بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


۱۱ مطلب با موضوع «تاریخ :: زندگینامه» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

ابوموسی اشعری

در گفتار پیشین نگاهی اجمالی به نقش اشعث در فتنه های زمان امیرالمومنین صورت گرفت و بیان شد که او و همدستانش کار را تا بدانجا بر نظام سخت کردند که امیرالمومنین مجبور شد تا ازو که بواسطه فسادش عزل شده بود دلجویی کند و وی را به فرماندهی نیمی از لشگر بگمارد. و پس از آن نیز حکمیت را بر امام تحمیل کرد و معاویه را نجات داد و جنگ را مغلوبه نمود و در شهادت حضرت توطئه کرد و و دخترش را به عقد امام حسن درآورد. بعبارت دیگر شخصیتی که امیرالمومنین او را در مسجد منافق بن کافر خطاب کرد و از ولایت عزل نمود چنان نفوذی در میان عرب داشت که ایشان در مواجهه با او بواسطه مصلجت ناتوان بود و یک تنه کار نظام را فشل کرده بود.

دوران حکومت امیرالمومنین را به واسطه خواص متنفذ منافق میتوان به راحتی دوران تحمیل ها نام گذاشت.  پرداخت به برخی ملا قوم در این دوران نیز دست آویزی برای مقایسه با امروز است که برخی از خواص تا کجا میتوانند حتی تیغ امیرالامومنین را کند کنند و رای ایشان را برگردانند و موجب شوند که مردم نیز امامی که با وی بیعت کرده بودند را رها کنند. خصوصا وقتی برای یک عده، عمامه مانع فریب باشد در حالتیکه ابو موسی اشعریِ عمامه دارِ حافظ قرآنِ راوی حدیث، فریب پسر نابغه بدکاره را بخورد.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

اشعث قیس کندی

در الوثائق السیاسیه آمده است که اشعث پیش از اسلام یهودی بود و در سنه الوفود با هفتاد تن دیگر به مدینه آمد و امیر ایشان بود و جملگی مسلمان شدند و کنده را نیز به اسلام درآوردند. لکن چون پیامبر وفات یافت او در حضرموت زکات را رد کرد و در زمره مرتدین در آمد و دیگران که با خلیفه بیعت نکرده بودند گرد آورد و از پرداخت زکات منع نمود. چون خبر به مدینه رسید خلیفه اول زیاد بن لبید را با لشکری به یمن فرستاد و ایشان جنگیدند تا او و پیروانش در قلعه ای محصور شدند. زیاد بر ایشان سخت گرفت و آب را بست و چون پسر قیس چاره نیافت برای خود و ده تن از خویشانش امان خواست تا به مدینه روند و خلیفه در باب ایشان حکم کند و دروازه های قلعه را گشود تا لشکریان زیاد وارد شدند و نقل است که ایشان جز همان ده نفر دیگران را کشتند و اشعث خون دیگران را به ازای خود و نزدیکانش فروخت. چون به مدینه وارد شدند خلیفه او را که بزرگ کندیان بود عفو کرد و خواهرش ام فروه را به عقد او درآورد که جعده بنت اشعث حاصل همین ازدواج بود. او بار دیگری نیز در یمامه جمعی از قبیله اش را فریب داد و باعث شد تا یمامه بواسطه خیاونت وی مغلوب خالد شود و چنین شد که او را کندیان عرف النّار نامیدند که کنایه از خائن بود.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۱
  • ۰

امروز می شود به راحتی مردمان زمان پیامبر و امیرالمومنین را به مومنین و منافقین و غیره تقسیم کرد اما نکته ای که همیشه مهجور میماند این است که در آن دوران تمام سپاهی که پیامبر با خود به بدر یا احد و یا دیگر غزوات میبردند شامل همین منافقین و مرجفه و مسلمین و تعداد محدودی از مومنین می شد. تا جایی که تمیز این دسته ها از هم در روزگار خود کاری ناشدنی و امری خطیر بود. در واقع امروز است که میتوان به شهادت تاریخ و پس از فرو نشستن غبار فتنه ها و شبهه ها و پس از اتمام ماجرا درباره شخصیت های صدر اسلام قضاوت کرد در حالی که  برخورد با ایشان نیازمند ظرافتی بود که تنها از معصوم بر می آمد و اگر امروز هر یک از فتنه هایی که هر کدام از این ها در زمان خود ایجاد کرده بودند را بدون عکس العمل پیامبر در نظر بگیریم بی جواب می مانند. بعبارت دیگر عمده مسلمین صدر اسلام را نه امثال سلمان و اباذر که نو مسلمانانی از قشر خاکستری تشکیل میدادند بعلاوه اهل رجفه که شایعات منافقین را پخش میکردند و منافقینی که نیروی برخی از آنها تا پای فلج کردن سپاه اسلام و تحمیل حکمیت و صلح امام حسن نیز پیش میرفت. خصوصا که رفتار با نفاق علارغم اهمیتش تا بدانجا با محدودیت مواجه است که ممکن است پیامبر اعدام کسی مانند عبدالله بن ابی را هم به مصلحت نبینند.

