنی فرصت ابراز وجود پیش آمد. مجموعه ای که عموما با آموزه هایی غیر از آداب زیدی و عمدتا شافعی رشد کرده بودند و مرکزیتشان عمدتا در تعز، و عدن بود و عمده آن ها را دانشجویانی تشکیل می دادند که در قاهره تحصیل کرده بودند و با اخوان المسلمین مصر و ملی گرایان الجزایر همسو شده بودند. نیروهای مخالف دولت با حمایت شاهزاده عبدالله بن احمد الوزیری فعالیت هایی را برای سرنگونی امام یحیی انجام دادند که تحت عنوان ضربه وزیری منجر به ترور امام حمیدالدین در ششم ربیع الثانی 1367 گردید. درگیری هایی که پیش و پس از ترور امام رخ داد بیش از 5 هزار تلفات داشت. پس از ترور آل وزیر عبدالله بن احمد را بعنوان امام جدید یمن معرفی کردند که حاکمیت او تنها چند هفته بطول انجامید. لکن پس از چند هفته قبائل یمن و خصوصا زیدیان شمال با احمد بن بحیی حمید الدین فرزند امام مقتول که به شمال سفر کرده بود بیعت کردند و او پس از محاصره صنعا وارد شهر شد و مجددا قدرت را بدست گرفت و عبدالله وزیری نیز دستگیر و گردن زده شد. ملک عبدالله پادشاه اردن و عبدالعزیز السعود شاه عربستان اولین کسانی بودند که حاکمیت احمد بن یحیی را به رسمیت شناختند و عبدالله اول از ترور یحیی حمیدالدین مشابه قتل خلیفه سوم یاد کرد.

احمد بن یحیی بر خلاف پدر روابط خود با دولت های خارجی را گشترش داد و سیاست های اقتصادی پدر را نیز با باز کردن در های یمن به روی دیگر کشور ها تغییر داد. یمن همچنین بعنوان اولین کشور پادشاهی مسلمان کمک های دولت شوروی را پذیرفت و با روی باز از آن استقبال کرد و از سال 1955 معاهدات بسیاری ما بین شوروی و یمن بسته شد تا جایی که تا سال 1957 میلادی حجم کثیری از تسلیحات بلوک شرق به همراه تعداد زیادی از مستشاران چینی و روس در یمن بودند. با این حال زمانی که امام احمد برای درمان به خارج از یمن رفته بود محمد البدر ولیعهد یمن حزبی کمونیست و طرفدار شوروی ایجاد کرد که در سال 1959 و پس از بازگشت امام احمد با سرکوبی قهری مواجه شد و کمونیست های آن از یمن اخراج شدند. دو سال بعد یمن به پیمان دفاع مشترک با مصر و سوریه پیوست و در سال 1958 به فدراسیون جمهوری عرب متحد (سوریه و مصر) پیوست. که بعنوان عکس العملی نسبت به تحرکات جمهوری خواهان در یمن شناخته شد. چرا که مادامی که یمن عضوی از فدراسیون عربی شده بود جمهوری خواهان و مخالفان دولت بر خلاف دوره یحی از کمک های مصر برای سرکوب امامت زیدی محروم می ماندند. با این حال حیات فدراسیون کوتاه و سه ساله بود و این به ولیعهد یمن محمد البدر فرصت داد تا خود را بعنوان وطن پرستی عرب و مخالفی با حکومت های ارتجاعی عرب معرفی کند...

  • ۹۴/۰۲/۱۲
  • محمد صادق حاج صمدی

تاریخ یمن

وطن امروز

یمن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی