بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

زیدیان یمن

پیش از این گفته شد که ممالیک مصر یمن را به ترکان عثمانی واگذار کردندو اینچنین شد که زیدیان که به مقابله با آنها پرداختند همچون قهرمانان ملی شناخته شدند. شیخ مفید در تعریف زیدیه می‎گوید: زیدیه به امامت علی، حسن، حسین و زید بن علی قایل هستند و نیز امامت هر فاطمی را که عادل و اهل علم و شجاع باشد، می‎پذیرند. زید در سال 122 هجری قمری به خون‎خواهی شهدای کربلا، علیه حکومت وقت یعنی هشام بن عبدالملک اموی قیام کرد و سرانجام کشته شد. این در حالی است که زید خود را هیچ‎گاه امام نمی‎دانست، اما به‎دلیل عقاید خاص، پیروانش وی را امام می‎دانستند و در قیام وی نیز شرکت کردند. تعدادی از پیروان زید در این قیام که به خون‎خواهی امام حسین انجامید، کشته شدند. "ابن اثیر" می‎نویسد که پس از خروج زید، جماعتی از پیروان وی، نظرش را درباره ابوبکر و عمر جویا شدند که او در پاسخ گفت: "خداوند آن دو را رحمت کند، من از اهل‎بیت هستم و چیزی جز نیکی درباره آن دو نشنیدم؛ اما ما نسبت به خلافت بیش از همه سزاوارتریم." آن جماعت پرسیدند: "پس اگر این دو ظالم نبودند، بنابراین این‎ها (امویان) نیز ظالم نیستند" که زید گفت: "امویان مانند این دو نیستند؛ این‎ها (امویان) به ما و شما و به خود ظلم می‎کنند و من شما را به کتاب خدا و سنت و بر پا داشتن سنت‎ها و از میان بردن بدعت‎ها دعوت می‎کنم." بنابراین به‎نظر می‎رسد زید می‎خواسته در بحبوبه جهاد ضدبنی‎امیه، مسایل اختلافی دیگر مطرح نشود و با بیان تفاوت بنی‎امیه و دو خلیفه اول قیام خود را علیه امویان توجیه کند. با توجه به این دیدگاه زید، پیروان وی اصل جواز خلافت مفضول با وجود افضل را به‎عنوان یک اساس پذیرفتند.

زیدیان پیش از صلیحیان در یمن حکومتی را تشکیل دادند و تا صد سال قدرت غالب منطقه یمن محسوب می شدند. با این حال امامت زیدی قدرت را به صلیحیان واگذار نمود اما بقای خود را تا انقلاب 1962 حفظ نمودند. ابن خلدون در تاریخ خود می نویسد که عمده امامان زیدیه که به پادشاهان زیدیه نیز معروف بودند از بنی رسی بودند که خود به طایفه های گوناگون تقسیم می شدند که قاسمیان و آل طباطبا از آن جمله اند. رسی منسوب به زمین هایی اطراف مکه است که "رس" نامیده می شدند و نیای ایشان قاسم رسّی علوی مالک آنها بوده است.


نوه او یحیا که بعده ها به هادی الحق معروف شد را قبائل ساکن در ارتفاعات یمن برای قضاوت و ... به یمن دعوت کردند و او دعوتشان را پذیرفت و به یمن رفتو به ترویج عقاید زیدیه پرداخت. اگرچه او نتوانست ساختاری نظام مند در ارتفاعات شمال یمن ایجاد کند و حکومتی قابل توجه تشکیل دهد اما فعالیت های او که از حجاز آمده بود خاندانش را به خاندانی قدرتمند در میان یمنی های شمال تبدیل کرد که به مدت هزار سال امامان زیدیه را در یمن تشکیل میدادند. در حالیکه اساسا در یمن تا پیش از حکومت عثمانی هیچ خانواده ای نبود که مستقلا بر تمام آن حکومت کند و بدلایل جغرافیایی و مردمشناسی رقابت در میان خانواده های قدرتمند به پذیرفتن برتری یکی از آنها از سوی دیگران می انجامید و همین باعث می شد که هر خاندانی برای مدت طولانی موقعیت خود را در منطقه بومی خود حفظ کند. یحی بن حسن رسی که به دعوت قبائل شمال یمن به یمن رفته بود به دعوت حاکم صنعا که از بنی یعفر بود به صنعا رفت و در صنعا به نام او خطبه خواندند. لکن طی چند سال بعد صنعا بارها بین امام یحی و عبدالقاهر امیر بنی یعفر دست به دست شد و دست آخر قبائل دیگر دست از حمایت او کشیدند و صنعا بدست آل یعفر افتاد و فرزند الهادی بدست فرمانده بنی یعفر دستگیر شد. بفاصله کمتر از پنج سال صنعا بدست فاطمیان (که بعدها بر مصر حاکم شدند) افتاد و امام یحیی با اسعد یعفری متحد شد و صنعا را از علی الفادل فاطمی بازپس گرفتند اما الهادی آن را به بنی یعفر واگذار کرد و یک سال بعد هادی الی الحق در صعده درگذشت و بسیاری بر این باور بودند که وی را مسموم کرده بودند. به هر حال یحی بن حسن رسی در مسجد الهادی که پس از دفن وی در پانجا تغییر نام داده بود و هنوز پابرجاست دفن شد و فرزندش مرتضی محمد بن یحیی زعامت زیدیان را عهده دار گشت.
با این حال امامن زیدی لزوما از فرزندان او برگزیده نمی شدند و بیش از پانکه این مسند از پدر به پسر منتقل شود بنوعی توسط دیگر اعضای بزرگ زیدیه که البته عمده آنها از طایفه رسیدی بودند انتخاب می شدند. گفته شده که چون در آغاز کار مردم در امر امامت محمد اختلاف کردند، با مخالفان جنگید، اما مدت کوتاهی در این مقام باقی ماند و پس از آن به سود برادرش احمد کناره گرفت و پس از آن زندگی را به گوشه نشینی گذراند. در زمان حکومت احمد بن یحیی او قرمطیان و باطنیان بار دیگر سر به شورش برداشتند و میان آنان و احمد در نزدیکی صنعا جنگی درگرفت که شپاه احمد با سی هزار نفر بر آنان غالب شد. با این حال احمد ناصر را از ادیبان و شاعران برجسته عرب دانسته اند. پس از او فرزندش حسین و بعد از او نیز سه تن از برادرانش امامت کردند.  افزون بر ایشان احمد ناصر فرزندان دیگری هم داشته که خود و فرزندان و نوادگان آنان در جاهای مختلف پراکنده شدند و هر کدام شاخه‌ای از آل طباطبا را پدید آوردند.
ابوالغطمش اسماعیل یکی از پسران احمد بود که فرزندان او به خوزستان کوچ کردند و در آن‌ جا ساکن شدند؛ ابوالحمد داوود نیز که از عالمان دینی بود، در عراق اقامت گزید و از فرزندان او قاضی مجلی ابومحمد بن ابی الحمد به خوزستان مهاجرت کرد و نوادگان او در اهواز و واسط مقیم شدند. یحیی بن احمد بر سر فرمان‌ روایی با برادرش جنگید و ملقب به منصور شد و ابوالفضل رشیدالدین به حلب رفت.
برخی دیگر از فرزندان احمد نیز به مصر  سفر کردند و در آن‌جا ساکن شدند.

پس از قاسم ین علی عیانی به امامت زیدیان رسید. از نوادگان قاسم رسی بود و از طریق عبداللـه به قاسم می‌رسید و از این‌ رو به عیانی شهرت یافت که در عیان در جنوب صعده مدفون گردید. امامت او از صنعا تا ذمار گشترده بود و امیر اسعد بن عبداللـه با او بیعت کرد و تاج‌الدین در کحلان به نام او خطبه خواند و هدایایی برای او فرستاد لکن مردم نجران و برخی از زیدیان سر از فرمان او تافتند و او چند بار با ایشان جنگید و سرانجام به نفع داعی یوسف، از مدعیان حکومت رسی، از امامت کناره‌گیری کرد.


الداعی الی اللـه یوسف بن یحیی بن احمد ناصر فقیه بود و گفته اند که بیش از صد جلد کتاب نوشته بود با این حال جزئیات زندگی او در دست نیست و فرمان‌ روایی کامل او نیز در ابهام قرار دارد. با این حال در ریده قیام کرد و خود را الداعی الی اللـه خواند و پس از چندی وارد صعده شد و مدتی در آن‌جا ماند. پس از آن به سوی صنعا، نجران، ذمار و انس پیش‌روی کرد و میان او و دیگر امیران یمن جنگ‌هایی روی داد و موجب آشفتگی های فراوان شد بطوریکه در هر گوشه اس اط یمن یکی از امیران بومی حکومت می کرد.
پس از او حسین بن قاسم که عالمی فقیه و متکلمی زبردست بود به امامت زیدیه رسید و در صنعا با امام محمد بن قاسم بن حسین زیدی جنگید و بر او چیره شد. وی بنیانگذار فرقه‌ای به نام حسینیه است که بر این باورند که حسین امام زنده غایب است و روزی آشکار خواهد شد و قیام خواهد نمود.
به پیروان او نسبت داده شده که عقیده دارند او برتر از پیامبر است زیرا سخن او در مبارزه با بی‌دینان از کلام پیامبر (ص) نافذتر است.
لکن خود پانها دو دسته شدند: گروهی معتقد بودند که امام در همان حالی که غایب است، همواره به دیدار پیروانش می‌آید. پس از حسین بن قاسم 
روشن نیست که تا اوایل قرن ششم هجری چه کسانی از امامان زیدیه حکومت کرده بودند و امام بعدی که به حاکمیت زیدیان رسید عبدالله بن حمزه است که نسبش به به عبداللـه بن حسین بن قاسم رسّی می‌رسد و مشغول جنگ‌ های طولانی با سلطان طغطکین بن ایوب و فرزند او المعز اسماعیل که امیران کردان بودند بود. دو بار شهر صنعا را از دست مخالفان خود بازپس گرفت. بار اول از امیر جکر بن محمد کردی از آل معز و بار دیگر از ایوبیان مصرکه بر یمن حاکم شده بودند. از او تالیفات بسیاری بر جا مانده است من جمله الشافی در علم کلام؛ المذهب؛ زیاده الادله العقلیّه؛ صفوه الاختیارات؛ حدیقه الحکمه النبوه فی شرح الاربعین الحدیث السلیقیه و ... وی در ادبیات و شعر عرب نیز توانا بود و شاگردان بسیاری از حوزۀ درسِ او بیرون آمدند. عبدالله حمزه در دژ کوکبان درگذشت و در قلعۀ «ظفار داوود» به خاک سپرده شد. پس از پان دوره ای آشفتگی حاکم شد تا اینکه موطئی بن حسین به امامت زیدیان رسید و بعد از او نیز امام مهدی ابوطیر احمد بن حسین به امامت رسید. او با آل رسول جنگید و بر شبام حاکم شد لکن شیخ احمد بن محمد رصاص به تحریک مظفر رسولی طغیان نمود به جنگ با ابوطیر برخاست و ابوطیر در این جنگ کشته شد و پیکر او را در ذیبین به خاک سپردند. امام بعدی احمد بن مطهر بن یحیح بود که نسبش به یحیی الهادی می رسد و پس از درگذشت پدر مردم حوث با او بیعت کردند. و این همزمان بود با امارت الموید از بنی رسول که تقریبا بر تمام یمن حاکم بود. با این حال مهدی به کمک کردان مقیم صنعا بر روستاهای نزدیک این شهر چیره شد. مؤید با لشکری بزرگ به جنگ وی آمد و پس از درگیری‌های طولانی سرا نجام مهدی بر کلیۀ مناطق یمن دست یافت و پس از چندسال در در قلعۀ ذی مرمر در شمال شرقی صنعا درگذشت.