در نتیجه شناخت جریان های نفاق در صدر اسلام و نوع برخورد پیامبر و ائمه با آنها باعث می شود تا مواردی مانند اتظار بیش از حد از رهبر جامعه و یاموضوعاتی مانند محاکمه سران فتنه و برخورد با عوامل نفوذ و بیت های نفاق اصلاح شوند. فلذا در این گفتار و مطالب بعدی سعی بر این است تا با نگاهی گذرا به زندگی و نقش برخی از اهل فتنه صدر اسلام، برخورد با ماوقع امروز منطقی تر و حساب  شده تر صورت پذیرد. 

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

بنجامین نتانیاهو

بنجامین نتانیاهو در سال 1949 در تلاویو از پدری لهستانی به دنیا آمد. پدرش بنزیون میلکوفسکی که بعدها نام خانوادگی خود را به نتانیاهو تغییر داد از یهودیان لهستانی و استاد تاریخ یهود دانشگاه کورنل بود. بنزیون همچنین سالهای جوانی خود را بعنوان منشی زیو جابوتینسکی فعالیت میکرد که  از یهودیان و صهیونیست های افراطی اودسای روسیه و رهبر یهودیان حزب راست و جانشین تئودر هرتزل و موسس شبه نظامیان دفاع از خود یهودی و لژیون یهودی ارتش بریتانیا و موسس سازمان های یتار، هاتزوهر و ایرگون بود.
نتانیاهو تحصیلات خود را در اورشلیم گذراند. در خلال سالهای 1956 تا 1958 و از 1963 تا 1967 خانواده وی در پنسیلوانیای آمریکا زندگی کردند و در همین دوران از دبیرستان چلتنهام فارغ التحصیل شد که زبان انگلیسی و لهجه فیلادلفیایی او مرهون همین زمان است. بنیامین نتانیاهو بعد از فارغ التحصیل شدن به سرزمین های اشغالی بازگشت و وارد نیروی دفاعی اسرائیل و نیروی ویژه سایرت متکل که یکی از سه یگان ویژه ارتش اسرائیل است شد. نیرویی که مسئولیت تمامی عملیات‌های ضدتروریستی و عملیات‌های پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن را بر عهده دارند. 

نتانیاهو از سال 1969 تا 1970 در جنگ های استنزاف علیه اعراب جنگید و در سال 1968 در جنگ کرامه در اردن شرکت کرد و در سال 1972 در جریان عملیات هواپیمای سابانا زخمی شد. پس از گذراندن دوران سربازی در ارتش، نتانیاهو در سال 1972 به آمریکا بازگشت و در رشته معماری در دانشگاه ماساچوست به تحصیل پرداخت. و سپس برای تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه هاروارد رفت. و در آنجا نام خود را به بنیامین بن نیتای تغییر داد ته به قول خودش آمریکایی ها نام او را راحت تر تلفظ کنند. مسئله ای که هنوز از سوی مخالفن او در اسرائیل بعنوان نقطه ای سیاه و خودفروختگی در مقابل دیگر غیر یهودیان یاد می شود. در سال 1976 برادر او یوناتان نتاینیاهو که فرمانده واحد بنیامین در سایرت متکل بود در جریان عملیات انتب در اوگاندا کشته شد. با این حال نتیانیاهو از همان سال به مدت دو سال در گروه مشاوره بوستون در ماساچوست مشغول به کار شد و در همانجا بود که با میت رامنی از جمهوری خواهان کنگره و فرماندار پیشین ماساچوست آشنا شد. نتانیاهو در سال 1978 برای اولین با نام بن نیتای در تلویزیون حاضر شد و در باره سرزمین های اشغالی سخنرانی کرد و مشکلات مساله صلح را به گردن اعراب انداخت و عنوان کردکه اعراب باید به کرانه باختری و نوار غزه اکتفا کنند. 

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

پس از مرگ فهد بن عبدالعزیز حکومت عربستان در اول آگوست سال 2005 به برادر نا تنی اش عبدالله رسید. عبدالله بن عبدالعزیز فرزند فهده بنت عاصی الشریم بزرگ قبیله شمّر بود که در عربستان، عراق، کویت، اردن و سوریه بیش از 5 میلیون نفر جمعیت دارد. فهده بنت عاصی در ابتدا همسر دهمین امیر رشیدی بود که پس از قتل شوهرش به عقد عبدالعزیز در آمد تا هم پیمانی آل رشید را برای عبدالعزیز به ارمغان آورد.
عبدالله در سال 1961 شهردار مکه شد و سال بعد فرماندهی گارد ملی عربستان را بر عهده گرفت که تا زمان پادشاهی وی ادامه داشت. در سال 1982 به ولایتعهدی رسید و از سال 1995 و سکته فهد، عملا حاکمیت عربستان را به دست گرفت تا سال 2005 که رسما به تخت نشست.
عبدالله یکی از گسترده ترین روابط را در میان پادشاهان سعودی و شاید حاکمان جهان با آمریکا و انگلستان داشت و میلیارد ها دلار خرید تسلیحاتی از این دو کشور انجام داد و در همین راستا به زنان حق رای داد تا در شوراهای شهری رای بدهند و در رقابتهای المپیک شرکت کنند. با این حال با هرگونه تغییر اساسی مخصوصا در دوران بیداری اسلامی در عربستان به شدت مخالفت می نمود.
عبدالله تنها پادشاه عربستان بود که از دو ولیعهد خود بیشتر عمر کرد. ولیعهد اول سلطان بن عبدالعزیز که از حصی بنت احمد السدیری متولد شده بود و دومین از هفت سدیری بعد از فهد بود. سلطان که پیش از آن وزیر دفاع بود بیش از 34 میلیارد دلار قرار داد خرید اسلحه از امریکا و انگلستان ترتیب داده بود و از این راه ثروتی هنگفت برای خود رقم زده بود. سلطان که به دست و دلبازی معروف بود پیش از رسیدن به مقام ولیعهدی بعنوان معاون دوم نخست وزیر(سومین نفر در سلسله مراتب قدرت) انتخاب شده بود که خود یکی از عوامل اختلاف در بین آل سعود بود چرا که دو برادر بزرگتر او بندر و مساعد (که فرزندش ملک فیصل را ترور کرده بود) خود را شایسته تر از وی می دیدند که بدلایل خانوادگی اعتراض آنها نافرجام ماند. پس از سلطان، برادر تنی اش نایف که چهارمین از هفت سدیری بود ولیعهد عربستان گردید. نایف بن عبدالعزیز السعود یکی از اصلی ترین محافظه کاران سعودی محسوب می شد و بیست و یکمین فرزند عبدالعزیز بود. در مقام وزارت کشور به جای سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در سال 2001 در اقدامی بی سابقه به ایران سفر کرد. با این حال همیشه از دکترین وهابیت با عظمت یاد می کرد و به آن وفادار بود. پس از مرگ وی سلمان که در آن زمان 76 سال داشت به ولایتعهدی رسید و هم اکنون پادشاه عربستان است.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

در نوشتار قبل نگاهی اجمالی به عربستان و روابط آن با ایران و نقش آن در جنگ تحمیلی در دوران ملک خالد بن عبدالعزیز پرداختیم. پادشاهی که دوران حکومتش را با بیماری قلبی سپری نمود و به جنگ علیه انقلاب نوپای مردم ایران پرداخت و در این راه از هیچ عملی فروگذار نکرد. خالد در سن 84 سالگی درگذشت و جای خود را به برادر ناتنی اش فهد داد. فهد که در دوران خالد و با توجه به بیماری همیشگی وی عملا حکومت را در دست داشت هشتمین فرزند عبدالعزیز بود که در سال 1921 از حصه بنت احمد السدیری متولد شد. بزرگترین از هفت سدیری تحصیلات خود را در مدرسه سلطنتی ریاض که توسط عبدالعزیز برای تحصیل شاهزادگان آل سعود ساخته شده بود گذراند و سپس برای تحصیلات مذهبی به مدرسه ای دینی در مکه رفت. فهد در جوانی و با فشار مادرش به یکی از اعضای هیئت مشاوران پادشاه تبدیل شد. در سال 1945 و در زمان وزارت خارجه امیر فیصل در اولین سفر رسمی خود ریاض را به مقصد سانفرانسیسکو ترک کرد تا منشور سازمان ملل متحد را از طرف عربستان سعودی امضا کند. در سال 1953 به نمایندگی از خاندان سعود به انگلستان رفت تا در تاجگذاری ملکه الیزابت دوم شرکت نماید و در همان سال بعنوان اولین وزیر آموزش عربستان انتخاب شد. در سال 1959 نماینده عربستان در اتحادیه عرب بود که آغاز برجستگی وی در میان خانواده سعود بود. فهد در سال 1962 با عنوان وزیر به وزارت کشور فرستاده شد که یکی از دو وزارت خانه مهم در عربستان است و در سال 1965 به نمایندگی از عربستان در اجلاس سران کشور های عرب در مصر حضور یافت. دو سال بعد در 1967 بعنوان معاون دوم نخست وزیر برگزیده شد. مقامی که برای اولین بار و بدست ملک فیصل ایجاد شده بود و عموما نصیب ولیعهد بعدی در عربستان می شود. چرا که در ساختار حکومتی عربستان شاه و نخست وزیر یکی است و پس از آن معاون اول نخست وزیر یا مقام ولیعهدی قرار میگیرد و بعد از آن معاون دوم نخست وزیر نشان دهنده در نمایی از مراتب رسیدن به مقام سلطنت است.

پس از مرگ فیصل در سال 1975 فهد فرزند حصه بنت احمد السدیری بعنوان ولیعهد و معاون اول نخست وزیر انتخاب شد. این در حالی بود که فهد دو برادر بزرگتر به نام های سعد و ناصر داشت که طبق قانون باید به مقام ولیعهدی می رسیدند اما از طرف شورای خانواده نا مناسب شناخته شدند. امیر ناصر بن عبدالعزیز که به فساد اخلاق مشهور بود از مادری مغربی متولد شده و در نتیجه خاندانی از طرف مادر برای حمایت از او برای ریسدن به سلطنت در ساختار سنتی و خانوادگی عربستان وجود نداشت. ناصر در عهد پدر و در سال 1938 فرماندار ریاض بود اما حادثه ای در سال 1951 منجر به خلع وی گردید. داستان از این قرار بود که طی مراسمی رسمی در ریاض برادر او امیر منصور که وزیر دفاع وقت عربستان بود به همراه تعداد زیادی از میهمانان من جمله تعدادی از نمایندگان کشور های خارجی بدلیل مسموم بودن مشروبات الکلی جان سپردند. پس از آن عبدالعزیز او را از مقامش خلع نمود و وی روانه زندان شد. در نتیجه آل سعود او را به دلایلی همچون فساد اخلاق، سابقه بی کفایتی و ... او را نامناسب تشخیص داد و او بازی قدرت را به برادران سدیری باخت. امیر سعد نیز که در سال 1993 در گذشت مدتی فرماندار عسیر بود رییس شورای خانوادگی آل سعود بود (شورایی غیر سیاسی و خانوادگی که هم اکنون ملک سلمان ریاست آن را برعهده دارد.) سعد اگرچه مادری از آل سدیر داشت اما بدلایل نامعلومی از سوی آل سعود تحت عنوان بی کفایتی از رسیدن به سلطنت منع گردید.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

پیش از این گفته شد که ملک سعود بن عبدالعزیز با کودتای برادرش فیصل مجبور به کناره گیری از سلطنت گردید و فیصل بن عبدالعزیز در سال 1964 به سلطنت رسید. وی سومین فرزند ذکور عبدالعزیز و ثمره ازدواج عبدالعزیز با طرفه بنت عبد الله بن عبد اللطیف آل الشیخ بود. نکته ای حائز اهمیت که خاندان آل سعود را با آل الشیخ که معنویت عربستان وهابی را در دست دارند پیوند می دهد و این امر کمک شایانی به فیصل در رسیدن به قدرت و حفظ آن نمود. فیصل عملا توسط عبد الله بن عبد اللطیف بزرگ شده بود که معلم عبدالعزیز نیز بود و در نتیجه فیصل فردی مذهبی بارآمد.

آل سعود که علاوه بر تکیه بر سیستم امنیتی و نیروی نظامی و استفاده از قدرت سخت در داخل عربستان، عمده اقتدار خود را بوسیله خاندان آل الشیخ بدست آورده اند حکومتشان را به همان وسیله تداوم بخشیده اند. آل الشیخ فرزندان محمد بن عبدالوهاب اند و منظور از شیخ همان محمد عبدالوهاب است. نوادگان عبدالوهاب بزرگترین خانواده متحد آل سعود در عربستان هستند که ریاست مذهب وهابیت را برعهده دارند و در حال حاضر عبدالعزیز بن عبدالله مفتی اعظم عربستان و امام جمعه حرم مکی شریف است. بزرگ خاندان آل شیخ محمد بن ابراهیم مفتی کشور عربستان بود که فیصل با استفاده از نفوذ وی توانست سعود راعزل کند. لکن فیصل در سنین جوانی با دایی اش محمد بن ابراهیم در زمینه روابط با انگلستان اختلاف پیدا کرد. چرا که برخلاف فیصل شیخ محمد موافق رابطه با غرب نبود. این اختلاف تا بدانجا پیشرفت که باعث شد فیصل دایی اش را در خانه اش در حجاز که زمانی حکومت آنرا بر عهده داشت تحت مراقبت قرار دهد و به تدریج به آل الشیخ بدبین شود. اولین گامی که فیصل برای کم کردن نفوذ خانواده آل شیخ برداشت، لغو کردن موروثی بودن مقام مفتی کشور بود که بطور سنتی یکی از آل الشیخ آنرا برعهده می گرفت. از این رو برای تعیین مقام مفتی کشور اداره ای را وابسته به شورای وزیران ایجاد کرد تا مفتی اعظم را برگزیند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰
  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۲
  • ۰

به بهانه ی سالمرگ تئودر هرتسل
آنچه که امروز از آن به‌عنوان صهیونیسم جهانی یاد می‌شود حاصل بذری است که یک نفر یهودی بیش از یکصد سال پیش کاشت و همان است که تصویرش در همه ساختمان‌های اداری و دولتی اسرائیل و در همه خانه‌های مردمان سرزمین‌های اشغالی مشاهده می‌شود.

بنیامین زیب بن ژاکوب هرتسل که به اختصار او را تئودور هرتزل می‌خوانند، مطابق دوم مه 1860 در شهر بوداپست به‌دنیا آمد. وی دومین فرزند خانواده‌‌ای یهودی بود که اصالتا اهل صربستان بودند و از اتباع آلمانی‌زبان امپراتوری اتریش مجارستان محسوب می‌شدند. مادر وی بیشتر طرفدار امانیسم آلمانی بود تا شریعت یهود و همین مساله باعث شده بود هرتزل تا جوانی علاقه‌‌ای به آیین یهود نداشته باشد و در نتیجه به عنوان یک آلمانی سکولار و مخالف سنت یهود و به گفته‌‌ آموس الون به‌عنوان یک آتئیست در سال 1878 همراه خانواده‌اش به وین مهاجرت کرد و برای تحصیل در رشته حقوق وارد دانشگاه شد و به عضویت حزب بورشن شافت که انگیزه‌های ناسیونال- لیبرالی داشت درآمد و پس از مدتی روزنامه‌نگاری در وین و سالتسبرگ به نمایشنامه‌نویسی در پاریس روی آورد.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۲
  • ۱

به مناسبت 113 امین سال ایجاد کنگره ی اهدای جوایز نوبل:

تفاوت عمده ای که سامان اشرافیت در اروپا با مشرق زمین دارد این است که اشراف شرقی، وابسته به حکومت اند و با ساقط شدن آن، وابستگان به حکومت نیز از بین می روند و اشراف جدید بوجود می آیند بدون اینکه از اسلافشان نشانی بر جا بماند؛ اما در اروپا اشرافیت مسئله ای است که حکومت وابسته به آن است فلذا دست به دست نمی شود و به ندرت پیش می آید که یک خانواده‌ی الیگارش در طول تاریخ از بین بروند و به همین دلیل است که در اروپا خانواده هایی با قدمتی چند صد ساله وجود دارند که عمده‌ی امتیازات و دارایی های خود را همچنان حفظ کرده اند. دودمان نوبل از همین موارد است که از قرن 16 ام موقعیت خود را در سوئد حفظ نموده و با حفظ لقب کنت در این کشور، بدلیل فعالیت های اقتصادی و روابط فامیلیشان با اشراف روسیه، به یکی از متنفذترین خانواده های اروپای شرقی تبدیل شدند.

معروفترین عضو این خانواده در میانه‌ی قرن هفدهم پتروس اولای نوبلیوس است که بدلیل ازدواج با نوه اسقف دربار گوستاو آدولف دوم، امپراطور وقت سوئد _که قدرت مطلق اسکاندیناوی محسوب می شد_ بر اعتبار این خانواده در این کشور افزود و توانست جایگاه مهمی را برای دودمان خود مهیا نماید. عمده شهرت پتروس نوبلیوس بواسطه‌ی مُهر او بوجود آمده که تصویر مثلثی است که تاجی بر بالای آن قرار دارد و ظن محققین را برای وابستگی خانواده‌ی نوبل به تشکیلات مخفی فراماسونری، تقویت نموده است.

  • محمد صادق حاج صمدی