بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان

چنین گفت موبد که مرده بنام به از زنده دشمن بدو شادکام

بی عنوان


  • ۰
  • ۰

یمن 13

در گفتار پیشین اشاره شد که قدرت در یمن شمالی بعد از غشمی به عبدالکریم عبدالله العرشی رسید و او که در سال 2006 در ریاض درگذشت؛ در کمتر از یک سال و در سال 1978 ریاست جمهوری را به علی عبدالله صالح واگذار نمود.
او که در 21 مارس 1942 مصادف با ربیع الوال 1361 متولد شده بود از طایفه آل احمر یکی از شاخه های قبیله سنهان محسوب می شد که در بیست کیلومتری جنوب شرقی صنعا سکنی داشتند. بنی سنهان که از متحدان آل حشید محسوب می شدند و بواسطه این از حمایت ایشان که قبیله ای بزرگ و بنام در یمن بود برخوردار بودند؛ نیز از شیعیان یمن و در شمار زیدیان محسوب می شدند.
علی عبدالله صالح که تحصیلات ابتدایی داشت در سال 1958 به ارتش یمن شمالی پیوست و دو سال بعد وارد آکادمی نظامی گردید و به درجه سرجوخگی ارتقا یافت و در طی سه سال به درجه ستوان دومی رسید. در سال 1977 رییس جمهور وقت، احمد حسین الغشمی او را به سمت فرماندار نظامی تعز منصوب نمود. پس از ترور غشمی در بیست و چهار ژوئن 1978، عبدالله صالح یکی از چهار نفر اعضای شورای موقت ریاست جمهوری و همچنین معاون فرمانده ستاد کل ارتش یمن گردید و در جولای همان سال از سوی مجلس بعنوان رییس جمهور یمن شمالی و رییس ستاد و فرمانده کل نیرو های مسلح یمن انتخاب شد.
او در دهم آگوست فرمان اعدام سی نفر از افسرانی را که به توطئه علیه او متهم شده بودند را صادر نمود. علی عبدالله صالح در سال 1979 به درجه سرهنگی ارتقاع یافت و در همان سال بود که مجددا نزاع بین دو یمن بالا گرفت و البته در همان سال نیز فرو کش کرد چرا که انگیزه ادغام دو یمن از هرگونه درگیری طولانی جلو گیری می نمود.
او در سی ام آگوست 1982 بعنوان دبیر کل حزب خلق انتخاب شد و به همین واسطه مجددا برای دور دوم در سال 1983 به ریاست جمهوری یمن رسید.
از سوی دیگر در سال 1990 با حذف سایه اتحاد جماهیر شوروی از یمن جنوبی، مذاکرات ادغام دو یمن سرعت بیشتری یافت و در 22 می آن سال کار به آنجا ختم شد که دو یمن ادغام شده و علی عبدالله صالح بعنوان رییس جمهور کشور یمن و علی سالم البیض که تا پیش از آن رییس جمهور یمن جنوبی بود بعنوان معاون اول او و عضوی از شورای ریاست جمهوری قدرت را بدست بگیرند.
علی عبدالله که حالا بعنوان رییس جمهور تمام یمن بر مسند تکیه زده بود روابطی حسنه با صدام داشت و از متحدین قطعی او محسوب می شد. در جریان جنگ خلیج اول و حمله عراق به کویت نیز او از بغداد حمایت کرد. همچنین با مداخله نظامی کشور های غیر عربی در خلال ماجرا نیز مخالفت نمود و نماینده یمن که عضوی از شورای امنیت سازمان ملل بود در بسیاری از رای گیری ها علیه عراق رای ممتنع و در جریان مداخله نظامی رای منفی داد. اگرچه صنعا در این قمار باخت و بهمین واسطه پس از اخرج عراق از کویت، آل صباح کارگران یمنی را از کویت اخراج کردند و عربستان نیز بیش از هشتصد هزار نفر نیروی کار یمنی را به خانه هایشان در یمن فرستاد. 

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

یمن 12

پیش از این  گفته شد که در یمن شمالی جنگی که از سال 1962 آغاز شده بود با شکست سلطنت طلبان و بواسطه به رسمیت شناخته شدن دولت جمهوری توسط ریاض و با عقب نشینی کامل قاهره جنگ داخلی پس از شش سال به پایان رسید و جمهوری خواهان جمهوری عربی یمن را به رهبری عبدالرحمن الاریانی تشکیل دادند. الاریانی که از سال 1964 بعنوان رییس جمهور یمن جنوبی فعالیت کرده بود در سال 1908 متولد شد. پدرش یحیی قاضی القضات پادشاهی متوکلی در یمن بود و مادرش سلوی بدلیل فعالیت های خیریه اش بانویی مورد احترام در روسای اریان محسوب می شد. عبدالرحمن تا شانزده سالگی به تحصیل علوم دینی که در آن روزگار تنها آموزش موجود در شهرستان های یمن محسوب می شد پرداخت و پس از آن به پایتخت رفت و در صنعا ادامه تحصیل داد. پس از چند سال فارغ التحصیل شد و در دربار سلطان متوکلی یمن مشغول به کار گردید تا این که در سال 1937 بعنوان قاضی به قضاوت در محاکم صنعا پرداخت. با این حال جدای از این روایت از زندگی وی که رویات غالب محسوب می شود نشریه هاآرتص رژیم صیونیستی او را فرزند خانواده ای یهودی در شهر اب معرفی میکند. با توجه به نسخه اسرائیلی از زندگی الاریانی، او در قحطی سال 1918 پدر و مادر خود را از دست می دهد و خاندان الاریانی سرپرستی او را بر عهده میگیرند و بهمین واسطه نام او نیز از زکریا حداد به عبدالرحمن الاریانی تغییر می کند و او نیز به اسلام می گرود. نکته جالب توجه در این قرائت این است که الاریانی بعنوان یکی از قربانیان مظلومیت یهودیان در یمن (!) عنوان می شود و از پذیرش سرپرستی یتیمان یهودی که خانواده های خود را بدلایل مختلف از دست داده بودند توسط خانواده های مسلمان قرائتی هولوکاستی می شود که دولت سلطان یحیی محمد حمید الدین آن را بصورت بخشنامه برای جدا سازی فرزندان یهودیان از آیین یهود اجباری کرده بود!

به هر حال الاریانی صرف نظر از اینکه در چه خانواده ای متولد شده باشد یکی از مخالفان فعال دولت متوکلی محسوب می شد و رهبری جنبش احرار را بر عهده داشت. الاحرار فعالیت گسترده ای علیه دولت متوکلی انجام می داد و در جنبش یمن آزاد نقشی اساسی در عصر خود ایفا می کرد. یمن آزاد که از دهه سی قرن بیست و یک تا جنگ داخلی یمن ادامه داشت برای دهه های متمادی به فعالیت های گوناگون برای سرنگونی رژیم سلطنتی در یمن دست می زد. عبدالرحمن در جریان فعالیت های ضد سلطنتی هخود به هفت سال زندان محکوم شد و پس از انقلابی که تنها چند هفته دوام داشت در سال 1955 بدلیل اقداماتش در جنبش احرار به اعدام محکوم گردید. با این حال تنها چنددقیقه پیش از ارای حکم که گردن زدن با شمشیر بود از سوی سلطان احمد در حکم او تخفیف داده شد و در عوض برای پانزده سال به زندان فرستاده شد که البته در سال 1962 و با کودتا علیه دولت متوکلی از زندان آزاد گردید.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

یمن 11

در شماره پیشین روابط خارجی سلطنت طلبان در جریان جنگ داخلی یمن بررسی گردید تا جایی که انگلستان که منافع تعریف شده ای با پیدایش نفت در غرب آسیا یافته بود تقابل مادی و معنوی خود با جمال عبدالناصر را در قالب حمایت از نیرو های البدر به منصه ظهور رساند. از سوی دیگر نیز کاریزمای ناصر که پان عربیسم را در جهان عرب گسترش داده بود توانسته بود جایگاه مناسبی در میان یمنی ها برای وی رقم بزند و همزمان تبلیغات بلوک شرق باعث شده بود تا سوسیالیسم در میان اعراب که به نوعی پس از فروپاشی عثمانی با بحران هویت مواجه شده بودند و راه نجات را در پیوستن به یکی از دو بلوک شرق و غرب جستجو می کردند نمایی جذاب پیدا کند و سوسیالیسم را به ابزار دیگیری در دست ناصر تبدیل کند تا نیروی جوان طبقه متوسط شهری یمن را بسمت مصر سوق دهد. بعلاوه اینکه جنگ های پیشین اعراب و اسرائیل و داعیه دفاع از مردم فلسطین که توسط رییس جمهور مصر رهبری می شد؛ ناصر را به قهرمانی در میان جهان عرب من جمله یمنی ها تبدیل کرده بود که در آن دوره زمانی انگیزه ای قوی برای مقابله با رژیم اشغالگر قدس داشتند.

در کنار این ها یمن که در طول تاریخ و در عهد عثمانی عمدتا توسط بازوی اسلامبول در قاهره مدیریت می شد همیشه بعنوان حیاط پشتی مصر قلمداد می شد و پیش از این نیز گفته شد که بارها مصریان قسمت های وسیعی از یمن را در اختیار مستقیم خود داشتند فلذا پس از کودتایی که علیه البدر انجام شده بود مصر مجددا داعیه ای در یمن پیدا نمود که در میان یمنی ها نیز بی طرفدار نبود.

وزیر امور خارجه وقت مصر انور سادات با توجه به سیاست های کلی قاهره متقاعد شده بود که ارسال چند هنگ نیروی زمینی با حمایت نیروی هوایی در یمن خواهد توانست استحکام لازم را به جنبش افسران آزاد سلال ببخشد و آن ها را در مقابل نیروی سلطنت طلبان حفظ کند. لکن پس از سه ماه از رسیدن اولین هنگ مصری به یمن، سران مصری در قاهره دریافتند که به نیرویی بیش از آنچا در طرح های اولیه پیش بینی شده بود برای مدیریت اوضاع یمن نیاز است. این تغییر تاکتیک مصریها بدانجا ختم شد که در اکتبر سال 1962 کمی کمتر از پنج هزار سرباز مصری به یمن روانه شوند. ظرف دو ماه بعد نیز قاهره پانزده هزار نیرو در یمن به حالت پاماده باش داشت. تا سال بعد تعداد نیرو های مصری در یمن به 36 هزار نفر افزایش یافت و تا پایان سال 1964 این تعداد به پنجاه هزار نفر رسیده بود. در سال 1965 قاهره در یمن پنجاه و پنج هزار نیرو داشت که به سیزده هنگ پیاده، یک لشکر زرهی، توپخانه و چندین هنگ نیروی ویژه من جمله یک هنگ چترباز تقسیم شده بودند. با این حال گزارشات بسیاری از احمد ابوزید که سفیر مصر در یمن سلطنتی از سال 1957 تا 61 بود بجا مانده است که البته هیچیک هیچگاه به مخاطبان اصلی آن در وزارت دفاع نرسید اما بنا بر آنها او قاهره را از هرگونه مداخله مستقیم در یمن بازداشته بود. ابوزید اصرار داشت که قبائل یمن به هیچ گروهی وفادار نخواهند ماند و احساسات ملی گرایانه لازم را نیز ندارند. او بارها توصیه کرده بود که قاهره بجای دخالت مستقیم در یمن و گسیل نیروی نظامی به ارسال تجهیزات و تامین منابع مالی برای جنبش افسران جوان بسنده کند و هشدار می داد که تغذیه مالی سلطنت طلبان از سوی ریاض انجام می شود و هرگونه اقدام مستقیم در این زمینه قاهره را در مقابل ریاض قرار خواهد داد.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

یمن 10

پیش از این اوضاع یمن در طول جنگ داخلی بررسی گردید و کار در یمن بدانجا رسید که با عقب نشینی نیرو های البدر از محاصره پایتخت و به رسمیت شناحتن جمهوری توسط ریاض جنگ مختومه شد. در جنوب نیز جنگ داخلی میان عبدالفتاح اسماعیل و علی ناصر احمد به سود طرفداران عبدالفتاح و حزب سوسیال یمن به پایان رسید و علی ناصر احمد به شمال رفت و البیث با همی جدی برای ادغام دو یمن قدرت را در دست گرفت.

نیرو های درگیر در جریان جنگ داخلی یمن شمالی هشت سال در جنگی خانگی و خونین که منافع ابرقدرت ها و بالتبع قدرت های منطقه به آن دامن می زد شرکت داشتند و در این بین فیصل و جمال عبدالناصر که هر یک داعیه رهبری جهان عرب را که پس از فروپاشی عثمانی از هم پاشیده بود داشتند نقش اساسی ایفا کردند. در واقع به قدرت می توان گفت اگر دخالت های نیرو های خارجی که درگیر جنگ سرد بودند و همچنین نیروی نظامی مصر و پشتیبانی های تسلیحاتی و مالی ریاض نبود جنگ مدت ها قبل خاتمه یافته بود.

در جبهه شمال، محمد البدر با کمک دیگر شاهزادگان خاندان حمید الدین که از قبائل سرشناس یمن محسوب می شدند رهبری سلطنت طلبان را برعهده داشت. در میان آنها نیز شاهزادگان شاخصی همچون عبدالرحمن بن یحیی و حسن بن یحیی که تا پیش از جنگ مقیم نیویورک بود حضور داشتند. امیر حسن یحیی در سن پنجاه و شش سالگی مسن ترین و بارزترین شاهزاده حمیدی بود که بعنوان نحست وزیر و فرمانده نیرو های نظامی از سوی محمد البدر انتخاب شده بود. امام البدر دوست دوران کودکی خود بروس کوند که افسری امریکایی بود را نیز از امریکا به یمن فراخواند و او را به مقام ژنرالی در ارتش سلطنتی ارتقا درجه داد. بروس کوند که در ژاپن، افریقا و ... خدمت کرده بود؛ از ارتش آمریکا خارج شده بود و پیش از آن در لبنان زندگی می کرد و در جریان دعوت امام زیدی به پس از چندی در یمن به اسلام گروید و گذرنامه یمنی گرفت. در سال 1962 عربستان سعودی پانزده میلیون دلار برای ایجاد ایستگاه رادیوی مستقل برای سلطنت طلبان، تجهیز قبائل یمنی و استخدام صد ها نیروی مزدور اروپایی بعنوان مستشار و نیروی جنگی هزینه کرد. سران پاکستان نیز از آب گل آلود ماهی گرفتند و به سلطنت طلبان اسلحه فروختند. همچنین شواهد بسیاری مبنی بر حضور فیزیکی نیروهای گارد ملی عربستان در کنار نیروهای البدر وجود دارد. شاه ایران نیز با توجه به سیاست های بلوک غرب برای سلطنت طلبان در وهله های مختلف کمک های مالی ارسال می کرد و اعتبارات لازم را برای آنها فراهم می نمود. کاروان های اسلحه انگلیسی نیز از طریق فرماندار نظامی بریتانیا در عدن برای محمد البدر فرستاده می شد و انگلیسی ها فعالیت های متعددی برای تجدید قوای نیرو های البدر انجام میدادند.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

یمن 9

در شماره های پیشین تاریخ یمن را تا زمان محاصره صنعا در سال 1967 بررسی گردید و گفته شد که دولت امری در صنعا توسط نیرو های سلطنت طلبان محاصره شد. کار محاصره بدانجا رسید که مدافعان و جمهوری خواهد به لحاظ عده کمتر اما از نظر تجهیزات توانایی دفاع از خود را داشتند اما سلطنت طلبان که تعداد بیشتری را شامل می شدند با مشکلات قابل توجهی برای تامین ادوات جنگی مواجه بودند چرا که عربستان سعودی پس از اجلاس خارطوم ارسال سلاح و پول را متوقف کرده بود و حالا سلطنت طلبان به تنهایی مسئول تامین منابع خود بودند.

در نتیجه ی مقاومت جمهوری خواهان و مشکلات مهاجمان که در شماره قبل به آنها پرداخته شد؛ در ماه فوریه 1968 مصادف با ذیفعده 1387 هجری قمری، سلطنت طلبان از مواضع خود عقب نشتند و محاصره صنعا با پیروزی جمهوری خواهان سوسیال به پایان رسید. همزمان با محاصره صنعا انگلستان نیز از فدراسیون عربی جنوب عقب نشست و فدراسیون به یمن جنوبی تغییر نام داد.

کمپانی هند شرقی در سال 1839 جزیره عدن را که بر سر راه های دریایی غرب و شرق بود اشغال نمود و از آن بعنوان منبع ذغال سنگ بای کشتیرانی انگلستان که با سوخت ذغال سنگ حرکت میکردند استفاده کرد. در سال 1869 و با باز شدن کانال سوئز اهمیت این ایستگاه سوخت که مشرف بر مسیر دریایی هند بود بیش از پیش نمایان شد. در سال 1937 عدن از هندوستان انگلیس جدا شد و بعنوان مستعمره عدن واحدی مجزا در ساختار مستعمرات انگلستان تعریف شد. همچنین عدن بعنوان پایتخت تحت الحمایه های عدن در جنوب یمن در نظر گرفته شد که مجموعه ای از سرزمین های نه قبیله دیگر در شرق و جنوب شرقی یمن را شامل می شد. بالطبع قوانین شریعت در عدن ملاک حکومت قرار نمی گرفت و قوانین مستعمرات انگلیس در دادگاه ها ملاک بود که خود، نقش قابل توجهی در سکولاریزه کردن یمن جنوبی ایفا نمود. با این حال رونق اقتصادی عدن بدلیل موقعیت جغرافیایی آن رو به افزایش گذاشت.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 8

در نوشتار پیشین تاریخ یمن را تا انتخاب احمد نمان بعنوان نخست وزیر یمن از سوی رییس جمهور عبدالله اسلال پی گرفتیم و گفته شد که عربستان همانند آنچه که امروز در یمن در جریان است تمام قوای خود را بکار گرفت تا از سقوط دولت سلطنتی در یمن جلوگیری نماید و در این راه حتی طرح سازمان ملل را نیز رد کرد. از سوی دیگر جمال عبدالناصر نیز نیروهای خود را برای حمایت از دولت نوپای جمهوری به یمن فرستاده بود اما عملیات سلطنت طلبان راه های ارتباطی میان تعداد قابل توجهی از یگان های ارتش مصر را قطع کرده بود و در کل نشانه ای از بهبود اوضاع دیده نمی شد. سران دو کشور درگیر در یمن که یکدیگر را در احلاس سران عرب ملاقات کرده بودند و قرار بود تا برای راه حلی مسالمت آمیز همکاری کنند پس از پایان جلسه وعده های خود را نادیده گرفته بودند و همچنان در پاتش جنگ می دمیدند.

در سال 1965 مجموع بدهی های خارجی دولت مصر که طلبکار عمده آن دولت شوروی بود به سه میلیارد دلار می رسید و شکاف رو به افزایش تفاو واردات و صادرات آن نیز به رقمی بالغ بر میلیون رسیده بود. کار در مصر بدانجا رسیده بود که رییس جمهور آن در رو زپیروزی خطاب به مردم گفته بود "ما با دشواری هایی رو به رو هستیم. و همه باید سخت کار کنیم و در این راه فداکاری نماییم. من دکمه جادویی ندارم که پان را فشار دهم و خواسته های شما را برآورم..." در نتیجه اوضاع آشفته اقتصادی مصری که برای چندمین سال متمادی در جنگ به سر می برد؛ زکریا محیی الدین نخست وزیر وقت مالیات را افزایش داد و مالیاتی تحت عنوان مالیات دفاع تعریف کرد که بر روی تمام معاملات اعمال می شد. همچنین مالیت بر اقلام وارداتی غیر ضروری را نیز چند برابر کرد و نرخ کالا های تجملاتی را نیز 25 درصد افزایش داد. با ابن حال قیمت مواد غذایی را کاهش داد و همچنین صد و پنجاه نفر از مغازه داران قاهره را به جرم نقض قیمت ها دستگیر نمود.

در ماه مارس 1965 مصادف با ذیقعده 1384 هجری قمری، ارتش مصر که بالغ بر 60 هزار نفر در یمن بود بزرگترین عملیات خود را آغاز کرد و اگرچه سلطنت طلبان به ضد حمله هایی دست زدند اما پیشروی مصریان همچنان ادامه یافت. قاهره همچنین از بمب گذاری های خرابکارانه در داخل خاک عربستان سعودی برای تحت فشار گذاشتن ریاض بهره می برد.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 7

پیش از این گفته شد که کار در یمن بدانجا رسید که با مرگ احمد بن یحیی نظامیان و بخش قابل توجهی از مردم به رهبری عبدالله السلال بر او شوریدند و السلال در یمن اعلام جمهوری کرد. دولت های خارجی نیز جز عربستان و اردن جمهوری را به رسمیت شناختند و این مقدمه جنگی داخلی در یمن گردید. نیروهای نظامی عربستان و مصر وارد یمن شدند و هر یک به طرفداری از سلطنت طلبان و جمهوری خواهان به فعالیت پرداختند. تا اینکه در سال 1964 سازمان ملل که جمهوری را به رسمیت شناخته بود طرحی را تحت عنوان سطح سخت ارائه داد که طی آن مرزهای یمن با عربستان به منطقه ای بی طرف تحت نظارت نیرو های حافظ صلح تبدیل شود و نیرو های خارجی نیز از یمن خارج شوند اما این طرح عملا از سوی دو کشور متخاصم در یمن نادیده گرفته شد و به نتیجه نرسید و سازمان ملل نماینده خود را از یمن فراخواند. در واقع آنچه که از آن بعنوان جنگ داخلی یمن شمالی و یا انقلاب 26 سپتامبر یاد می شود در عمل جنگی نظامی ما بین نیروهای مصر و عربستان سعودی در خاک یمن بوده است و بررسی تاریخ یمن در این دوره بدون در نظر گرفتن عملیات خارجی ها در آن غیر ممکن است.

مصر در ابتدا عملیات خود را در چند بخش با محوریت نیروی هوایی طراحی کرده بود که بمبماران و تخریب مواضع عربستان و سلطنت طلبان متوکلی در شمال، پاکسازی و امنیت بخشی به جاده هایی که پایتخت را به دیگر نقاط کشور و خصوصا شمال وصل میکردند و همچنین پشتیبانی هوایی از نیروی زمینی درگیر در مناطق جنگی محور های اصلی آن را تشکیل می دادند. مصر همچنین اعتبارات کلانی برای تطمیع سران قبائل و تامین مایحتاج آنها برای جلوگیری از پیوستن به نیروی سلطنت طلبان اختصاص داده بود. با این حال حملات هوایی مصر، قوای سلطنت طلبان را به تپه ها و ارتفاعات عقب راند در حالیکه در مناطق یاد شده امکان تجدید قوا برای آن ها فراهم می شد. همچنین این حملات باعث شد تا سلطنت طلبان به تاکتیک جنگ های نامنظم رو بیاورند که خود کار را سخت تر و جنگ را طولانی تر می کرد.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 6

پیش از این گفته شد که امام زیدی یحیی حمید الدین سلطان متوکلی یمن در توطئه آل وزیر به قتل رسید و قدرت برای چند هفته بدست امام وزیری افتاد. لکن فرزند سلطان مقتول احمد بن یحیی که به شمال گریخته بود صنعا را به سال 1948 میلادی محاصره نمود و قدرت را باز گرفت و مردم یمن با او بنام امام زیدی بیعت کردند. احمد بر خلاف پدر در های یمن را به روی جهان گشود و روابط خود را با دیگر کشور ها علی الخصوص کشور های بلوک شرق گسترش داد. اگرچه ناصریسم در کشور های عربی که حکومت های سلطنتی داشتند از سوی دولت تقبیح می شد لکن احمد که تجربه تحرکات پان عربیست ها را در یمن دیده بود به سمت مصر گرایش یافت و پیمان دفاع مشترکی با مصر و سوریه که به جمهوری متحد عربی تبدیل شده بودند امضا کرد تا نیروی سرکش ناصریست های یمن را بواسطه آن تحت کنترل درآورد.

لکن در سال 1955 سرهنگ احمد الثلایه که در عراق آموزش دیده بود؛ کاخ امام احمد را محاصره کرد و از سلطان خواست تا لز قدرت کناره گیری نماید. سلطان پذیرفت اما با این شرط که فرزندش محمد البدر به جای او قدرت را بدست بگیرد. الثلایه جانشینی بدر را نپذیرفت و برادر ناتنی سلطان امیر سیف الاسلام عبدالله را که در آن زمان وزیر خارجه بود بعنوان جانشین معرفی کرد. در نتیجه محاصره اقامت گاه سلطان که مجموعه ای از خزانه، حرمسرا و زرادخانه ای از جنگ افزار های مدرن بود ادامه یافت و عبدالله مشغول تشکیل دولت جدید شد. همزمان سلطان 560 نفر از محاصره کنندگان خود را تطمیع نمود و تنها 40 نفر باقی ماندند تا اینکه در روز ششم درگیری نهایی بین 150 نیروی گارد سلطنتی و 40 نفری که باقی مانده بودند رخ داد و الثلایه تسلیم شد. سیف الاسلام عبدالله و الثلایه محکوم به اعدام شدند و قائله ختم گردید.

پس از آن یمن بعنوان تنها پادشاهی مسلمان کمک های تسلیحاتی و مستشاران شوروی و چین را پذیرفت اما کمونیست های یمن را تحت فشار گذاشت. با این حال ولیعهد یمن محمد البدر که جواز حزب کمونیست او توسط دولت ملغی شده بود؛ تبلیغات گسترده ای انجام داد و خود را بعنوان فردی مترقی که با سیاست های دولت محور حکومت های سلطنتی عرب مخالف بود معرفی نمود. او که در دوره ای بعنوان وزیر کشور و وزیر امور خارجه در یمن خدمت کرده بود همسان با دیگر رهبران جوان عرب در زمان خود از طرفداران ناصریسم محسوب می شد و توانسته بود همزمان رابطه قابل قبولی با بلوک شرق برقرار نماید. ولیعهد همچنین در غیاب پدر که برای درمان به ایتالیا رفته بود مصری ها را برای اصلاحات به یمن دعوت کرد اما با بازگشت امام احمد این روند متوقف شد و مستشاران مصری به مصر بازگردانده شدند اما نافرمانی هایی که از مدت ها پیش آغاز شده بود ادامه یافت و در ماه رمضان سال 1380 هجری قمری مطابق 1961 میلادی سوء قصدی به جان امام احمد رخ داد که او را زمین گیر کرد و همین امر باعث شد که در کمتر از چند ماه محمد البدر عملا بر تمام جوانب حکومت یمن مسلط شود و قدرت را با عنوان نخست وزیر و ولیعهد و همچنین وزیر دفاع در دست می گرد. لکن او که در دوره ولیعهدی خود چهره ای متمایل به ناصر و سوسیالیسم نشان داده بود تغییر رویه داد تا اینکه در سیزدهم ربیع الثانی 1382 مصادف با دسامبر 1962 امام احمد بن یحیی حمیدالدین در خواب در گذشت و محمد البدر با عنوان المنصور بعنوان امام و سلطان یمن بر تخت نشست. لکن در کمتر از یک هفته وقایعی رخ داد که به هشت سال جنگ داخلی خونین انجامید.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 5

در شماره های پیش به تاریخ یمن تا انحطاط قاسمیان زیدی پرداختیم و گفته شد که ابدالیان در لحج سلطنتی مستفل شکل دادند و هرج و مرج بر یمن غالب بود و در همین شرایط بود که استعمارگران انگلیسی وارد منطقه شدند. یمن که منبع اصلی تولید قهوه بود و همچنان در موقعیتی استراتژیک بر سر راه هند و شرق آسیا قرار داشت مورد توجه انگلستان قرار گرفته بود. بعلاوه اینکه کشمکش های دولت های اروپایی با امپراطوری عثمانی که  جنگی مذهبی بین ترکان مسلمان و اروپای مسیحی نیز محسوب می شد و همچنین نزاع دریایی در مدیترانه که عمدتا با برتری نیروی دریایی ترک ادامه داشت یمن را که به نحوی پشت اردوی عثمانی قرار داشت؛ به نقطه ای حساس برای انگلستان که همزمان بر قسمت های قابل توجهی از هند غالب شده بود و با تسلط بر آبراه های دریایی تسلط خود را بر جهان گسترش میداد بدل کرده بود. یمن بواسطه فاصله دوری که از پایتخت ترکان داشت و نزدیکی اش با مصر که بازوی اصلی اسلامبول بود اهمیت نظامی موجهی برای انگلستان داشت و همچنین بندر عدن میتوانست بعنوان انبار زغال سنگی برای کشتی های مسیر هند مورد استفاده قرار گیرد. لکن مذاکرات انگلیسی ها با امام زیدی صنعا برای ایجاد پایگاهی در بندر مخا به نتیجه نرسید و سلطان لحج نیز درخواست آنها را رد نمود. همزمان درگیری دریایی بین یکی از کشتی های انگلیسی با اهالی محلی در بندر عدن بهانه را به دست انگلیسی ها داد و فرماندار هند کشتی های جنگی را به سمت یمن فرستاد تا با بهره برداری از این فرصت پایگاهی در یمن ایجاد کنند. ناخدای انگلیسی استافورد بتسورس هینس عدن را در ماه صفر سالد 1255 هجری قمری بمبماران کرد و حاکم لحج که در آن زمان در عدن اقامت داشت به نیروهای خود دستور داد تا از بندر دفاع کنند. لکن تلاش های مدافعان در مقابل نیروی نظامی انگلستان با شکست مواجه شد و اگلیسی ها بندر عدن را اشغال کردند. پس از آن سلطان ابدالی لحج را از عدن اخراج نموده و او و بالتبع لحج را مجبور به پذیرش قرار داد تحت الحمایگی انگلیس کردند. در ماه رمضان همان سال بعضی از قبائل متحد شدند تا عدن را مجددا از انگلیسی ها پس بگیرند اما با تلاش آنها با تلفات قابل توجهی به شکست انجامید. پس از آن سیاست انگلیسی ها در یمن گسترده تر شد و بمنظور جلوگیری از رخداد موارد مشابه روابط خود را با دیگر قبائل خارج از عدن گسترش دادند و هر یک را به نحوی به سمت خود ترغیب نمودند. به همین منظور انگلستان با نه قبیله ای که ساکنان عدن و اطراف آن را تشکیل میدادند پیمان های تحت الحمایگی منعقد کرد. در کنار مبالغ هنگفتی که انگلیسی ها به سران قبائل برای پذیرش این عهدنامه ها پرداخت کردند انگلیس حمایت خود را از آنان در مقابل عثمانی پیشنهاد کرده بود. نه قبیله ای که در این تحت الحمایگی هم پیمان انگلیس شدند عبارت بودند از ابدالیان (که سلطنت لحج از آن ایشان بود) علویان، امیریام، عوالق، آل فضل، حواشب، فصیحی و یافعیان بودند که هر یک قلمرو مخصوص به خود را دارا بودند. بندر عدن نیز بعنوان مستعمره انگلیس و بخشی از حاکمیت دولت انگلیسی هند باقی ماند. در مقابل قبائل نهگانه تعهد کردند که مادامی که با هیچ یک از دولت های دیگر پیمانی منعقد نکنند تحت الحمایه انگلیس باقی بمانند.
حاکمیت انگلیس بر عدن چهره آن را تغییر داد و عدن به شهری مملو از ساکنان غیر بومی و حتی غیر عرب تبدیل شد. هندی ها، سومالیایی ها، انگلیسی ها و بردگان افریقایی که انگلیسی ها با خود به عدن آورده بودند عمده ساکنان آن را تشکیل میداد و این تا بدانجا پیشرفت که شمار ساکنان یمنی عدن به کمتر از هزار نفر رسید.

  • محمد صادق حاج صمدی
  • ۰
  • ۰

تاریخ یمن 3

پیش از این به تاریخ یمن تا زمان حمله نیروهای عثمانی پرداختیم و گفته شد که زیدیان یمن به مقابله با آنها پرداختند.

یمن با اینکه از پایتخت عثمانی بسیار دور بود و برای رسیدن به آن ترکان مجبور به عبور از شبه جزیره عربی بودند برای اسلامبول اهمیتی ویژه داشت. اول آنکه حاکمیت بر شهرهای مکه و مدینه که قلب جهان اسلام محسوب می شدند و لازمه مشروعیت خلافت عثمانی بودند از طریق یمن امکان پذیر بود و دوم اینکه یمن مشرف بود بر شاهراه اقتصادی دریای سرخ و بنادر آن اصلی ترین بنادر آن تجارت شرق و غرب با هند محسوب می شده و هردو با حضور پرتغالی ها در دریای سرخ تهدید شده بودند. فلذا سلطان عثمانی به خادم سلیمان پاشا که اصلیتی مجار داشت و استاندار مصر بود فرمان داد تا یمن را به نام سلطان فتح کند. سلیمتان پاشا نیز ناوگانی متشکل از نود کشتی از دریای سرخ به یمن فرستاد. و این همزمان بود با آشوبی فراگیر و هرج و مرجی عمومی در یمن که طی آن هریک از امیران قبائل بومی برای خود حاکمیتی تشکیل داده بود که سلیمان پاشا آن را اینچنین توصیف کرده بودک "سرزمینی بردون مالک و استانی خالی که به آسانی فتح می شود و باید فتح بشود. یمن ارباب شهر های هند خواهد بود که هر سال ثروت عظیمی را به اسلامبول خواهد فرستاد. "

همزمان امام متوکلی یحیی شرف الدین بر صنعا و بلندی های شمال یمن حکومت میکرد و عدن در دست ابن داوود امیر طاهریان بود. خادم سلیمان پاشا در سال 944 هجری قمری مطابق با 1538 میلادی عدن را فتح نمود و امیر طاهری را اعدام کرد. سال بعد زبید را فتح کرد و بدین ترتیب تهامه را به مستملکات عثمانی ضمیمه کرد. سلیمان پاشا زبید را مرکز ایالت یمن قرار داد. با این حال ترکان عثمانی هیچگاه بر ارتفاعات یمن چیره نشدند و به حکومت بر یمن جنوبی و مناطق ساحلی غربی و مخا و عدن اکتفا کردند. در طول هشت سال بیش از هشتاد هزار سرباز عثمانی از مصر به یمن فرستاده شد که تنها یک دهم آنها زنده ماندند تا جاییکه یکی از فرماندهان ترک گفته بود یمن مثل قالب ریخته گری است که قشون ما را در خود ذوب کرد مانند نمکی که در آب حل می شود. با این حال در سال 954 نیروی تازه نفس دیگری برای حمله به زیدیان از مصر به زبید فرستاده شد.

  • محمد صادق حاج صمدی