پس از او امامان دیگری به زعامت زیدیه رسیدند و حاکمیت بنی رسی که به آل طباطبا نیز معروف بودند در ارتفاعات شمالی و بعضا بر دیگر مناطق یمن ادامه یافت در حالیکه بنی زریع، آل یعفر، حمدانیان و صلیحیان همچنان بر مناطق دیگر یمن حاکم بودند. با این حال تحت تاثیر حاکمیت های جنوب عموما تحرکی از جانب ایشان رخ نداد و در دوره هایی نیز امامت زیدی بدون زعیم بودو یا در مناطق مختلف افراد متفاوتی بصورت همزمان بعنوان امامان زیدی فعالیت می کردند. این وضعیت تا پایان هزاره اول هجری ادامه داشت و اگرچه استعمارگران اروپایی برای اولین بار برای حاکمیت بر دریای سرخ به منطقه وارد شده بودند اما برای زیدیان یمن تهدید اصلی نیرو های عثمانی بودند که تصمیم داشت قبائل ارتفاعات یمن را مطیع استامبول کند. در ابتدای قرن 17 میلادی قاسم المنصور علیه ترکان به پا خواست. او که از نوادگان امام داعی الیوسف بود در مسجد داوود صنعا به تعلیم علم دینی مشغول بود لکن پدرش به حمایت از امام المطهر با نیروهای عثمانی جنگیده بود اما مقاومت ها علیه ترکان به شکست انجامید. پس از ادعای امامت قاسم المنصور زیدیان به دور او جمع شدند و بنی احنوم از او حمایت کردند. با این حال پاسخ ترکان سنگین بود و ایشان را عقب زد تا اینکه امیر منطقه حجه به او پیوست و این امر باعث تثبیت نیرو های زیدیه شد تا اینکه در سال 1015 هجری قمری معاهده ای بین فرماندار عثمانی سنان با قاسم بسته شد و بموجب آن اختیار مناطقی که زیدیه در شمال به تصرف در آورده بود به قاسم المنصور سپرده شد و حاکمیت وی بر آنها رسمیت یافت. پس از آن و بواسطه درگیری های داخلی بین ترکان، شمال به حال خود رها شد و همین امر باعث تحکیم قدرت امامت زیدی شد و موجب شد تا در سال 1026 سعده سقوط کند. ضعف و تفرقه ترکان عثمانی در یمن و دوری آن از مرکز امپراطوری باعث شد تا دو سال بعد پیمان آتش بسی بین زیدیان بنی رسی و ترکان بسته شود و حاکمیت قاسم المنصور بر سعده تا صنعا به رسمیت شناخته شود. با این حال وقتی او در سال 1029 درگذشت صنعا و منطقه ساحلی تهامه همچنان در دست ترکان بود. پس از پدر، محمد المعید وارث امامت شد و با پشتوانه نیروهای بومی ترکان را از یمن اخراج نمود. و بدین شکل حاکمیت مطلق امامت زیدی بر یمن تحت عنوان ملوک زیدیه یا قاسمیان یمن شکل گرفت. قاسمیان که با بیرون راندن اشغالگران عثمانی در میان غیر زیدیه نیز جایگاهی درخور یافتنه بودند با استفاده از سود حاصل از تجارت قهوه که از بندر مخا صورت میگرفت قدرت یافتند و حاکیتی دودمانی در یمن ایجاد کردند که بر خلاف آنچه در میان ائمه زیدی شکل گرفته بود از پدر به پسر منتقل می شد.

امامت زیدیه تا بیش از یک قرن بعد با قدرت ادامه یافت تا اینکه در قرن هجده رو به زوال نهاد. تولید قهوه در دیگر مناطق جهان و کم شدن ارزش تجاری مخا و بنادر یمن برای تجارت قهوه نیروی اقتصادی زیدیان را کاهش داد و درگیری های پی در پی با عثمانیان و وجود نیروهای گریز از مرکز قبائل دیگر که بواسطه جغرافیای یمن تقویت می شد از قدرت سیاسی آن ها کاست. شورش های پی حاکمان محلی و قبائل بومی مانند حمدانیان، بنی حشیش و بنو حارث و درگیری های همیشگی با بنی رسول و طاهریان از پان جمله است. بعضا نیز افراد چندی از این خاندان با داعیۀ امامت و کسب قدرت سیاسی قیام می‌کردند و به رقابت سیاسی بر می‌خاستند، مانند ستیز میان مهدی صاحب مواهب و پسر عمویش منصور حسین بن قاسم از یک سو و میان مهدی و متوکل قاسم بن حسین از سوی دیگر که موجب ضعف حکومت شد تا بدانجا که گاهی چند امام هم‌زمان در میان زیدیه فرمان می راندند و آن را به نوعی ملوک الطوایفی تبدیل کردند. در سال ۱۲۶۹ هجری فرمان‌ روایی از آل قاسم بیرون رفت و منصور محمد بن عبداللـه به قدرت رسد. در حالیکه همزمان 5 امام دیگر در میان زیدیه حاکم بودند. این روال اضمحلال همچنان ادامه یافت تا اینکه 1848 بار دیگر ترکان عثمانی بر یمن چیره شدند و حاکمیت آنان تا پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی ادامه یافت تا اینکه امام متوکل یحی محمد حمید الدین آن ها را از یمن اخراج کرد و دور دوم حاکمیت زیدیان این بار بدست طائفه متوکلیان آغاز شد. امام متوکل از سال 1918 بعنوان امام زیدیه و حاکم یمن و پس از او فرزندش احمد 44 سال بر یمن حکومت کردند و در این بین مرزهای یمن را تثبیت و حکومت مرکزی را تقویت نمودند. با این حال به مرور زمان پس از آن دو حاکمیت زیدیان در یمن رو به زوال و با آغاز دهه شصت میلادی و انقلاب عبدالله السلال پایان یافت که به جزئیات آن در شماره های بعد پرداخته خواهد شد.

  • ۹۴/۰۱/۱۵
  • محمد صادق حاج صمدی

تاریخ یمن

وطن امروز

یمن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی