بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پس از مرگ فهد بن عبدالعزیز حکومت عربستان در اول آگوست سال 2005 به برادر نا تنی اش عبدالله رسید. عبدالله بن عبدالعزیز فرزند فهده بنت عاصی الشریم بزرگ قبیله شمّر بود که در عربستان، عراق، کویت، اردن و سوریه بیش از 5 میلیون نفر جمعیت دارد. فهده بنت عاصی در ابتدا همسر دهمین امیر رشیدی بود که پس از قتل شوهرش به عقد عبدالعزیز در آمد تا هم پیمانی آل رشید را برای عبدالعزیز به ارمغان آورد.
عبدالله در سال 1961 شهردار مکه شد و سال بعد فرماندهی گارد ملی عربستان را بر عهده گرفت که تا زمان پادشاهی وی ادامه داشت. در سال 1982 به ولایتعهدی رسید و از سال 1995 و سکته فهد، عملا حاکمیت عربستان را به دست گرفت تا سال 2005 که رسما به تخت نشست.
عبدالله یکی از گسترده ترین روابط را در میان پادشاهان سعودی و شاید حاکمان جهان با آمریکا و انگلستان داشت و میلیارد ها دلار خرید تسلیحاتی از این دو کشور انجام داد و در همین راستا به زنان حق رای داد تا در شوراهای شهری رای بدهند و در رقابتهای المپیک شرکت کنند. با این حال با هرگونه تغییر اساسی مخصوصا در دوران بیداری اسلامی در عربستان به شدت مخالفت می نمود.
عبدالله تنها پادشاه عربستان بود که از دو ولیعهد خود بیشتر عمر کرد. ولیعهد اول سلطان بن عبدالعزیز که از حصی بنت احمد السدیری متولد شده بود و دومین از هفت سدیری بعد از فهد بود. سلطان که پیش از آن وزیر دفاع بود بیش از 34 میلیارد دلار قرار داد خرید اسلحه از امریکا و انگلستان ترتیب داده بود و از این راه ثروتی هنگفت برای خود رقم زده بود. سلطان که به دست و دلبازی معروف بود پیش از رسیدن به مقام ولیعهدی بعنوان معاون دوم نخست وزیر(سومین نفر در سلسله مراتب قدرت) انتخاب شده بود که خود یکی از عوامل اختلاف در بین آل سعود بود چرا که دو برادر بزرگتر او بندر و مساعد (که فرزندش ملک فیصل را ترور کرده بود) خود را شایسته تر از وی می دیدند که بدلایل خانوادگی اعتراض آنها نافرجام ماند. پس از سلطان، برادر تنی اش نایف که چهارمین از هفت سدیری بود ولیعهد عربستان گردید. نایف بن عبدالعزیز السعود یکی از اصلی ترین محافظه کاران سعودی محسوب می شد و بیست و یکمین فرزند عبدالعزیز بود. در مقام وزارت کشور به جای سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در سال 2001 در اقدامی بی سابقه به ایران سفر کرد. با این حال همیشه از دکترین وهابیت با عظمت یاد می کرد و به آن وفادار بود. پس از مرگ وی سلمان که در آن زمان 76 سال داشت به ولایتعهدی رسید و هم اکنون پادشاه عربستان است.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

