بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

حاکمان حجاز

در منابع رسمی بنیانگذار سلسله سعود را شخصی بنام سعود بن محمد بن مقرن از بنی حنیفه، یکی از طوائف عتوب معرفی می کنند که قبیله اش در مرکز شبه جزیره و شمال عربستان به دامداری و راهزنی می پرداختند. از این قبیله آل صباح و آل خلیفه و بنی خالد نیز منشعب می شود که پادشاهی کویت، قطر و بحرین را در حال حاضر بر عهده دارند. اگرچه در بعضی موارد غیر رسمی نظیر کتاب تاریخ آل سعود ناصر السعید _که چندی پس از انتشار کتابش ترور شد_ او را به اعراب یهودی بنی قینقاع که در مدینه زندگی می کردند و در قزوه احزاب با مشرکان مکه متحد شده بودند نسبت می دهند. بدین صورت که سعود فرزند محمد فرزند ماک رن (مقرن) فرزند مردخای (مرخان) فرزند ابراهیم فرزند موشه بوده و این مردخای در بصره زندگی می کرده تا سال 851 و با کاروانی از قبیله عنزه از تیره مسالیخ به نجد مهاجرت می کند و در قصیم سکنی می گزیند.

*****

در سال 1744 سعود با محمد بن عبدالوهاب که فرقه مضله وهابیت را بنیان گذاشت، پیمان بست تا در ازی حمایت سیاسی از وی، از پشتیبانی پیروان عبدالوهاب برای رسیدن به حکومت عربستان برخوردار شود. این پیمان نا مبارک در حالی صورت گرفت که امپراطوری عثمانی دوران افول خود را می پیمود و در شبه جزیره و با تحریک انگلیسی ها، قبائل مختلف به جنگ بر سر حجاز مشغول بودند. سعود چهار پسر به نام های محمد، ثنیان، مشاری و فرحان داشت که از بین آنها ریاست آل سعود به محمد رسید.  حکومت آل سعود در عربستان شامل سه دوره می شود که در دوره اول بتدریج قدرت خود را گسترش داند و مکه و مدینه را نیز فتح نمودند. لیکن در سال 1818 عثمانی ها نجد و حرمین را بازپس گرفتند و ابراهیم پاشا حاکم عثمانی مصر بسیاری از امرای قوم و علمای وهابی را تبعید و یا اعدام نمود که عبدالله بن سعود نیز از آن جمله است. پس از آن آل سعود در بیابانها و شهر درعیه همچنان برای بدست آوردن قدرت و ترویج وهابیت به فعالیت پرداخت و حتی دو بار نیز به شهرهای شیعیان در عراق حمله کرد. اما نخستین تلاش در زمینه‌ی برپایی دوباره‌ی فرمانروایی آل سعود توسط مشاری بن سعود انجام شد. پس از وی ترکی عبدالله، ریاض را اشغال کرد و فیصل بن ترکی فرمانروایی دوم آل سعود را اعلام نمود و خالد بن سعود به فرمانروایی نجد منصوب شد لیکن اعراب‌ بر وی شوریده و او را از ریاض بیرون کردند. در دوران فرمانروایی عبدالله بن ثنیان، مصر ارتش خود را از عربستان فراخواند و عبدالله بن فیصل با همدستی قبیله‌ی عجمان، به بخش احساء حمله کرد. سعود بن فیصل نیز قطیف را دوباره به سرزمین‌های سعودی افزود. عبدالرحمن بن فیصل به درگیری با فرمانروایی آل رشید پرداخت و سرانجام از آن‌ها شکست خورد و حکومت دوم سعودی نیز از بین رفت. کشمکش بین آل سعود و آل رشید ادامه داشت تا اینکه در سال 1902 عبدالعزیز عبدالرحمن بن عبدالله با کمک شصت تن از برادران و عموزاده هایش و با کمک انگلستان و اتحادی از جنگجویان قبائل بدوی که پس از گرایش به وهابیت به اخوان معروف شده بوده بودند به ریاض حمله کرد و آل رشید را که حامیان عثمانی بودند از ریاض اخراج نمود. عبدالعزیز در سال 1924 مکه و یک سال بعد مدینه را نیز فتح نمود و بدین وسیله هاشمیان را نیز از قدرت کنار زد. لیکن پس از فتح مکه اخوان علیه او شورش کردند و عبدالعزیز انها را با کمک فتوای علما سرکوب نمود.

تا سال 1932 نواحی دیگر شبه جزیره نیز توسط آل سعود فتح شد و در این سال عبدالعزیز خود را شاه نامید و نام خانوادگی اش را به نام عربستان اضافه نمود. عبدالعزیز همچنین با انگلیسی ها روابط حسنه داشت و طی نامه ای به دولت بریتانیا اعتماد داده بود با تشکیل کشور یهودی در فلسطین موافق است و از این طرح حمایت می کند. همچنین برای تثبیت قدرت خود از هر قبیله عرب یک همسر اختیار نمود و دارای سی و شش پسر شد که از بین انها پانزده پسر فوت نموده و یک تن از آنها توسط برادرزاده اش به قتل رسیده است و بیست برادر دیگر برای ولیعهدی باقی مانده اند. اولین فرزند او ترکی اول بود که در زمان پدر از دنیا رفت و با مرگ وی بود که عبدالعزیز تصمیم گرفت پس از خودش به جای اینکه سلطنت از پدر به پسر منتقل شود از برادر به برادر برسد. وی تعداد نامعلومی هم دختر دارد که از میان دختران عبدالعزیز دو تن مشهورند که اولی سیته و دومی هیا نام دارد. سیته خواهر تنی ملک عبدالله و همچنین همسر عبدالله بن محمد است. فیصل وزیر آموزش و فهد معاون وزیر دفاع نیز فرزندان او هستند. هیا خواهر تنی ماجد بود و در سال 2001  و در71 سالگی رییس فدراسیون کریکت عربستان شد و در سال 2009 بر اثر بیماری در عربستان درگذشت.

با توجه به نوع نظام پاتریمونیالی با ویژگی های قبیله ای عربی علارغم ساختار رسمی حکومت، این نسبت افراد و روابط فامیلی ست که مولفه های اصلی قدرت را تشکیل می دهند. لذا برای درک بهتر و درست تر چگونگی توزیع و توازن قوا در عربستان سعودی آشنایی با نسبت های فامیلی اجتناب ناپذیر می نماید. مخصوصا که در عربستان قانون اساسی وجود ندارد و تصمیمات نیز بر اساس تفسیر اسلام و رسوم خانواده گرفته میشود .

آل سعود

آل سعود را در حال حاضر 4 طایفه اصلی تشکیل می دهند که تعدادشان تا سی هزارنفر برآورد می شود. از میان این سی هزار نفر قریب به هفت هزار تن عنوان شاهزادگی دارند که آنها را به پرجمعیت ترین خانواده حاکم در دنیا تبدیل کرده در حالیکه تنها به 60 نفر از این ها توانایی دخالت در تصمیم گیری های عمده داده شده است. خانواده سلطنتی همچنین 40 درصد عناوین دولتی را که عمدتا شامل مناصب مهم حکومتی و نظامی می شود را نیز در دست دارند.

این چهار طایفه علارغم ظاهر آرامی که در کنار یکدیگر به نمایش می گذارند کشمکش های بسیاری برای رسیدن به قدرت در بین خود دارند چرا که در بین این چهار طایفه عمده، پادشاهی تنها در بین آل فیصل دست به دست می شود و دیگر عموزاده ها طبق قانون از آن بی بهره اند. نکته ای که با توجه به ثروت و گستردگی قدرت در بین آنها محرک قابل توجهی برای طغیان علیه خاندان حاکم است. این کشمکش ها حتی در زیرشاخه های خاندان اصلی نظیر آل عبدالعزیز نیز با همان شدت وجود دارد.

در بین این چهار گروه، اصلی‌ترین خانواده آل سعود، آل فیصل  است که نوادگان امام فیصل بن ترکی ، پدر بزرگ عبدالعزیز هستند و تعداد اعضای آن بیش از 4 هزار نفر را شامل می‌شود. این خاندان  شاخه اصلی حکومت در این کشور را تشکیل داده اند و خود به دو طایفه مهم آل عبدالعزیز (فرزندان ملک عبدالعزیز) و آل سعود بن فیصل فرزندان امام سعود ابوهلا (عموی عبدالعزیز) تقسیم می شود که عمده قدرت گروه دوم بواسطه ازدواجهای مکرر با آل عبدالعزیز ناشی میشود.

لاکن مشکل اصلی آل فیصل این است که ملک عبدالعزیز همسران متعددی اختیار کرد که از هر کدام از این همسران نیز پسرانی متولد شدند که همگی خواستار قدرت هستند. همچنین به دلیل تعدد زوجات، در خانواده آل فیصل، اصطلاحاتی نظیر برادران تنی و ناتنی شکل گرفته که موجب تشدید اختلافات درون خانوادگی شده است. بعلاوه از آنجا که عبدالعزیز حکم کرده بود سلطنت به فرزندانش برسد و نه به نوه هایش نزاع بین برادران حل نشدنی باقیمانده و با ضعف و بیماری یکی، فعالیت و تبانی دیگران برای تصاحب قدرت از سر گرفته می شود. مهمترین زنان عبدالعزیز سه تن از دختران آل سدیر از قبیله بدارین به نام های حصه بنت احمد و جوهره و هیا دختران سعد السدیری هستند که از میان آنها هم فرزندان حصه مهمترین وارثان حکومت را تشکیل می دهند و از زمان به قدرت رسیدن فهد در سال 1982 به با نفوذترین شاخه آل فیصل، تبدیل شده اند..  هفت برادر که به سدیریون سبعه و آل سدیر معروف اند و از میان آنها فهد پادشاه شد و سلطان در مقام ولایت عهدی از دنیا رفت و نایف نیز ولیعهد حاضر عربستان است. سلمان و احمد به ترتیب حاکمان ریاض و مکه اند. ترکی ثانی معاون وزیر دفاع در روران فیصل بود و عبدالرحمن هشتاد و یک ساله معاون وزیر دفاع از زمان فهد تا روز عرفه امثال بوده است. نکته جالب توجه اینکه ترکی از زمان روی کارآمدن فهد تا سال 2010 در مصر زندگی می کرده و از این سال به ریاض بازگشته است. درست همزمان با وخامت اوضای ملک عبدالله که خود میتواند ناشی از شکاف عمیق بین ترکی و دیگر برادران سدیری باشد. چرا که اولا ترکی در طی این سالها هیچ مقام رسمی در سلطنت عربستان نداشته حال آنکه حتی شاهزاده های درجه چندم هم در پادشاهی سهمی دارند چه رسد به  فرزند عبدالعزیز که از گزینه های جانشینی محسوب می شود؛ ثانیا ترکی یکی از ثروتمند ترین رجال خاندان است و از استقلال اقتصادی قابل توجهی از حکومت نسبت به دیگر شاهزادگان همتراز خود برخوردار است.

خاندان دوم آل ثنایان است که فرزندان ثنیان ابراهیم بن ثنیان بن سعود اند و عموزادگان آل فیصل محسوب می شوند و اهمیتشان در این است که اولا آل ثنایان از مهمترین متحدان ال سدیری محسوب می شوند که آنهارا به وزنه های قابل توجهی در ساختار قدرت تبدیل می کند. ثانیا عفت بنت احمد الثنایان همسر ملک فیصل ازین خانواده است و محمد، سعود، عبدالرحمن، بندر و ترکی فرزندان او هستند. ثالثا فیصل بن ترکی بن عبدالعزیز نیز از این طایفه همسر اختیار کرد و در نتیجه آل ثنایان  بواسطه یکی از پسران و یکی از نوه های عبدالعزیز به آل فیصل مرتبط اند. همچنین سعود الفیصل که وزیر امور خارجه از 1975 _یعنی دوران پادشاهی خالد عبدالعزیز_ تا به امروز است و از جمله شاهزادگانی ست که گرایشات آمریکایی دارند؛ و نیز ترکی فیصل که از 1977 به مدت 36 سال رییس اداره اطلاعات عربستان و از سال 2005 تا 2007 نیز سفیر عربستان در آمریکا بوده و اولین گزینه برای جانشینی برادرش سعود در وزارت خارجه محسوب می شود؛ فرزندان ملکه عفت اند. وزنه دیگر آل ثنایان برای قدرت نسبت فامیلی با خاندان آل الشیخ است که از قبائل متنفذ شبه جزیره اند و در صورت لزوم از توان فراهم کردن پایگاه مردمی و کمک های مادی یا حتی نیروی نظامی قابل توجهی برخوردارند.

خاندان سوم آل جلوی یا جیلاوی اند که بدلیل نقش فرزندان جلوی بن ترکی  برادر پدربزرگ ملک عبدالعزیز در به قدرت رسیدن وی بصورت سنتی نقش قابل توجهی در موازنه قوا دارند و از طریق ملک خالد بن عبدالعزیز و محمد عبدالعزیز به تاج و تخت سعودی مرتبط شده اند. شاید بتوان بارز ترین اختلاف را طی دهه های گذشته در میان آل سعود، بین آل فیصل و ال ثنایان با آل جیلاوی دانست. اختلاف از آنجا سرچشمه گرفت که در سال ۱۹۶۰، خالد و محمد نسبت به سیاست و حکومت در عربستان اعتراض کردند و با گروه دیگری از شاهزادگان و علماء برای کسب قدرت متحد شدند. در همین راستا آل جیلاوی نیز از آن دو حمایت کردند. در نتیجه خالد پس از فیصل بر تخت نشست.  لیکن پس از درگذشت وی در سال ۱۹۸۲، علاقه و تمایل به باقی ماندن در ساختار قدرت در خانواده جیلاوی کاهش یافت و به همین دلیل اعضای این خانواده تمایلی به کسب کرسی های قدرت از خود نشان نمی دهند. با این حال، محمد، برادر بزرگتر خالد همچنان از سوی فهد مورد لطف قرار می گرفت که نشان از تداوم نفوذ آل جلوی در موازنه قوا بود.

طایفه چهارم آل کبیر اند که عمو زادگان عبدالعزیز و فرزندان سعود الکبیر اند و بهمین دلیل (دوری نسبتشان از عبدالعزیز) هیچگاه در ردیف شاهزادگان اصلی قرار نگرفتند و آنچه آنها را به آل عبدالعزیز پیوند می دهد زنی به نام نورا ست که خواهر عبدالعزیز و همسر سعودآل کبیر است و بدلیل علاقه عبدالعزیز به وی فرزندانش نیز از موقعیتی نسبی برخوردار شدند. اگرچه آنها هیچگاه برای رسیدن به قدرت تلاش نکردند و بیشتر به تجارت مشغول اند و مهمترین آنان یازده پسر محمد بن سعود هستند.

آل مشاری آل فرحان و آل مقرن دیگر خانواده های آل سعودند که هرکدام سهمی از قدرت در عربستان را در اختیار دارند اگرچه آل مشاری و آل مقرن بدلیل اینکه فرزندان مشاری عبدالرحمن بن حسن مشاری بن سعود اند و فامیل مادر امام عبدالرحمن پدر ملک عبدالعزیز محسوب میشوند (مادربزرگ عبدالعزیز از آنها بوده)  بر دو خانواده دیگر تفوق دارند. لیکن با همه این تفاسیر عمده قدرت در دستان آل فیصل و  سپس آل ثنیان است.

ملوک آل عبدالعزیز

سعود بن عبدالعزیز السعود

پس از مرگ عبدالعزیز در 1953 برادر کوچکتر ترکی به نام سعود به جای پدر نشست. سعود که به شرب خمر نیز شهرت داشت سی پسر خود را در مناسب مهم حکومتی پخش کرد و برادران ترسیدند که وی سعی در موروثی کردن سلطنت در خانواده خود داشته باشد. بهمین دلیل در سال 1964 توسط برادرناتنی اش فیصل با حمایت علما و دیگر برادران تحت عنوان عدم کفایت و اشتباهات دیپلماتیک نظیر فرض توطئه برای ترور جمال عبدالناصر و ... از حکومت عزل شد و به یونان تبعید گشت و در تبعید جان سپرد. او فرزند وضحى بنت محمد بن برغش العریعر از آل حمید از بنی خالد بود که در کویت امروز حکومت می کردند و  فرزندش محمد فرماندار باحه است.

 فیصل بن عبدالعزیز السعود

پس از عزل سعود به سلطنت رسید. وی فرزند سوم عبدالعزیز بود و مادرش طرفه بنت عبد الله بن عبد اللطیف آل الشیخ است. فیصل از 1964 تا 1975 که توسط برادرزاده اش فیصل بن مساعد ترور شد حکومت را در دست داشت و در این بین بیشترین تلاش خارجی را برای مقابله با کمونیسم، اتحاد بیشتر با آمریکا و براندازی پان عربیسم در منطقه و فعالیت علیه جمال عبدالناصر انجام داد. در جریان جنگ داخلی یمن نیز به کمک نیروهای طرفدار بلوک غرب علیه سوسیالیستهای عربی و نیروهای مصری شتافت. لیکن در زمان انور سادات به مصر نزدیک شد و در جریان جنگ رمضان بین اعراب و اسرائیل فروش نفت به غرب را در پاسخ حمایتهای آمریکا از اسرائیل متوقف نمود و همین امر باعث محبوبیت وی در بین عرب شد. همچنین به ترویج وهابیت در جهان اسلام پرداخت و مخصوصا در پاکستان بیشترین فعالیت را انجام داد و روابط نزدیکی با ذوالفقار علی بوتو داشت که میتواند ناشی از فشار و یا علائق خاندان مادری اش بوده باشد که زعامت وهابیت را برعهده دارند. در میان همسرانش ملکه عفت از آل ثنیان از همه مشهور تر است و برای او حمایت آل ثنایان را به همراه آورد و علاوه بر آن از تاثیرگذارترین زنان آل سعود است وچند مدرسه در عربستان برای دختران تاسیس نموده. بین فرزندان فیصل خالد بزرگترین است و مدتی فرماندار مکه و نیز فرماندار عسیر از 1971 تا 2007 بود. وی همچنین بخاطر علایقش به هنر شهرت دارد و بارها از غرب بخاطر تولیدات رسانه ایی علیه اعراب انتقاد کرده و فرزندش بندر مدیر روزنامه اصلاح طلب الوطن است. سعود از 1975 وزیز خارجه عربستان است و طولانی ترین دوران وزارت خارجه را در جهان دارد. از نزدیکان ملک عبدالله است و در جریان جنگ 33 روزه به آمریکا نسبت به آتش بس هشدار داده بود و نهایت تلاش خود را برای ادامه جنگ و به زعم خود نابودی حزب الله انجام داد. همچنین مدام نسبت به گسترش قدرت ایران در عراق و لبنان اظهار نگرانی می کند و آمریکا را برای اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران تشویق می نماید و میتوان او را در بین شاهزادگان دشمن ایران در عربستان قرار داد. محمد معاون پیشین وزارت علوم و بنیانگذار و مدیر دارالمال اسلامی و رییس بانک اسلامی فیصل است و بزرگترین فرزند فیصل از ملکه عفت است. ترکی از 1977 تا 2001 رییس سازمان اطلاعات عربستان بوده و سفیر پیشین عربستان در آمریکا از 2005 تا 2006 است و نیز گرینه بعدی برای وزارت خارجه به نظر می رسد. در میان دیپلمات های انگلیسی چهره ای موجه است و از 2003 به مدت دو سال سفیر سعودی در انگلستان بوده. اگرچه در قبال لبنان و برنامه هسته ای ایران موضعی مشابه دیگر برادران و عموهایش دارد درباره حمله به ایران گفته بود که عربستان به اسراییل اجازه نخواهد داد از حریم هوایی اش برای حمله به ایران استفاده کنند.

محمد بن عبدلعزیز السعود

 فرزند چهارم عبدالعزیز بود و به مدت یکسال از 1964 ولایت عهدی را برعهده داشت اما از قدرت کناره گرفت و به امارت مدینه بسنده کرد. لاکن همچنان از موقعیت ممتازی در بین برادران تا زمان مرگش (به علت ایست قلبی) برخوردار بود. مادر وی جوهرة بنت مساعد بن جلوی آل سعود بود که آل جلوی را به آل عبدالعزیز پیوند میدهد.

خالد بن عبدالعزیز السعود

پس ازفیصل برادر ناتنی اش خالد پادشاه سعودی شد. خالد برادر تنی محمد بود. هفت سال حکومت کرد و در اثر حمله قلبی در گذشت. در زمان وی انقلاب اسلامی ایران بوقوع پیوست و همچنین ماجرای مکه که در آن جهیمان بن محمد العتیبی مسجدالحرام را به نام منجی فتح نمود و سرکوب رشد؛ رخ داد. وی همچنین پیامی نسبت به رفتار زائران ایرانی (برائت از مشرکین) برای امام خمینی فرستاد و ایشان نیز به آن پاسخ گفتند که در ادامه خواهد آمد. خالد از بنیانگذاران شورای همکاری خلیج فارس نیز بود که با هدف جلوگیری از گسترش انقلاب اسلامی تاسیس گشت.

فهد بن عبدالعزیز السعود

پس از خالد فهد جایگزین او شد. اگرچه فهد از همان ابتدای ولایتعهدی بیشر امور مملکت را انجام میداد لیکن در سال 1982 رسما تاجگذاری نمود. حکومت فهد همزمان با رونق بازار نفت بود که به عربستان امکان ایجاد زیرساخت های اساسی را میداد. وی همچنین در جریان جنگ ایران و عراق نیز دلار های نفتی را به جیب صدام سرازیر نمود و در دوره جنگ خلیج اول از آل صباح پذیرایی و در ائتلاف علیه عراق شرکت کرد. اوج همکاری ها و گسترش روابط بین آمریکا و عربستان در زمان فهد انجام گرفت. تا جائیکه یکبار خطاب به رییس جمهور وقت آمریکا گفته بود "بعد از خدا امید ما به آمریکاست."  همچنین دستور قتل عام زائران شیعی بیت الله را صادر کرد و در سال 1986 به خود لقب خادم حرمین شریفین داد که پس از وی به عنوان شاهان آل سعود اضافه گردید. در سال 1995 دچار سکته مغزی و مجبور به استفاده از صندلی چرخدار شد که پس از آن حکومت عملا به برادر ناتنی اش عبدالله رسید. فهد فرزند اول حصه بنت احمد السدیری و اولین از سدیریون سبعه بود. فرزندش محمد از 1985 امیر استان شرقی و از 1984 معاون وزیر کشور عربستان است. فرزند دیگرش عبدالعزیز محبوبترین فرندان او بوده و به اسراف و همجنس بازی شهرت دارد و تا سال پیش رییس شورای وزیران بود.

عبدالله بن عبدالعزیز السعود

ده سال بعد یعنی در سال 2005 فهد فوت کرد و عبدالله رسما پادشاه عربستان شد. اگرچه حضور او در عرصه قدرت به دوران خالد بر می گردد که او را به سمت معاون دوم نخست وزیر منصوب نموده بود که دومین رتبه برای رسیدن به تاج و تخت در عربستان محسوب می شد. همچنین خالد او  ریاست گارد ملی عربستان را نیز برعهده او گذاشت که به دلیل عمده نزاع صدها تن از شاهزادگان تبدیل شد. چرا که فهد و دیگر برادران سدیری خواهان انتصاب برادر تنی شان سلطان در این جایگاه بودند. پس از آن نیز عبدالله در سال 1982 به ولایت عهدی منصوب شد و همزمان فرماندهی نیرو های مسلح را بر عهده گرفت. لاکن شاید بیشترین مخالفتها با ولایتعهدی او صورت گرفته باشد. چرا که عبدالله فرزند هشتمین همسر عبدالعزیز، فهدة بنت عاصی بن شریم از آل رشید و بیوه دهمین امیر رشیدی که در سال 1920 به قتل رسیده بود، محسوب میشود؛ و چون آل رشید مغلوب آل سعود بودند، برای دیگر برادران علی الخصوص سدیریان و حتی همسران عبدالعزیز سخت بود که کسی از آل رشید به سلطنت برسد. این که چرا فهد سدیری برادران خود را کنار می گذارد و مقام جانشینی را به عبدالله واگزار می کند خود جای ابهام است. چرا که علارغم تفاوت ها و اختلافات خانوادگی که بین فامیل مادری هریک از آنها وجود دارد آل سدیر جزو بنیادگران سعودی محسوب می شوند و عبدالله در میان اصلاح طلبان قرار میگیرد. همچنین چگونه ممکن بود اختلافی که در زمان انتساب وی به ریاست گاردملی بوجود آمده بود جای خود را به چنین انتخابی بدهد. اگرچه هیچ توجیه کاملی وجود ندارد نزدیکترین گمانه میتواند بروز اختلاف در میان فهد و برادرانش باشد و یا اینکه عبدالله بوسیله شاهزادگان اصلاح طلب ائتلافی برای عرض اندام در مقابل آل سدیر تشکیل داده و فهد را مجبور به انتخاب خود نموده باشد. هرچه باشد خالد نیز بوسیله اتحاد با آل جلوی به مقام سلطنت رسیده بود. به هرحال عبدالله در سال 2005 تاجگذاری کرد و پس از آن به اصلاحات عمده در عربستان دست زد. وی بدلیل نداشتن برادر تنی از میان فرزندان عبدالعزیز و همچنین فقدان پشتوانه قدرتمند طایفه مادری نظیر خالد و فهد اقدام به استفاده از نیروهایی خارج از چارچوب سنتی آل سعود نمود و شاید به جرات بتوان استفاده از نیروهای متخصص در هر جایگاهی را به حکومت عبدالله نسبت داد. لیکن این امر نه از سر درایت بلکه بدلیل ایجاد ائتلاف جدیدی از نیروهای جدید برای بقای بر قدرت است چرا که تاج و تخت در عربستان سعودی همانند دیگر پادشاهی های سنتی جهان نصیب شخص اصلح نمی شود بلکه به کسی تعلق می گیرد که بیشترین پشتیبانی از او در خانواده انجام شود. اگرچه در این مورد خاص اعمال نفوذ آمریکا بسیار تاثیر گذار است. عبدالله مجلس بیعت را تاسیس نمود و برای انتخاب ولیعهد و پادشاه بعدی در عربستان سازو کاری ترتیب داد. همچنین  داماد اصلاح طلب خود را به سمت وزارت آموزش گمارد و نورا بنت عبدالله آل فیاض را به معاونت وی برگزید. همچنین حق رای را به زنان برای انتخابات شهرداری ها اعطا نمود. بعلاوه سازوکاری برای سیتم مذهبی ترتیب داد و آن را از حالت سنتی که قبلا داشت خارج کرد. او همچنین اولین پادشاه سعودیست که با پاپ دیدار کرد. وی همایشی را در مقر سازمان ملل برای ریشه کن کردن تروریسم اسلامی ! ترتیب داد و در آن جرج بوش، تونی بلر، شیمون پرز و عبدالله دوم را گرد هم آورد. بعلاوه عبدالله از بزرگترین حامیان خارجی روی کار آمدن اوباما محسوب می شود و حتی یکبار به صراحت خدا را برای رساندن اوباما به کاخ سفید شکر کرد و هدیه ای به ارزش یکصد و سی هزار دلار برای وی پس از پیروزی در انتخابات فرستاد. بالعکس پادشاه عربستان پس از نخست وزیری نوری المالکی نسبت به روابط ریاض و بغداد به کرات ابراز نگرانی کرده تا جاییکه به یکی از دیپلمات های عراقی گفته بود "شما و مردم عراق در قلب من جای دارید اما این مرد نه". عبدالله همچنین بارها به آمریکا نسبت به ایران هشدار داده و سعی در تشویق غرب برای حمله به ایران نموده است. وی در سال 2008 خطاب به فرمانده نظامی آمریکا در عراق گفته بود باید سر مار  (ایران) را قطع کنید. همچنین مذاکرات خود با متکی را مشاجره درباره دخالت ایران در امور کشور های عربی عنوان می کرد. همچنین شاه عربستان خطاب به ژنرال جونز از جریان فتنه به عنوان فرصتی برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی یاد کرد و تاکید نمود که تحریم ها در صورتیکه پایدار و مستحکم باشند می توانند برای تضعیف دولت در ایران موثر واقع شوند. طبق اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس نیز ملک به چینی ها قول صادرات ضمانت شده نفت را در ازای فشار بر ایران در جریان برنامه هسته ای داده بود. در سال 2007 علی اکبر ولایتی از سوی ایران به عربستان فرستاده شد تا یک کانال ارتباطی برای مسائل فی ما بین با آل سعود بوجود آورد. شاه عربستان نیز پذیرفت و سعود الفیصل بن عبداالعزیز را بعنوان طرف عربی مذاکره معرفی نمود. لکن از این کانال هیچگاه استفاده نشد. در سال 2003 مجله پارید در یک رتبه بندی عبدالله را دومین دیکتاتور مطلق جهان توصیف نمود. پادشاه عربستان بدلیل سخت گیری های مذهبی و تمهیدات سختگیرانه علیه شیعیان عربستان نیز همواره مورد انتقاد قرار گرفته است. در جریان سفر وی به انگلستان در سال 2007 تعداد قابل توجهی از شهروندان عرب مقیم لندن تظاهراتی بر علیه او برپا کردند. طبق اسناد عبدالله در سال 2010 شاه عربستان دریک جلسه خصوصی با جان او برنن در سال 2009 پیشنهاد کرده بود تا در بدن آزاد شدگان گوانتانامو میکروچیپ هایی برای ردیابی قرار داده شود. بعلاوه مجددا بر روی طرح حمله به ایران تاکید نموده بود. ملک در یمن با شیعیان الحوثی وارد جنگ شد و بارها و بارها شهرهای شیعیان شمال یمن را به بهانه های مختلف بمباران نمود. همچنین در جریان بیداری اسلامی از هیچ کمک مادی، معنوی و یا حتی نظامی نسبت به حفظ دولت عبدالله صالح فروگزار نکرد و به زین العابدین علی دیکتاتور مخلوع تونس  نیز پناه داد. شاه عربستان برای سرکوب مردم بحرین نیروهای امنیتی و نظامی خود را روانه منامه کرد و در قبال سوریه به دخالت آشکار و فعالیت برای سرنگونی دولت بشار اسد مبادرت نمود. در جریان جنگ 33 روزه و مقاومت 22 روزه حزب الله و حماس علیه رژیم صهیونیستی نیز نهایت تلاش خود را برای از بین بردن مقاومت انجام داد. در لبنان از ائتلاف آمریکایی 14 مارس علیه حزب الله و در عراق از حزب خائن العراقیه حمایت کرد. عبدالله از زمان خالد تا سال 2010 ریاست گارد ملی عربستان را بر عهده داشت و سال پیش آن را به فرزندش متعب سپرد. عبدالله بن عبدالعزیز همچنین ریاست شورای عالی اقتصاد عربستان و مرکز گفتگوی ملی را نیز بر عهده دارد. سومین پسر بزرگ زنده عبدالعزیز پس از مساعد و بندر است. زنانی از قبائل آل الشیخ ، آل سدیر، آل مهنا، الشمری، آل مجفل و عطیشان دارد که بعضی را طلاق داده.  16 پسر و 7 دختر دارد که متعب اول وفات کرده و خالد که مادرش از آل الشیخ است هیچ منصب حکومتی ندارد و صاحب باشگاه الاهلی است. متعب دوم که قبیله مادری اش عطیشان اند ریاست گارد ملی را برعهده دارد و عضو هیئت وزیران نیز هست. عبدالعزیز معاون وزیر خارجه و مادرش لبنانی الاصل است. فیصل رییس جمعیت هلال احمر است. مشعل امیر نجران و ترکی همسر هاله بنت خالد بن سلطان بن عبدالعزیز است و در نیروی هوایی خدمت می کند.

امیران آل عبدالعزیز

سلطان بن عبدالعزیز

ملقب به سلطان الخیر و ولیعهد پیشین سعودی و همزمان رییس هیئت وزیران، وزیر دفاع و بازرس کل عربستان بود. همچنین امارت ریاض و مقام وزارت وزارتخانه های کشاورزی و ارتباطات را نیز در کارنامه خود داشت. از آل سدیر و بینان‌گذار «جایزه بین‌المللی امیر سلطان برای آب» است که به صورت دوسالانه به تحقیق برگزیده در مورد آب اهدا می‌شود. وی سال گذشته میلادی بر اثر سرطان روده بزرگ درگذشت. در میان فرزندانش خالد معاون وزیر دفاع است و نیروهای سعودی را در جنگ خلیج اول و حمله به یمن در سال 2009 رهبری کرده و صاحب روزنامه الحیات است. بندر از 1983 تا 2005 سفیر سعودی در آمریکا بود و از سال 2005 بعنوان دبیر شورای امنیت ملی خدمت می کند. روابط نزدیکی با بسیاری از سیاستمداران آمریکایی دارد و بدلیل مناسبت فوق العاده اش با خانواده بوش به بندر بوش معروف است.( البته خاندان سعودی با خاندان بوش روابط قدیمی دارند که در کتاب خانه سعود و خانه بوش نوشته کریگ اونگر بتفصیل بیان شده است). از او میتوان بعنوان غرب زده ترین امیر سعودی نام برد که خود را جزیی از محافظه کاران همیلتونی در آمریکا میداند و به پوشیدن لباس های غربی، کشیدن سیگار و شرب خمر معروف است.

نایف عبدالعزیز

در حال حاضر ولیعهد عربستان است. استانداری ریاض از 1953 تا 1954، معاونت وزارت کشور در سال 1970، ریاست شورای عالی اطلاعات در سال 1970 و وزارت کشور از سال 1975 تا 2011 را در کارنامه خود دارد. به سال 1994 دستور دستگیری صدها تن از شهروندان عربستان را به اتهام ارتکا به تروریسم با پشتیبانی ترکی الفیصل صادر کرد و در سال 2001  در اقدامی خلاف عرف بجای وزیر خارجه سعود الفیصل برای مذاکره به ایران آمد. پس از حوادث یازده سپتامبر مورد انتقاد مقامات آمریکایی برای عدم اتخاذ راهکاری مناسب برای مقابله با افراطیون قرار گرفت و بهمین بهانه در سال 2001 بندر بن سلطان با سناتور آمریکایی چارلز شومر برای خلع او از وزارت کشور ائتلاف نمود. پس از آن فعالیت وی بر علیه القائده شدت گرفت و بهمین دلیل شهرت خاصی کسب کرد. در زمان فهد اختیارات وزارت کشور را افزایش داد و بسیاری از اعضای مورد اعتماد خود را به سفارت های خارجی فرستاد. همچنین نقش میانجی را بین فهد و سلطان در بسیاری از موارد بر عهده داشت و حتی در جریان خنثی کردن فعالیتهای سلطان علیه فهد نقش اصلی را ایفا نمود. لکن با وخامت اوضاع جسمی فهد قدرت و نفوذ او به شدت کاهش یافت. در دوران وزارت اختیارات وزیر کشور را به معاونینش احمد بن عبدالعزیز (برادرش) و محمد نایف (فرزندش) واگذار نمود. همچنین به سال 2003 فرانسه را به فسخ تمام قراردادهای اقتصادی تهدید کرد. داستان از این قرار بود که شاهزاده نایف بن سلطان بن فواض که نوه دختری عبدالعزیز از فرزندش عبدالرحمن (برادر نایف) است اقدام به قاچاق دو تن کوکائین از کلمبیا به پاریس با هواپیمای شخصی خود نمود و دولت فرانسه او را تحت بازجویی قرار داد. بهمین دلیل نایف به فرانسه اولتیماتوم داد و این رسوایی با هراس فرانسه از قطع روابط قتصادی پایان یافت. نایف همچنین هماهنگ کننده اصلی حمله به حرم مکی در سال 1979 بود. او علاوه بر ولایت عهدی عربستان قریب به 20 منصب رسمی و افتخاری دیگر دارد که مهمترین آنها ریاست افتخاری شورای وزیران کشور عربی، رئیس کمیته عالی حج، رئیس کمیته مبارزه با مواد مخدر، رئیس شورای عالی مقابله با بحران، رئیس شورای عالی امور اسلامی و عضویت در هیئت بیعت است. همچنین نایف معاون دوم نخست وزیر و مدیر کل کمیته عالی اطلاعات که امور رسانه و اینترنت عربستان را شامل می شود نیز هست. نایف نیز مانند عبدالله بارها جمهوری اسلامی را خطری برای جهان معرفی کرده و از پیشنهاد حمله به ایران استقبال و حمایت آشکار نموده و طی پیامی به اتحادیه اروپا نسبت به قدرت هسته ای ایران هشدار داده است. او یکی از محافظه کاران آل سعود محسوب می شود و در سال 2009 در یک سخنرانی عمومی بیان کرده بود که به هیچ زن یا انتخاباتی در دولت عربستان احتیاجی نیست.  قدرت نایف علاوه بر اقدامات خودش و نفوذ سدیریون سبعه که تنها 5 تن از آنان باقی مانده اند، از قدرت خاندان مادری و همسرانش نیز ناشی می شود. یکی از همسران وی جوهره بنت عبدالعزیز بن مساعد بن  جلوی آل سعود است که حمایت آل جلوی را برای نایف به همراه دارد. خواهر جوهره یعنی عنود بنت عبدالعزیز نیز همسر ملک فهد بود که خود عامل نزدیکی وی و فرزندان فهد است. فرزندش سعود سفیر پیشین عربستان در اسپانیا بوده و معاونت فرماندار استان شرقی را نیز بر عهده داشته و هم اکنون رییس دربار پدرش ولیعهد است. محمد بن نایف نیز معاون وزیر کشور است و در سال 2009 از یک عملیات تروریستی که بدست عبدالله حسن العسیری انجام شده بود نجات پیدا کرد. وی داماد سلطان بن عبدالعزیز نیز است.

بندر بن عبدالعزیز

پیرترین فرزندان عبدالعزیز است که هیچگاه هیچ منصب حکومتی نداشته و قبیله مادری قدرتمندی نیز ندارد اما از نزدیکان عبدالله محسوب می شود. فرزندش فیصل فرماندار قصیم و نیز از اعضای هیئت بیعت است.

مساعد بن عبدالعزیز

 او نیز از پشتوانه قدرتمندی برخوردار نیست و اوضاع جسمی خوبی هم ندارد. در میان فرزندانش عبدالرحمن جانشین برادرش عبدالله و  صاحب باشگاه الهلال است. خالد به طرز مشکوکی به قتل رسید و عامل قتلش نیز هیچگاه پیدا نشد. فیصل با کریستین سرما از بازیگران آمریکایی رابطه داشت و پس از تحصیل در آمریکا به دلایل نامعلومی به لبنان و آلمان شرقی سفر کرد. به علائق کمونیستی متهم بود و پس از بازگشت به عربستان دولت گذر نامه اش را بخاطر مشکلاتی که در خارج بوجود آورده بود باطل نمود. در 25 مارس 1975 هنگامی که ملک فیصل در مجلسی از یک هیئات کویتی پذیرایی می کرد به ملک نزدیک شد و با شلیک گلوله او را به قتل رساند. فیصل قبل از مردن گفته بود که قاتل اعدام نشود و فیصل بن مساعد پس از آن به جنون متهم شد و در بیمارستان روانپزشکی در ریاض بستری گردید. انگیزه وی نیز از این کار انتقام از ملک بخاطر مرگ برادرش خالد عنوان شد.

مشعل بن عبدالعزیز

برادر تنی متعب است و به دنبال مرگ برادر تنی دیگرش مسعود وزیر دفاع از 1951 تا 1956 شد. وحاکم پیشین مکه  از 1963 تا 1971 و همچنین مشاور مخصوص ملک سعود به مدت سه سال از 1957 بود. بیشترین اصطکاک را با طلال بن عبدالعزیز و عبدالله فیصل داشته و در حال حاضر و از سال 2007 نیز ریاست شورای بیعت را برعهده دارد. همچنین بخاطر علائق اقتصادی اش مشهور است.

سلمان بن عبدالعزیز

هم اکنون وزیر دفاع و از 1962 تا سال گذشته میلادی امیر ریاض بود. پنجمین از هفت سدیری و از تاثرگزارترین شاهزادگان عربستان و نیز مالک روزنامه الشرق الاوسط است. معروفترین فرزند او سلطان است که اولین شاهزاده و اولین عرب و نیز اولین مسلمانی است که به فضا سفر کرده است.

عبدالرحمن عبدالعزیز

از  1978 تا 2011 جایگزین برادر کوچکترش خالد بعنوان معاون وزیر دفاع و هوانوردی شد. از آل سدیر و یکی از ثروتمندترین فرزندان عبدالعزیز است. پس از مرگ برادر تنی اش سلطان به اقدامات بسیار برای رسیدن به قدرت دست زده و از حمایت قابل توجهی در میان آل سعود برخوردار است.

متعب بن عبدالعزیز

از 1951 تا 1956 معاون وزیر دفاع و از 1975 تا 2003 وزیر مسکن بود. از سال 2003 تا 2009 نیز وزیر امور شهر و روستا بود تا اینکه در همان سال از وزارت کناره گرفت و فرزندش منصور جایگزین او شد.

طلال بن عبدالعزیز

مادرش کنیزی ارمنی بوده و تنها برادر تنی اش نواف است. او که به شاهزاده سرخ مشهور است رهبری برنامه پیشرفت خلیج را از سوی سازمان ملل متحد از 1986 بر عهده دارد. سفیر پیشین عربستان در فرانسه بوده و تا سال 1955 بعنوان وزیر ارتباطات خدمت کرده است. طلال از 1958 تا 1964 رهبر جنبش شاهزادگان آزاد بود که شاید به جرات بتوان گفت علنی ترین مخالفت با ساختار قدرت در میان خاندان سلطنتی در دوران حکومت آل سعود بوده است. به لحاظ فکری این شاهزادگان که حمایت طبقه متوسط را با خود داشتند؛ طرفدار نظریه جمال عبدالناصر و پان عربیسم و اداره حکومت بصورت لیبرال بودند. در سال 1958 طلال پیشنهاد تشکیل مجلس ملی را داد و در سال 1960 با ملک سعود ائتلافی علیه نفوذ روز افزون فیصل تشکیل داد. پس از آن سعود او را از وزارت راه به وزارت اقتصاد ارتقا داد. لکن در این بین بسیاری از شاهزادگان در جنبش به سمت فیصل متمایل شدند. در نتیجه روز به روز به قدرت و نفوذ فیصل افزوده شد تا اینکه سعود را مجبور کرد تا تمام وزاری کابینه را که از اعضای جنبش هستند خلع نماید. به سال 1961 طلال و باقیمانده جنبش از مناصب خود عزل و به لبنان تبعید می شوند. طلال به مصر می رود و به مدت 3 سال همانجا می ماند تا اینکه در سال 1964 جنبش را خاتمه می بخشد و به عربستان بازمیگردد و پس از آن گذشته سیاسی خود را به همراه امیدش برای رسیدن به سلطنت کنار می گذارد. طلال چهار پسر دارد که معروفترین آنها ولید است و بدلیل ثروت و شرکتهایی که در کشور های مختلف دارد همیشه مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است. فرزند دیگر وی ترکی است که سرهنگ یک هنگ زرهی در نیروی زمینی عربستان است. پسر پنجم طلال عبدالعزیز نام دارد که نوه عبدالله و یک دختر از آل سدیر را به همسری گرفته است. طلال در جریان انتخاب نایف به سمت جانشیی پادشاه از عضویت در هیئت بیعت استعفا داد.

بدر بن عبدالعزیز

 او نیز از اعضای جنبش شاهزادگان آزاد بود که نامشان را از جنبش افسران آزاد جمال عبدالناصر گرفته بودند. وی به مدت دو سال از 1962 به بیروت و قاهره تبعید شده بود و در این سال توسط فیصل بخشیده شد و در سال 1968 به معاونت گارد ملی منصوب گردید تا اینکه در زمان ملک عبدالله بدلیل ناتوانی جسمی از شاه درخواست کرد او را از خدمت معاف کند. تنها برادر تنی اوعبدالاله است و فرزندش فهد استاندار استان جوف است.

نواف عبدالعزیز

برادر تنی طلال و از متحدین ملک عبدالله محسوب می شود. پیش از این وزیر دارایی بوده و بعنوان مشاور ارشد مسائل خلیج فارس در دولت فیصل خدمت نموده است. وی پس از استعفای ترکی بن فیصل نیز مدیر کل سازمان اطلاعات عربستان شد. نواف، جواهر عبدالملک آل الشیخ را به همسری گرفته و فرزند بزرگش عبدالعزیز مشاور رییس سازمان اطلاعات و همچنین از اعضای شورای بیعت است. محمد بن نواف از معتمدین ملک عبدالله و همسر خواهر فهد است و از سال 1995 بعنوان سفیر در ایتالیا و مالت بوده و از سال 2005 بعنوان سفیر عربستان در انگلستان و ایرلند معرفی شد.

ترکی ثانی عبدالعزیز

از هفت سدیری ست و به سال  1969 تا 1983 وزیر دفاع بود. در سال 1982 و هنگام اقامتش در میامی پلیس خانه او را بخاطر نگه داشتن یک کنیز مصری بدون رضایت وی جستجو می کند وبا محافظانش درگیر میشود. او از پلیس شکایت و تقاضای 210 میلیون دلار غرامت میکند. دادگاه رای به مصونیت دیپلماتیک وی میدهد و قضیه فیصله میابد. وی پس از مشاجره با برادرانش عربستان را ترک می کند و به مصر میرود. در سال 2004 فرزندش سلطان بدنبال اظهارات ترکی درباره اصلاحات در عربستان از شهر ژنو ربوده می شود و در ریاض و در حصر خانگی قرار می گیرد. فرزند دیگرش فیصل مشاور وزیر نفت است و فهد از فرماندهی نیروی چترباز عربستان را برعهده دارد.. ترکی در جریان وخامت حال ملک عبدالله در سال 2010 از قاهره به ریاض بازگشته است.

عبدالاله بن عبدالعزیز

وی برادر تنی بدر و عبدالمجید است و همه فرزندان هیا بنت سعد السدیری اند. از اعضای هیئت بیعت و از مشاوران ملک است و از 1980 تا 1992 فرماندار قصیم و از 1998 تا 2001 امارت جوف را بر عهده داشت.

عبدالمجید عبدالعزیز

از متحدین مهم عبدالله به حساب می آمد. از 1980 تا 1986 امیر تبوک و پس از آن تا سال 2000 فرماندار مکه بود. پیش از آن نیز در نیروی دریایی سلطنتی خدمت کرده است و در سال 2007 بخاطر سرطان خون درگذشت.

احمد عبدالعزیز

جوانترین هفت سدیری ست. در زمان فیصل معاون امیر مکه و از 1975 معاون وزیر کشور است. در سال 2006 فرمان ساخت حصار مرزی در مرز با عراق صادر کرد و از طرفداران قانون منع رانندگی زنان در عربستان است.

ممدوح عبدالعزیز

تا زمان فهد امیر تبوک بود و فهد او را بدلیل سرپیچی عزل نمود. بعدها رییس دفتر مطالعات استراتژیک سعودی شد.

سطام بن عبدالعزیز

معاون فرماندار از 1968 تا 2011 بود و از آن پس امیر ریاض است.

مقرن بن عبدالعزیز

جوانترین فرزند عبدالعزیز و از سال 2005 جانشین برادرش نواف بعنوان مدیرکل آژانس اطلاعات (استخبارات العامه) سعودی است. در زمان خالد فرماندار حائل بوده و در زمان فهد نیز امیر مدینه بود. وی همچنین فرمانده اسکادران دوم نیروی هوایی سلطنتی نیز هست . در باره ایران مدام آمریکا را برای اعمال تحریم بیشتر تشویق می کند و دائما خظر گسترش شیعه را گوشزد می نماید.

عبدالمحسن عبدالعزیز

در سن 60 سالگی و بعنوان محبوب ترین فرماندار مدینه درگذشت. فرزندش سعود مناصب مختلفی در وزارت بهداشت عربستان داشته، از 1976 تا 1992 معاون و تا سال 1999 فرماندار مکه بوده و در حال حاضر نیز امیر باحه است.

دیگر شاهزادگان آل عبدالعزیز از منصب قابل توجهی برخوردار نیستند و یا پیش از این وفات نموده اند.

جانشینی

اگرچه جناح بندی های عمده آل سعود معرفی شند اما اختلافات در خاندان سلطنتی به همین ها ختم نمی شود و در میان آل عبدالعزیز و حتی در میان برادران سدیری نیز گروه های معارض و رقیب قابل توجهی وجود دارند. اختلاف اصلی در بین برادران و شاهزادگان درجه یک است که همگی فرزندان عبدالعزیز اند و هریک به نوبه خود گزینه ای برای ولیعهدی محسوب می شود و بسته به حمایت عموزادگان و طایفه مادران خود و همدستی با عناصر بیگانه و همچنین ثروتشان، برای هم دندان تیز می کنند و همزمان با وخامت حال پادشاه اوضاع بدتر میشود. وجه دیگر در میان شاهزادگان درجه دوم یعنی نوه های عبدالعزیز است که طبق قانون امکان ولایت عهدی آنان مادامی که فرزندی از عبدالعزیز باقی ست وجود ندارد که خود این امرعامل بالقوه ای همیشگی برای از میان برداشتن عمو ها و کودتا علیه پدرانشان است مخصوصا که هریک از آنها از ثروت قابل توجه و بعضا از حمایت های ناپیدای قدرت های خارجی برخوردارند و در بین آنها نیز آن دسته ای که پدرانشان قبلا بر تخت نشسته بودند و یا پیش از رسیدن به سلطنت از دنیا رفته اند از انگیزه بیشتری برخوردارند. رقبای بعدی نیز شاهزادگان درجه سوم یعنی عموزادگان اند که با روندی که آل سعود در عمرهای طولانی و تمرکز قدرت طی می کنند رسیدنشان به قدرت آرزویی محال است که مهیج آنان برای براندازی نظم حاکم است.در میان فرزندان و نوه های عبدالعزیز به نسبت نفوذ و قدرت هر یک و همراهی قبائل مادری و همسراشان پس از نایف، سلمان اولین گزینه برای جانشینی محسوب میشود. پس از او نیز به ترتیب، احمد، سطام و مقرن و در رتبه بعدی مشعل، متعب، عبدالرحمن و بدر قرار می گیرند. لاکن آنچه به یقین میتوان گفت این است که بندر، ترکی، مساعد، هذلول و طلال بدلایلی نظیر مشارکت در جنبش شاهزادگان آزاد، بیماری و عدم برخورداری از حمایت دیگر عناصر خاندان از اقبال لازم برای رسیدت به سلطنت برخوردار نیستند. نکته اینکه اگرچه در قانون حکومت باید به پسران عبدالعزیز برسد ، خالد الفیصل و برادرانش سعود و ترکی در کنار خالد بن سلطان، محمد الفهد، متعب و برادرش عبدالعزیز (فرزندان عبدالله) و محمد بن نایف نیز خود را برای جانشینی آماده می کنند. در میان ایشان نیز آنانکه از قدرت و حمایت بیشتری برخوردارند فرزندان فیصل و در میان آنان نیز خالد الفیصل است. هر یک از شاهزادگان سعودی علاوه بر لابی های خانوادگی به قدرت های فرامنطقه ای نیز وابستگی و امید دارند. مثلا فرزندان فیصل مطلوب انگلیسی ها و بندر بن سلطان و محمد النایف گزینه های آمریکا محسوب می شوند. شاهزادگان درجه دوم و سوم علاوه بر تلاش برای کسب حمایت های خارجی بعضا بدنبال جذب حمایتهای طبقه متوسط جدید که شامل تحصیل کردگان اروپایی می شود؛ نیز هستند تا بدینوسیله خود را برای رویارویی با نیروی سنتی عموهای خود آماده کنند. مخصوصا که عبدالله پس از رسیدن به سلطنت پای آنها (طبقات متوسط) را به بسیاری از مناصب حکومتی باز کرده است. با تمام این تفاسیر اختلافی که در تمام سطوح خانواده وجود دارد، آن را به گله گرگی در زمستان تبدیل کرده که با خواب یکی، دیگران او را از هم می درند. اگرچه در میان خاندان سلطنت اختلاف بسیار است و هر از چندگاهی نشانه های آن بروز پیدا می کند، آل سعود در مقابل مردم با اقتدار کامل هرگونه اعتراضی را خاموش می کنند و هیچیک به هیچ عنوان حاضر به تقسیم حکومت با مردم نبوده و هیچگاه درپی کسب حمایت نیروهای مردمی برای رسیدن به قدرت برنیامده اند.

شورای بیعت

شورای بیعت عربستان سعودی طی فرمانی 25 ماده ای در سال 2007 توسط ملک عبدالله تاسیس شد تا بوسیله آن ساز و کاری برای انتخاب ولیعهد عربستان بوجود آید و بعضا ریشه آنرا اختلافاتی که بر سر تعیین عبدالله برای جانشینی توسط فهد بوجود آمده بود عنوان می کنند . ساختار تعیین ولیعهد در شورا اینچنین است که پادشاه سه تن از شاهزادگان را بعنوان کاندیدا برای جانشینی معرفی می کند و شورا یکی را از بین آن سه انتخاب می نماید. البته شورا حق دارد فهرست سه نفره شاه را رد کند و بجای آنها شخص مورد نظر خود را معرفی کند که در این حالت ولیعهد در نتیجه انتخابات شورا انتخاب می شود. در حالتیکه ملک شخص معرفی شده توسط شوری را رد کند؛ مجددا در شوری بین کاندیدای پادشاه و کاندیدای هیئت بیعت رای گیری خواهد شد و کسی که بیشترین رای را در این مرحله کسب کند ولیعهد خواهد بود. شورا همچنین توانایی خلع پادشاه را در حالتی که توانایی ادامه مسئولیتش را نداشته باشد داراست و در این حالت ولیهد بعنوان شاه سعودی معرفی میشود و تمامی اختیارات شاه قبلی از وی سلب می گردد. در حالتیکه شاه و ولیعهد همزمان ناتوان از انجام مسئولیت های خود باشند، هیئت بیعت شورایی پنج نفره برای شش روز برای اداره پادشاهی تعیین می کند و در روز ششم پاشاه جدید را معرفی می نماید. شورا شامل تمام فرزندان عبدالعزیز است و در مواردی که یکی از آنها مرده باشد (نظیر فهد) و یا بدلایلی نظیر بیماری ناتوان شده باشد فرزندش جانشین او خواهد بود. در نتیجه شوری در زمان تاسیس شامل 14 تن از فرزندان و 19 تن از نوه های عبدالعزیز می شد تا اینکه فواز بن عبدالعزیز در سال 2008 وفات نمود بدون اینکه هیچ پسری داشته باشد؛ در نتیجه مجموع رای شورا از 33 به 32 تبدیل شد. البته استعفای طلال رای او را از بین نبرده و احتمالا یکی از فرزندانش در مجلس بجای او شرکت خواهد کرد. ریاست فعلی آن برعهده مشعل عبدالزیز است و اعضای آن به فرمانی که ملک عبدالله برای تشکیل شورا صادر کرد، سوگند می خورند. در حالیکه به نظر می رسد عبدالله این شورا را برای کاهش نفوذ سدیریان تشکیل داده باشد، گفته می شود که آل سدیر رای بیش از نیمی از مجلس بیعت را دراختیار دارند. اعضای فعلی هیئت بیعت عبارتند از: مشعل، عبدالرحمن، متعب، بدر، ترکی ثانی، سلمان، ممدوح، عبدالاله ، سطام، احمد، مشهور، هذلول  مقرن از فرزندان عبدالعزیز و محمدبن سعود، خالد بن فیصل،‌محمدبن سعد، عبدالله بن فیصل بن ترکی، محمدبن نصر، فیصل بن بندر، سعودبن عبدالمحسن، محمدبن فهد، خالد بن سلطان، طلال بن منصور، خالد بن عبدالله، محمدبن مشاری، فیصل بن خالد، بدر بن محمد، فیصل بن ثامر، مشعل بن مجید، عبدالله بن مساعد، فیصل بن عبدالمجید و عبدالعزیز بن نواف، از نوه های عبدالعزیز