در نوشتار قبل نگاهی اجمالی به عربستان و روابط آن با ایران و نقش آن در جنگ تحمیلی در دوران ملک خالد بن عبدالعزیز پرداختیم. پادشاهی که دوران حکومتش را با بیماری قلبی سپری نمود و به جنگ علیه انقلاب نوپای مردم ایران پرداخت و در این راه از هیچ عملی فروگذار نکرد. خالد در سن 84 سالگی درگذشت و جای خود را به برادر ناتنی اش فهد داد. فهد که در دوران خالد و با توجه به بیماری همیشگی وی عملا حکومت را در دست داشت هشتمین فرزند عبدالعزیز بود که در سال 1921 از حصه بنت احمد السدیری متولد شد. بزرگترین از هفت سدیری تحصیلات خود را در مدرسه سلطنتی ریاض که توسط عبدالعزیز برای تحصیل شاهزادگان آل سعود ساخته شده بود گذراند و سپس برای تحصیلات مذهبی به مدرسه ای دینی در مکه رفت. فهد در جوانی و با فشار مادرش به یکی از اعضای هیئت مشاوران پادشاه تبدیل شد. در سال 1945 و در زمان وزارت خارجه امیر فیصل در اولین سفر رسمی خود ریاض را به مقصد سانفرانسیسکو ترک کرد تا منشور سازمان ملل متحد را از طرف عربستان سعودی امضا کند. در سال 1953 به نمایندگی از خاندان سعود به انگلستان رفت تا در تاجگذاری ملکه الیزابت دوم شرکت نماید و در همان سال بعنوان اولین وزیر آموزش عربستان انتخاب شد. در سال 1959 نماینده عربستان در اتحادیه عرب بود که آغاز برجستگی وی در میان خانواده سعود بود. فهد در سال 1962 با عنوان وزیر به وزارت کشور فرستاده شد که یکی از دو وزارت خانه مهم در عربستان است و در سال 1965 به نمایندگی از عربستان در اجلاس سران کشور های عرب در مصر حضور یافت. دو سال بعد در 1967 بعنوان معاون دوم نخست وزیر برگزیده شد. مقامی که برای اولین بار و بدست ملک فیصل ایجاد شده بود و عموما نصیب ولیعهد بعدی در عربستان می شود. چرا که در ساختار حکومتی عربستان شاه و نخست وزیر یکی است و پس از آن معاون اول نخست وزیر یا مقام ولیعهدی قرار میگیرد و بعد از آن معاون دوم نخست وزیر نشان دهنده در نمایی از مراتب رسیدن به مقام سلطنت است.

پس از مرگ فیصل در سال 1975 فهد فرزند حصه بنت احمد السدیری بعنوان ولیعهد و معاون اول نخست وزیر انتخاب شد. این در حالی بود که فهد دو برادر بزرگتر به نام های سعد و ناصر داشت که طبق قانون باید به مقام ولیعهدی می رسیدند اما از طرف شورای خانواده نا مناسب شناخته شدند. امیر ناصر بن عبدالعزیز که به فساد اخلاق مشهور بود از مادری مغربی متولد شده و در نتیجه خاندانی از طرف مادر برای حمایت از او برای ریسدن به سلطنت در ساختار سنتی و خانوادگی عربستان وجود نداشت. ناصر در عهد پدر و در سال 1938 فرماندار ریاض بود اما حادثه ای در سال 1951 منجر به خلع وی گردید. داستان از این قرار بود که طی مراسمی رسمی در ریاض برادر او امیر منصور که وزیر دفاع وقت عربستان بود به همراه تعداد زیادی از میهمانان من جمله تعدادی از نمایندگان کشور های خارجی بدلیل مسموم بودن مشروبات الکلی جان سپردند. پس از آن عبدالعزیز او را از مقامش خلع نمود و وی روانه زندان شد. در نتیجه آل سعود او را به دلایلی همچون فساد اخلاق، سابقه بی کفایتی و ... او را نامناسب تشخیص داد و او بازی قدرت را به برادران سدیری باخت. امیر سعد نیز که در سال 1993 در گذشت مدتی فرماندار عسیر بود رییس شورای خانوادگی آل سعود بود (شورایی غیر سیاسی و خانوادگی که هم اکنون ملک سلمان ریاست آن را برعهده دارد.) سعد اگرچه مادری از آل سدیر داشت اما بدلایل نامعلومی از سوی آل سعود تحت عنوان بی کفایتی از رسیدن به سلطنت منع گردید.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

پیش از این گفته شد که ملک سعود بن عبدالعزیز با کودتای برادرش فیصل مجبور به کناره گیری از سلطنت گردید و فیصل بن عبدالعزیز در سال 1964 به سلطنت رسید. وی سومین فرزند ذکور عبدالعزیز و ثمره ازدواج عبدالعزیز با طرفه بنت عبد الله بن عبد اللطیف آل الشیخ بود. نکته ای حائز اهمیت که خاندان آل سعود را با آل الشیخ که معنویت عربستان وهابی را در دست دارند پیوند می دهد و این امر کمک شایانی به فیصل در رسیدن به قدرت و حفظ آن نمود. فیصل عملا توسط عبد الله بن عبد اللطیف بزرگ شده بود که معلم عبدالعزیز نیز بود و در نتیجه فیصل فردی مذهبی بارآمد.

آل سعود که علاوه بر تکیه بر سیستم امنیتی و نیروی نظامی و استفاده از قدرت سخت در داخل عربستان، عمده اقتدار خود را بوسیله خاندان آل الشیخ بدست آورده اند حکومتشان را به همان وسیله تداوم بخشیده اند. آل الشیخ فرزندان محمد بن عبدالوهاب اند و منظور از شیخ همان محمد عبدالوهاب است. نوادگان عبدالوهاب بزرگترین خانواده متحد آل سعود در عربستان هستند که ریاست مذهب وهابیت را برعهده دارند و در حال حاضر عبدالعزیز بن عبدالله مفتی اعظم عربستان و امام جمعه حرم مکی شریف است. بزرگ خاندان آل شیخ محمد بن ابراهیم مفتی کشور عربستان بود که فیصل با استفاده از نفوذ وی توانست سعود راعزل کند. لکن فیصل در سنین جوانی با دایی اش محمد بن ابراهیم در زمینه روابط با انگلستان اختلاف پیدا کرد. چرا که برخلاف فیصل شیخ محمد موافق رابطه با غرب نبود. این اختلاف تا بدانجا پیشرفت که باعث شد فیصل دایی اش را در خانه اش در حجاز که زمانی حکومت آنرا بر عهده داشت تحت مراقبت قرار دهد و به تدریج به آل الشیخ بدبین شود. اولین گامی که فیصل برای کم کردن نفوذ خانواده آل شیخ برداشت، لغو کردن موروثی بودن مقام مفتی کشور بود که بطور سنتی یکی از آل الشیخ آنرا برعهده می گرفت. از این رو برای تعیین مقام مفتی کشور اداره ای را وابسته به شورای وزیران ایجاد کرد تا مفتی اعظم را برگزیند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰
  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

پیش از این بصورت اجمالی به دوره اول و دوم سلطنت آل سعود پرداخته شد و حکومت عبدالعزیز که پدر پادشاه کنونی عربستان است نیز مورد بررسی قرار گرفت.
عبدالعزیز در آستانه دهه شصت میلادی درگذشت و این دهه همزمان بود با اوج جنگ سرد، موج پان عربیسم در منطقه و جنگ های اعراب و اسرائیل که غرب آسیا را دستخوش تغییرات فراوان کرده.

پس از مرگ عبدالعزیز در 1953 سعود که فرزند ارشد بود به جای پدر نشست. عبدالعزیز از همسر دوم خود وضحى بنت محمد بن برغش العریعر از آل حمید از بنی خالد بود که در کویت امروز حکومت می کردند دو پسر به نام های ترکی(پسر ارشد عبدالعزیز) و سعود داشت. لکن ترکی که در زمان پدر ولیعهد بود پیش از عبدالعزیز بر اثر آنفولانزا در ریاض درگذشت و تنها پسر وی فیصل که در عهد سعود وزیر کشور بود پس از مرگ او متولد شد. عبدالعزیز که از مرگ وی بسیار متاثر شده بود حکم کرد که سلطنت به برادران و نه به پسران انتقال یابد و در نتیجه سعود دومین پسر ارشد عبدالعزیز بعنوان ولیعهد انتخاب شد و  در سال 1953 به جای پدر به تخت نشست.
سعود در عرصه سیاست خارجی عکس پدرش که سیاست بیطرفی اتخاذ کرده بود دیپلماسی فعالی داشت. و بحران سوئز که به جنگ 1956 بین اعراب و اسرائیل ختم شد در زمان او بوقوع پیوست و وی نقش مهمی در این باره بازی کرد. جریان بحران سوئز بر این قرار بود که نوری سعید نخست وزیر عراق وقت بود؛ تمایلات شدیدی به غـرب نشـان میداد به طوری که سیل کمکهای اقتصادی و تسلیحاتی آمریکا به عراق سرازیر بود و مصر تحت الشعاع قرار گرفت. این در حالی بود که سه دولت غربی آمریکا٬ فـرانسـه و انگلیس در 23 مه 1950 در اعلامیهای مشترک توافق نمودند که از مسابقه تسلیحاتی در منطقه خاورمیانه جلوگیری کنند و برای دول منطقه اسلحه نفرستند.
نزدیکی بغداد به غرب ٬ سرانجام ٬ پیمان بغداد بین عراق و ترکیه ؛ سپس بریتانیا٬ پـاکسـتان و ایـران را در سالهای 1954 و 1955 در پی داشت. ایالات متحده آمریکا هم به عنوان ناظر شرکت داشت. هدف اصلی غرب حفظ کشورهای تحت نفوذ خود در برابـر نـفوذ شـوروی و کمونیسم بود. این پیمان ناصر را شدیداً ناراضی ساخت و ناصر آن را تلاش بریتانیا برای بازگشت به خاورمیانه توسط نوری سعید دانست و این اقـدام عـراق را٬ کـه بـه عقیده او در اتحاد اعراب شکاف ایجاد کرده بود٬ محکوم نمود.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰
بر اساس آنچه که مرکز مطالعات خلیج فارس منتشر کرده است پایان یافتن دوره اول حکومت آل سعود که در شماره های قبل به آن پرداخته شد و با سفک دم و تجاوز و غارت همراه بود همزمان است با شدت گرفتن تحرکات انگلستان در خلیج فارس و رقابت آن با امپراطوری عثمانی. در نتیجه تحرکات داخلی عربستان و نحوه تعامل ترکان با این قضیه مورد توجه دولت انگلیس قرار گرفت که بهمین واسطه میتوان آل سعود را مولود نامشروع انگلستان در عربستان نامید.

بعد از سقوط درعیّه به دست ابراهیم پاشا و فرار جمع زیادی‏ از وهابیون، با مرگ ابراهیم پاشا، فراری‏ها به شهر بازگشتند. از جمله کسانی‏ که دوباره به شهر آمدند، عمربن عبدالعزیز، ترکی‏ برادرزاده عبدالعزیز و مشاری‏ بن سعود بودند.
این افراد دست به تعمیر خرابی‌های شهر زدند و بدین ترتیب بسیاری‏ از اهالی‏ آن دوباره بازگشتند. مصری‏ها از سلطه دوباره وهابی‏ها نگران شدند؛ از این‌رو لشکری‏ به فرماندهی‏ حسین بیگ ترتیب دادند و به درعیّه هجوم آوردند و حاکم آن را که مشاری‏ بود، دستگیر نموده، او را تحت الحفظ به مصر فرستادند. اما وی‏ در میان راه از دنیا رفت و بقیه افرادش گریختند و به قلعه ریاض پناه بردند. حسین بیگ سه روز آن‏جا را محاصره کرد. از طرفی‏ چون آذوقه‏شان تمام شده بود، از حسین بیگ امان خواستند. حسین بیگ به آنها امان داد، در نتیجه همگی‏، به غیر از ترکی‏ که شبانه از قلعه فرار کرد، خارج شدند و دست بسته به مصر رفتند.
ترکی مدتی‏ طولانی‏ در مناطق جنوب، مخفیانه زندگی‏ می‏کرد و هر از چند گاهی‏ به صحرای نجد می‏رفت و اعراب بادیه‏نشین را به آیین وهابیت فرا میخواند. وی‏ با زنی‏ از خاندان تدمر ازدواج کردکه ثمره این ازدواج فرزند‏ پسری به نام جلوی‏ شد.
ترکی30 تن از بزرگان اعراب بادیه را پیرامون خود گرد آورد و بدین وسیله سایر قبایل را نیز مطیع خود ساخت. در جریان قیام مردم قصیم بر ضدّ مصریها، که مجبور شدند از حجاز به تدریج خارج شوند، ترکی‏ از این فرصت استفاده کرد.در منطقه ریاض بر لشکر مصری تاخت و آن‏جا را به تصرف خود درآورد. از همانجا بودکه به توسعه حکومت خود پرداخت و به مناطق دیگر دست‏ اندازی‏ کرد. بعد از آنکه مصریها منطقه نجد را ترک کردند، بعضی‏ از مناطق قصیم هم به حکم ترکی، ضمیمة حکومت وی‏ گردید. لذا می‏‌توان گفت که او اولین امیر وهابی‏ سعودی‏ در دوره دوم حکومت بودکه به واسطه او، امارت از فرزندان عبدالعزیزبن سعودبن محمدبن سعود به فرزندان عبدالله ‏بن سعود رسید؛ اما مشاری ‏بن عبدالرحمان‏ بن مشاری‏ بن سعود، به همراه یارانش که از قبیله قحطان بودند، دست به شورش و مخالفت با امیر ترکی‏ زدند و از اینکه حکومت از نسل عبدالعزیز خارج گردد، ناراضی بودند. بنابراین، مشاری‏ به حیله ‏ای، ترکی‏ را به قتل رساند و خود، حکومت را به دست گرفت.

  • محمد صادق حاج صمدی