آل الشیخ

آل سعود علاوه بر تکیه بر سیستم امنیتی و نیروی نظامی و استفاده از قدرت سخت در داخل عربستان، عمده اقتدار خود را بوسیله خاندان آل الشیخ بدست آورده اند و به همان وسیله نیز آن را تداوم بخشیده اند. آل الشیخ که فرزندان محمد بن عبدالوهاب اند و منظور از شیخ همان محمد عبدالوهاب است بزرگترین خانواده متحد آل سعود در عربستان هستند که ریاست مذهب وهابیت را برعهده دارند و در حال حاضر عبدالعزیز بن عبدالله مفتی اعظم عربستان و امام جمعه حرم مکی شریف است. بزرگ خاندان آل شیخ محمد بن ابراهیم مفتی کشور عربستان بود که فیصل با استفاده از نفوذ وی توانست سعود راعزل کند. لکن فیصل که از جانب مادر منسوب به آل شیخ است خود در سنین جوانی با دایی اش محمد بن ابراهیم در زمینه روابط با انگلستان اختلاف پیدا کرد. چرا که برخلاف فیصل شیخ محمد موافق رابطه با غرب نبود. این اختلاف تا بدانجا پیشرفت که باعث شد که فیصل دایی اش را در خانه اش در حجاز که زمانی حکومت آنرا بر عهده داشت تحت مراقبت قرار دهد و به تدریج به آل الشیخ بدبین شود. اولین گامی که فیصل برای کم کردن نفوذ خانواده آل شیخ برداشت، لغو کردن موروثی بودن مقام مفتی کشور بود که بطور سنتی یکی از آل الشیخ آنرا برعهده می گرفت. از این رو برای تعیین مقام مفتی کشور اداره ای را وابسته به شورای وزیران ایجاد کرد تا مفتی اعظم را برگزیند. علاوه بر آن نیز دانشگاهی مخصوص مطالعات دینی در مدینه و دانشکده ای تحت عنوان دانشکده شریعت در مکه تاسیس کرد و بودجه قابل توجهی به آن اختصاص داد و به دانشجویانش حقوق ماهیانه پرداخت نمود. سپس همین دانشجویان در دوایر، دولتی مانند دستگاه قضایی، مساجد و آموزش و پرورش و ... بکار گرفته شدند  و اینچنین قسمت اعظمی از نفوذ آل الشیخ در دستگاه مذهبی و دولتی از دست رفت. سرانجام اقدامات فیصل باعث وابستگی علماء بزرگ و مقام مفتی این کشور به حکومت پادشاهی گردید ، در حالیکه قبلا چنین چیزی برای مقام روحانیت در عربستان وجود نداشت و همانند اروپای قرون وسطی، علمای عربستان از استقلال نسبت به دولت برخوردار بودند . در همین رابطه یکی از بزرگان آل شیخ در عهد ملک خالد سعی کرد شکوه و عظمت از دست رفته را دوباره باز گرداند. لذا در آغاز دهه 1980 در یک سخنرانی خطاب به امام خمینی (ره) از وی خواست که همه فرقه های اسلامی را یکپارچه و متحد کند و دنیای اسلام را از این تفرقه نجات دهد. اما حکومت او را به انزوا کشاند تا اینکه در اوایل دهه 1370 هجری شمسی در گذشت. فقهی که آل الشیخ در عربستان ترویج نموده اند، پادشاه را همان خلیفه و سایه خدا می داند و صرف نظر از شیوه رسیدن به قدرت و شیوه اداره حکومت در هر حالتی مشروع است و هرگونه اعتراضی نسبت به وی به مصابه خروج از اسلام تلقی می شود. آل الشیخ علاوه بر ایجاد اختناق به صدور فتاوای غیر عادی برای زنان نیز مشهور اند که از معروفترین موارد آن حرمت رانندگی زنان در عربستان است.

فساد

آل سعود از همان ابتدای رسیدن به قدرت دست به جنایات غیر فابل توجیهی برای کسب قدرت زدند که از آن جمله میتوان قتل عام قبائل مخالف آنان و حمله به شیعیان عراق و شرق عربستان را نام برد که پس از رسیدن به حکومت نیز ادامه پیدا کرده و مشروح آنها در کتاب ناصرالسعید تحریر شده است. فساد در خاندان حاکم عربستان مشابه تمام خانواده های سلطنتی دنیا وجود دارد. لیکن اسراف آل سعود و  هزینه های آنها بعضا مواردی است که تنها در پادشاهی های عربی پیدا می شود. باغ های سلطنتی که در بیابانهای سعودی با آبیاری قطره ای بوجود آمده اند؛ ماشین هایی که از طلا و نقره سفارش می دهند، استخرهای مخصوص اسبها و  هواپیماهای تشریفاتی که در هیچ کجای دیگر یافت نمی شوند؛ مصادیق حیف و میل بیت المال عربستان توسط آل سعود اند. در میان خاندان تمام کسانی که عنوان شاهزادگی دارند از حقوق مخصوص برخوردار و از مالیات و هزینه های دیگر نظیر آب و برق معاف اند. همچنین هزینه های ازدواج و ساخت کاخها از دولت مطالبه می شود. طبق اسناد کمترین حقوقی که به یک نوزاد از اعضای این خانواده داده می شود ده هزار دلار است و برای شاهزادگان درجه اول به 270 هزار دلار در ماه می رسد که این سوای مزایای دیگری ست که بواسطه شاهزادگی دریافت می کنند. طی بررسی سفارت آمریکا در سال 1996 در حالیکه درآمد عربستان به سختی از مرز چهل میلیارد دلار می گذشت هزینه خاندان سعودی  بالغ بر 2میلیارد دلار برآورد شده بود. سفارت آمریکا همچنین از قول یکی از امیران سعودی فاش کرده بود که یک هشتم درآمد نفتی این کشور تنها صرف هشت تن از شاهزدگان خاندان می شود. در حالیکه  قاطبه شاهزادگان تجارتخانه های خارجی و داخلی مستقل از دولت دارند؛ بعضا برای کسب درآمد از گرفتن وامهای کلان از بانک ها و عدم بازپرداخت آن نیز استفاده می کنند؛ بطوریکه به گفته ریس یکی از بانکهای ریاض، این رویه به غیر از شاهزادگانی که بدلیل ثروت بسیار انگیزه ای برای گرفتن وام  ندارند شامل دیگر امیران و حتی طفیلیان آل سعود هم می شود. مصادره زمین های مردم دیگر منیع درآمد برخی شاهزادگان است که از نیمه سال 1990 و با لغو طرح زمین های عمومی آغاز شد. آل سعود عربستان را ملک شخصی خود می دانند و هرکاری را با هر هزنه ای که بخواهند در آن انجام میدهند. در کل و طبق اعترافات غیر رسمی یک سوم درآمد عربستان صرف خانواده سلطنتی می شود. اصرافی که در خاندان صورت می گیرد در کنار فقر فراگیر در عربستان نمایش کاملی از یک کمدی درباره تبعیض است که موجبات نارضایتی مردم عربستان را فراهم کرده است. در کنار فساد اقتصادی مواردی نظیر شرب خمر، قتل خادمان و کنیزان، همجنس بازی و انواع انحرافات اخلاقی در بین آل سعود فراگیر است که اگر مردم عادی در عربستان مرتکب آنها بشوند به سخت ترین نوع مجازات محکوم خواهند شد.  درمواردی که یکی از این موارد برملا میشود شاهزاده خاطی به کشورهای دیگر پناهنده می شود و آل الشیخ نیز مشابه کشیشیان فاسد اروپا همیشه راه حلی برای توجیه رفتار خلاف عرف و شرع آل سعود می تراشند و همه چیز فیصله میابد.

آل سعود و امام

از آنجا که هیچ توضیحی به اندازه بیانات شخص امام خمینی حق مطلب را درباب موضع ایشان نسبت به حاکمان خائن آل سعود ادا نمی کند؛ قضاوت به خود خوانندگان محول می گردد. متن بعض بیانات ایشان در رابطه با آل سعود بدین شرح است:

صبح 1 شهریور 1366 / 27 ذى الحجه 1407 در دیدار با اعضای هیات دولت
اگر ما از مسئله قدس بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگر ما از همه کسانى که به ما بدى کردند بگذریم، نمى توانیم از مسئله حجاز بگذریم. مسئله حجاز یک باب دیگرى است، غیر مسائل دیگر. و لازم است زنده نگه داشتن این روز، روزى که این خیانت شد به اسلام. مسئله بالاتر از این مسائل است و باید ما با همه قوایى که داریم، مسلمین با همه قوایى که دارند و دنیا، آنهایى که به خدا اعتقاد دارند با همه قوایى که دارند، باید با این مسئله محاربه کنند، به هر طورى که خودشان صلاح مى داننداین ننگ را نباید ما به گور ببریم که ما بودیم، دیدیم در حضور ما بزرگترین جنایت واقع شد و حالا هم آنها طلبکار هستند از ما.  کشتار حجاج، توطئه اى از پیش طراحى شده این توطئه بى اشکال، یک توطئه سابقى بود، هیچ اشکالى در این نیست که یک سابقه اى داشت این توطئه ، بنا داشتند بر اینکه این امر واقع بشود، تحمیل کرده بودند بر آل سعود احمق، که یک همچو کار احمقانه اى بکند و خودش را در تمام دنیا منحط کند.قضیه کشته شدن نیست، قضیه هتک احترام است. از اول هم این طور بود، براى اینکه اینها چه کاره اند که آمده اند خادم الحرمین - خائن الحرمین - شده اند، کى اینها را خادم الحرمین قرار داده؟ با چه وجهى اینها اسم مملکت اسلامى را تغییر داده اند از آنى که بود، حجاز را مملکت سعودى قرار دادند؟ مملکت سعودى به چه مناسبت؟ اینها مسائلى است که همه اش بغرنج است و ما نمى دانیم که از این عار چطور خارج بشویم. من واقعا در مسائل خیلى تحمل داشتم، در مسائل جنگ، در همه اینها تحمل داشتم. اما این بى تحمل کرده من را. مسئله غیر از این مسائل است.

پیام امام خمینی به مناسبت کشتار زائران بیت الله الحرام7 ذى الحجه سال 1407 هجرى قمرى

و اگر مى خواستیم پرده از چهره کریه دست نشاندگان آمریکا برداریم و ثابت کنیم که فرقى بین محمدرضاخان و صدام امریکایى و سران حکومت مرتجع عربستان در اسلام زدایى و مخالفتشان با قرآن نیست و همه نوکر امریکا هستند و مامور خراب کردن مسجد و محراب و مسئول خاموش نمودن شعله فریاد حق طلبانه ملتها، باز به این زیبایى میسر نمى گردید، و همچنین اگر مى خواستیم به جهان اسلام ثابت کنیم که کلیدداران کنونى کعبه لیاقت میزبانى سربازان و میهمانان خدا را ندارند و جز تامین امریکا و اسرائیل و تقدیم منافع کشورشان به آنان کارى از دستشان برنمى آید، بدین خوبى نمى توانستیم بیان کنیم و اگر مى خواستیم به دنیا ثابت کنیم که حکومت آل سعود، این وهابیهاى پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته اند، به این اندازه که کارگزاران ناشى و بى اراده حاکمیت سعودى در این قساوت و بى رحمى عمل کرده اند، موفق نمى شدیم و حقا که این وارثان ابى سفیان و ابى لهب و این رهروان راه یزید روى آنان و اسلاف خویش را سفید کرده اند. حکومت سعودى مطمئن باشد که امریکا لکه ننگى بر دامنش نهاده است که تا قیام قیامت هم باآب زمزم و کوثر پاک نمى شود و خونى که از دل اقیانوس بزرگ ملت ما بر سرزمین حجاز جارى شده است، زمزم هدایتى براى تشنگان سیاست ناب اسلام گردیده است که ملتها و نسلهاى آینده از آن سیراب و ستمکاران در آن غرق و هلاک مى شوند و ما همه این جنایتها را به حساب امریکا گذاشته ایم و به یارى خدا و در موقع مناسب به حساب آنان خواهیم رسید و انتقام فرزندان ابراهیم را از نمرودها و شیاطین و قارونها خواهیم گرفت.  اینک از فرصت استفاده کرده به یکى از آیات کتاب کریم اشاره مى کنم آن جا که فرموده است: اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن امن باللّه والیوم الاخر و جاهد فى سبیل اللّه لایستوون عنداللّه واللّه لایهدى القوم الظالمین.(6) گویى آیه کریمه در همین عصر نازل شده و گویى براى آل سعود و امثال آل سعود در طول تاریخ و براى ملت مجاهد و بزرگ ایران و حجاج بیت اللّه الحرام در عصر حاضر و امثال آنان در همه اعصار آمده است و خداوند تعالى مى فرماید: شما کوردلان آبرسانى به حجاج و تعمیر مسجدالحرام را با ارزش آنانى که ایمان به خدا و به روز جزا آورده و در راه خدا مجاهده مى کنند، مساوى قرار داده اید، حاشا که اینان با شما مساوى نیستند و خداوند ستمگران را هدایت نمى کند.  آیا سعودیها و امثال آنان در طول تاریخ ارزش خود را براى تهیه آب در مواقف حج و زرق و برق تعمیرات مسجدالحرام را با ارزشهاى مسلمانانى که به خداوند و روز جزا ایمان دارند و با نثار خون خود و جوانان مجاهد خود در راه خدا و براى دفع دشمنان خدا از حریم اسلام و حرم خداوند تعالى بپا خاسته اند مقایسه نکرده اند؟ و سعودیهاى عصر حاضر، پا را فراتر از آن نگذاشته و بر مسلمانان افتخار نمى کنند؟ و با مجاهدان راه خدا آن نمى کنند که روى امریکاى جهانخوار و ارباب خود را سفید کرده است؟ و جالب توجه اینکه خداوند در این آیه ایمان به خدا و روز جزا را ذکر فرموده و از میان تمام ارزشهاى اسلامى و انسانى مجاهده در راه خدا را با دشمنان خدا و بشریت انتخاب کرده است و در این انتخاب به همه مسلمانان تعلیم فرموده است که ارزش جهاد فوق همه ارزشهاست.  و آیا خداوند با ذکرواللّه لایهدى القوم الظالمین نمى خواهد بفرماید خداوند سعودیهاى عصر را و تمام اعصار تاریخ را ستمگرانى بیش نمى داند که قابل هدایت نیستند و خداوند آنان را هدایت نمى فرماید؟ آیا ستمکارى بر حق و خلق و بر رسول خدا و امت بزرگوار حضرت رسول خاتم، بالاتر از آنچه آل سعود با کعبه و حرم امن الهى و با زائران مجاهد آن که همه چیز و همه کس خود را در راه دوست و آرمان اسلام تقدیم کردند، مى توان تصور کرد؟ آیا جرم این مجاهدان که به فرمان خداوند تعالى نداى برائت از مشرکین را انجام داده اند، جز برائت از خدایان آل سعود و سعودیهاى عصر حاضر و شاه حسین و شاه حسن و مبارک نامبارک و صدام عفلقى است؟ آیا سکوت در مقابل این ستمگریها که در طول تاریخ سابقه نداشته است، چیزى جز رضاى به این جرم و شرکت در ظلم و ستم ظالمین و ستمگران است؟ و در هر صورت آل سعود براى تصدى امور کعبه و حج لیاقت نداشته و علما و مسلمانان و روشنفکران باید چاره اى بیندیشند.
 

پیام حج امام خمینی 1367 مشهور به پیام قطعنامه
حکومت آل سعود مسئولیت کنترل زائران خانه ی خدا را به عهده گرفته است و این جاست که با اطمینان میگوییم که حادثه ی مکه جدای از سیاست اصولی جهان خواران در قلع و قمع مسلمانان آزاده نیست. ما با اعلام برائت از مشرکین تصمیم بر آزادی انرژی متراکم جهان اسلام داشته و داریم، و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزی این کار صورت خواهد گرفت. و انشاءالله روزی همه ی مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات کنند که ابرقدرت ها و نوکران و جیره خوارانشان از منفورترین موجودات جهان هستند.
کشتار زائران خانه ی خدا توطئه ای برای حفظ سیاست های استکبار و جلوگیری از نفوذ اسلام ناب محمدی  صلی الله علیه و آله و سلم   است و کارنامه ی سیاه و ننگین حاکمان بی درد کشورهای اسلامی حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد.پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و مناره های تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متأسفانه با سیاست های غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشسته اند. مگر مسلمانان جهان فاجعه ی قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه های مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه ی خدا را فراموش می کنند؟ مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون های فتنه و جاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه¬داران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلام اسلام آمریکایی را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش، آمریکای جهان خوار می گذارند؟مسلمانان نمی دانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و خادم الحرمین به اسرائیل اطمینان می دهد که ما اسلحه ی خودمان را علیه شما به کار نمی بریم و برای اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه می کنند! واقعاً چقدر باید رابطه ی سران کشورهای اسلامی با صهیونیست ها گرم و صمیمی شود تا در کنفرانس سران کشورهای اسلامی مبارزه ی سوری و ظاهری هم با اسرائیل، از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر این ها یک جو غیرت و حمیت اسلامی و عربی داشتند، حاضر به یک چنین معامله ی کثیف سیاسی و خودفروشی و وطن فروشی نمی شدند.آیا این حرکات برای جهان اسلام شرم آور نیست و تماشاچی شدن گناه و جرم نمی باشد؟ آیا از مسلمانان کسی نیست تا بپاخیزد و این همه ننگ و عار را تحمل نکند؟ راستی ما باید بنشینیم تا سران کشورهای اسلامی احساسات یک میلیارد مسلمان را نادیده بگیرند و صحه بر آن همه فجایع صهیونیست ها بگذارند و دوباره مصر و امثال آنان را به صحنه بیاورند؟ حال مسلمانان باور می کنند که زائران ایرانی برای اشغال خانه خدا و حرم پیامبر قیام کرده اند و می خواستند کعبه را دزدیده به قم ببرند؟!! اگر مسلمانان جهان باور کرده اند که سران آن ها دشمنان واقعی آمریکا و شوروی و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور می کنند، البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران بوده و هستیم، حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم. ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم، ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله   صلی الله علیه و آله و سلم   را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملت های در بند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باج خواهی و مصونیت کارگزاران آمریکایی، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری می کنیم.انشاءالله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه ی عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با آمریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود و از خدا می خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه ی مسلمین که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم. مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بی انتهایی که انقلاب  اسلامی ما برای همه ی جهان خواران آفریده است، احساس غرور و آزادی کنند و آوای آزادی و آزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخم های خود مرهم گذارند، که دوران بن بست و ناامیدی و تنفس در منطقه ی کفر به سر آمده است و گلستان ملت ها رخ نموده است و امیدوارم همه مسلمانان شکوفه های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گل های محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش اراده ی خویش را نظاره کنند، همه باید از مرداب و باتلاق و سکوت و سکونی که کارگزاران سیاست آمریکا و شوروی بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیده اند، به درآییم و به سوی دریایی که زمزم از آن جوشیده است روانه شویم و پرده ی کعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس آمریکا و آمریکازاده ها آلوده شده است با اشک چشم خویش شستشو دهیم. مسلمانان تمامی کشورهای جهان! از آن جا که شما در سلطه ی بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید، به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید که عزت و حیات در سایه¬ی مبارزه است و اولین گام در مبارزه، اراده است و پس از آن تصمیم بر این که سیادت کفر و شرک جهانی خصوصاً آمریکا را بر خود حرام کنید. ما در مکه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است.

 دروازه های مدینه الرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند، رشته محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست نمی شود، به سوی کعبه نماز می گزاریم و به سوی کعبه می میریم و خدا را سپاس می گزاریم که در میثاقمان با خدای کعبه پایدار مانده ایم و پایه های برائت از مشرکین را با خون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهاده ایم و منتظر هم نمانده ایم که حاکمان بی شخصیت بعض کشورهای اسلامی و غیراسلامی از حرکت ما پشتیبانی کنند. ما مظلومین همیشه ی تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم، ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم.

نامه خالدعبدالعزیز به امام خمینی:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیة الله امام خمینی،سفارت جمهور اسلامی ایران در جده اظهار داشته بود که جنابعالی دستوراتی به زائران ایرانی بیت الله الحرام صادر فرمودید و آنان را ملزم به بذل کوشش جهت تحقق همبستگی بین مسلمانان و پرهیز از دست زدن به کارهای تفرقه انگیز و همچنین اقتدا ائمه جمعه و جماعت در حین بجا آوردن نماز در مساجد و پیروی از حکم ثبوت رؤیت هلال ماه ذی الحجه در عربستان سعودی ولو اینکه رؤیت هلال در ایران به ثبوت نرسیده است، خوشبختیم که سپاسگزاری و قدردانی خود را از جنابعالی بخاطر این احساسات و این توجهات نیک ابراز داریم،لکن متأسفانه برخی از زائران ایرانی خانه خدا به تحریک از سوی مدیران خود به رهنمودهای شما عمل ننموده و دست به اعمالی به نام شما زدند که علاوه بر اینکه با هدف جنابعالی منافات دارد، مغایر با هدف­های حج و قدسیت اماکن متبرکه بوده است.این اعمال بعنوان مثال بدین شرح است.1- برخی از زائران ایرانی پشت هجر اسماعیل تجمع کرده که یکی از بزرگانشان با صدای بلند بین طائفین و کعبه مشرقه شروع بدادن شعار نموده است.2- گروه زیادی از زائران ایرانی دست به یک راهپیمائی در گرداگرد مطاف زده و در حالیکه همان شعارهای سابق را تکرار می کردند؛ دست تکان به حجر الاسود نزدیک میشده و شعار الله اکبر الخمینی اکبر، الله واحد الخمینی واحد، سر میدادند این رفتار باعث نارضاریتی و تنفر زائران بیت الله الحرام گردیده و بدون شک این عمل به اعتبار و منزلت ایران لطمه وارد می آورد.حکومت عربستان سعودی با زائران ایرانی با تعقل و ملایمت برخورد نموده است و دلیل حسنِ نیتِ حکومت عربستان سعودی و مراعات آن  از قدسیت حج، آزاد نمودن این عده از بازداشت شدگانِ زائرانِ ایرانی، حتی آن کسانیکه مواد مخدر به همراه خود داشتند است.در پایان بخاطر اینکه حکومت عربستان سعودی ناچار به اتخاد اقدامات لازم در مورد آنان نشود بجا یافتیم که آنچه به وقوع پیوست به استحضار جنابعالی برسانیم. امیدواریم که جنابعالی دستوارت خود را مبنی بر دوری جستن زائران ایرانی از این کارها و تنها، اهتمام ورزیدن به ادای مناسک حج که برای آن روانۀ خانه خدا شده اند صادر فرمایید. اطمینان داریم که زائران ایرانی از دستورات جنابعالی پیروی و بدان احترام می نمایند. از خداوند سبحان مسئلت داریم که همگان را در آنچه صلاح اسلام و مسلمین هست موفق بدارد. خداوند شما را حفظ فرماید.

خالد بن عبد العزیز پادشاه عربستان سعودی  تاریخ 7/12/1401 هجری

پاسخ امام به پادشاه سعودی:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم.

حضرت ملک خالد بن عبد العزیز، پادشاه عربستان سعودى.
مرقوم شما واصل گردید. آنچه که سفارت جمهورى اسلامى گفته است صحیح است. اینجانب تمام گرفتاریها و بدبختى‏هاى مسلمین و دولت‏هاى کشورهاى اسلامى را در اختلاف و نفاق بین آنان مى‏دانم. چرا باید دولت‏هاى اسلامى با داشتن قریب یک میلیارد جمعیت و در دست داشتن ذخیره‏هاى زیر زمینى، خصوصاً موجهاى نفت که رگ حیات ابر قدرتهاست، و برخوردارى از تعلیمات حیات بخش قرآن کریم و دستورات عبادى سیاسى پیامبر اسلام
 صلى اللَّه علیه و آله و سلم  که مسلمانان را به اعتصام به «حبل اللَّه» دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذیر مى‏فرماید، وبا داشتن مَلاذ و ملجأیى چون حرمین شریفین، که در عهد رسول اللَّه  صلوات اللَّه علیه  مرکز عبادت و سیاست اسلامى بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدتها نیز چنین بوده است و طرح فتوحات و سیاسات از آن دو مرکز بزرگ سیاسى عبادى ریخته مى‏شده است، اکنون به واسطه کج فهمیها و غرض ورزیها و تبلیغات وسیع ابرقدرتها کار را به آنجا بکشانند که دخالت در امور سیاسى و اجتماعى، که مورد احتیاج مبرم و از اهمّ امور مسلمین است، در حرمین شریفین جرم شناخته شود و پلیس سعودى در داخل مسجدالحرام و در جایى که به حکم خدا و به‏ نصّ قرآن مجید براى همه کس حتى منحرفین محل امن است با چکمه و سلاح به مسلمانان حمله کرده و آنان را مضروب و دستگیر نمایند و به زندان بفرستند.جرم این مسلمانان شعار بر ضد امریکا و اسرائیل، این دشمنان خدا و رسول بوده است.من نمى‏دانم مسائل و جریاناتى که در کشور شما و حرمین شریفین مى‏گذرد به‏طور صحیح به شما گزارش مى‏دهند، یا همچون شعارهاى ایرانیان، که در همه جا شعار آنان مشهور است، براى شما تحریف شده و برخلاف واقع گزارش داده‏اند. و نمى‏دانم ائمه جماعات حرمین شریفین از اسلام چه برداشت کرده‏اند و از حج بیت اللَّه الحرام، که سرتاسر آن مشحون به سیاست، و سرّ جعل آن قیام انسانها به قسط و رفع ستمگریها و چپاولگریهاست، که سیاست کلى انبیاى عظام و خصوص حضرت رسول خاتم- صلوات اللَّه علیه و آله و سلم- است چه فهمیده‏اند که زائرین حرمین شریفین را به اسم اسلام از دخالت در سیاست و حتى از شعار علیه اسرائیل و امریکا منع و مسلمانان را، به دلخواه امریکا و اسرائیل و سایر دشمنان اسلام و بر خلاف سیره پیامبر عظیم الشأن اسلام- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- و مسلمانان صدر اسلام، از دخالت در سیاست منع مى‏کنند و عمداً یا از روى جهالت و غفلت مقدمات سلطه اجانب را بر ممالک اسلامى حتى حرمین شریفین، مهبط  وحى و مهبط ملائکة اللَّه فراهم مى‏نمایند. اگر دولت حجاز از این فریضه عبادى- سیاسى، که هر سال در مواقف کریمه حرمین شریفین با حضور میلیونى مسلمانان تشکیل مى‏شود، استفاده سیاسى اسلامى مى‏نمود، احتیاج به امریکا و هواپیماهاى آواکس آن، و سایر ابرقدرتها نداشت و مشکلات مسلمانان حل مى‏شد. مى‏دانیم که امریکا این هواپیماها را از آن جهت در اختیار عربستان قرار داده است تا به‏ نفع خود و اسرائیل از آنها استفاده نماید. چنانکه دیدیم که آواکسهاى امریکایى براى تفرقه بین ایران و سایر مسلمانان عرب گزارشى سرتاسر دروغ داد مبنى بر بمباران مراکز نفتى کویت توسط ایران. مع الأسف این سهل انگارى در عموم دولتهاى کشورهاى اسلامى شیوع دارد، تا آنجا که مسلمانان و خصوص دولتمردان آنان را دست خیانتکار و جنایتکار ابرقدرتها از دخالت در سیاست و اهتمام به امر مسلمین برکنار زده است؛ و تا جایى که در مرکز سیاست اسلام، مسلمین به حکم وعّاظ السلاطین با دخالت در سیاست، بلکه با شعار علیه دشمنان خونخوار قرآن کریم و اسلام عزیز، مجرم شناخته مى‏شوند و به حبس و شکنجه کشیده مى‏گردند.آیا شما از این فجایع که در حرمین شریفین، در مأمن الهى و در جوار قبر رسول اللَّه- صلوات اللَّه علیه- به بار مى‏آید مطلع هستید؟ یا مسائل به صورتى غلط و انحرافى براى شما ترسیم مى‏گردد، چنانکه از گزارش شعار ایرانیان معلوم مى‏شود. ما در ایران بپاخاستیم که به امید خداوند قادر متعال مسلمانان جهان را در زیر پرچم توحید و متعهد به احکام مترقى اسلام جمع، و دست ابرقدرتها را از ممالک اسلامى کوتاه، و مجد مسلمین صدر اسلام را بازگردانیم، و سلطه ظالمانه کفار را از بلاد مسلمانان به هم پیچیده و آزادى و استقلال را به مسلمین بازگردانیم. و امید آن است که دولتهاى اسلامى و خصوص دولت عربستان سعودى، که در مرکز سیاست اسلامى واقع است، با ما هم صدا و همفکر شوند؛ و هر یک در کشورهاى خود شیرینى حمایت بى‏دریغ ملتها را بچشند، و همچون دولت مردمى ایران از این نعمت بزرگ الهى بهره مند شوند؛ و به حکم قرآن مجید با ملتها و دولتهاى اسلامى به رحمت و اخوت، و با کفار و غارتگران بین المللى به شدت و قدرت عمل کنند.اخیراً به این نکته تأکید مى‏کنم که از مکتوب شما ظاهر مى‏شود که گزارشهاى دروغ و انحرافى به شما داده مى‏شود. چنانکه نوشته‏اید شعارهاى زائرین ایرانى موجب نارضایتى و تنفر زائرین بیت اللَّه شده است. بهتر بود شما اشخاص امینى را مأمور گزارشها نمایید تا معلوم شود شعار ضد اسرائیل و امریکا موجب تنفر و نارضایتى زائرین نشده، بلکه برخورد مأمورین دولت سعودى و ضرب و هتک و به حبس کشیدن مهمانان خداى متعال، به جرم شعار علیه اسرائیل و امریکا، موجب تنفر و نارضایتى مسلمانان جهان و خصوص زائران بیت اللَّه الحرام و حرم معظّم رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- شده است .از خداوند متعال خواستارم که مسلمانان را از خواب غفلت بیدار، و عظمت اسلام را روز افزون فرماید؛ و مسلمانان و خصوص دولتمردان را به آنچه صلاح اسلام و مسلمین است هدایت فرماید. والسلام علیکم و على جمیع المسلمین.
روح اللَّه الموسوى الخمینى.

**********

آل سعود بواسطه مسئله جانشینی دچار بحران بقا شده؛ در داخل با مسئله مشروعیت مواجه و در فضای بین المللی نیز با حمایت از دیکتاتورهای منطقه مقبولیت خود را از دست داده است. لاکن همچنان سعی در حفظ وضع موجود با توسل به نیروهای خارجی و دخالت نظامی در کشور های همسایه دارد که خود به تخریب پایه های حکومت آنها دامد زده است.

نظرات (۱)

خیلی خوب بود راستی چرا انقد دیر به دیر به روز میکنین.....ببخشید یه سوال داشتم که تقریبا نامربوطه  نظرتون راجع به فیلم جدایی نادر از سیمین و دادن اسکار به این فیلم چیه؟پاسخ:راجع به اسکار و فیلمی که گفتید ... لیلا حاتمی تو اکثر فیلمهایی که بازی کرده به نظام کنایه داشته و این فیلم هم جز سیاهنمایی از وضعیت مردم ایران چیز دیگه ای نداشت و کاملا بدلایل سیاسی بهش اسکار دادن و هرکسی که فقط سالی چند تا فیلم از هالیوود ببینه میفهمه که این فیلم توان رقابت کردن با باقی فیلمها رو نداشته. کلا اسکار بیشتر ازینی که هنری باشه سیاسی بوده همیشه ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی